چنگیز با جهان نکرد آنچه شبکه های اجتماعی با معاشرت های ما کردند ! تا می آیی توی جمع یک جوک تعریف کنی می بینی قبلن همه شنیده اند سیصدتا ورژنش را و سنگ روو یخ میشوی ! شعر میخوانی همینطور ، کلیپ تعریف میکنی ایضن ، خبر نقل میکنی همچنین ، هر چیز ، همه چیز ... حالا دیگر همه همزمان همه چیز را می بینند و می دانند ، شبکه های اجتماعی و کانال های ارتباطی جدیدتر و سریعتری مثل وایبر و الخ عینهو سونامی در چشم بهم زدنی جهان را می بلعند و در می نوردند و لذا در مهمانی ها و دورهمی ها ما می مانیم و حرفهای مشترکی که قبلن زده شده و البته سکوت و سرهایی که سخت در گریبان گوشی ها و تبلت هاست ...
من یه بار پیشنهاد دادم توی یه مهمونی فامیلی، مهمونها وقتی از راه میان موبایلهاشون رو بگیریم و بذاریم یه گوشه و تنها زمانی بتونن ازش استفاده کنن که گوشی مذکور در حال زنگ زدن باشه. اتفاقا خیلی استقبال شد و شاید تنها مهمونی چند ماه اخیر بود که فضا گرفتار سکوت سنگین و سرهای پایین و مشغول در گوشی نشد.
" ارمغان تکنولوژی!" چه به عنوان این پست می اومد به نظرم!
چقدر پست هایی که توش تکنولوژی رو به انتقاد میگیرین، دوست دارم...
با اینکه خیلی اهل جمع نیستم این سکوت و سر توو گوشی رو میفهمم. حتی اگه اون گوشی بینوا مثل واسه من باشه و هیچ کاری هم با تکنولوژی و شبکه های اجتماعی نداشته باشه! حقیقت اینه که گوشیها بیشتر وقتا فقط بهونه ای هستن واسه چشم توو چشم نشدن...
اما در باره ی خود پست. به نظر من این سکوتها خیلی ربطی به شبکه های اجتماعی نداره. مگه قدیما که آدمها دور هم جمع میشدن حرفهایی از جنس حرفهای شبکه های اجتماعی میزدن؟ سخت نمیگرفتن و راحت حرف میزدن. حتی اگه حرفها واقعا حرفهای جالب و سرگرم کننده ای نبودن. مهم اینه که حوصله معاشرت حضوری نداریم!
و صدالبته به جمعش هم بستگی داره. به آدماش و صمیمیتی که بینشون هست یا نیست. و اصالت اون صمیمیت.
نکته ی بعد هم اینکه گاهی وقتا حتی صمیمیت هم دردی رو دوا نمیکنه. بعضی آدما با بعضی آدما نمیتونن حرف بزنن دیگه! واقعیته. تنها چاره اش هم قطع ارتباطه. چرا خودمون رو عذاب بدیم؟ اصلا طرف خدای فهم و کمال و انسانیت! وقتی نمیتونیم باهاش حرف بزنیم چرا رفاقتمون رو ادامه بدیم؟ مثلا خود من وقتی میتونم با فلان آدم که هیچ کمالاتی هم نداره ساعتها از زمین و زمان و بی ربط و باربط حرف بزنم و لذت ببرم یا اصلا تنها باشم و لذت ببرم (یا حداقل اذیت نشم!) چرا بیام با فلان علامه ی دهر رفاقت کنم که همصحبتیش برام دلچسب نیست و برای پر شدن زمان باید سرمو بکنم توو گوشیم!؟
امان از سرهایی در گریبان گوشیهاست ... :|
اینقدر این پست به دل من نشست که نگو