تری پارت !

پارت اول ( مازوخیسم گرمابه ای ! ) : 

آبگرمکن ما حد وسط ندارد ! یا ولرم است یا تا فیها خالدون سوز ! حالا که هوا کم کم رو به سردی می رود ، گلاب به رویتان دیگر ولرمش جواب نمی دهد و باید تمرین مقاوم سازی فیها خالدون بکنی ! دیشب توی حمام همان اولِ کاری چون یادم نبود درجه آبگرمکن به وضعیت زمستانی تغییر داده شده جای شما خالی سوختم چه سوختنی ! بعد انقدری آب سرد بستم تنگ آب جوش که ای بدک نبود ... بعد ویرم گرفت که ببینم تا کجا تحمل حرارت دارم ! لذا شروع کردم به کم کردن نمور نمور آب سرد ... و توی هر مرحله چن ثانیه ای می ماندم و حرکات کمیک از اعضا و جوارح در حال سوختنم در میکردم تا عادی بشود میزان داغی آب ! یکجور مازوخیسم گرمابه ای ! کم کم آب داغتر می شد ولی باز قابل تحمل بود چون داشتم مسیر را با طمانینه و ممارست و کار نیکو کردن جلو می رفتم ! ... همینطور مشغول آزمایش و بازی بودم و با خودم فک میکردم وختی شیر آب سرد را کاملن ببندم چه اتفاقی خواهد افتاد و آیا اصلن تحملش را دارم یا نه که دیدم شیر آب سرد دیگر به سمت موافق عقربه های ساعت نمی پیچد ! جالب بود ... من واستاده بودم زیر همان آب جوشی که اول حمام برشته ام کرده بود و عین خیالم هم نبود ... با خودم فک کردم شاید جهنم هم از یک همچین فرمولی تبعیت کند و راستش ته دلم خوشحال و امیدوار شدم ! ... دور از جان شما حوری قلمان های بهشتی ، ما 35 ساله های توی سرازیری افتادهء جهنمی هم بلاخره باید از حالا حساب کار خودمان را بکنیم و یکسری تمهیداتی بیاندیشیم خب ! 

*** 

پارت دوم ( لطفن از ما بکشید بیرون ! ) : 

توی همهء این سالهایی که وبلاگ می نویسم معمولن سعی کرده ام از جریانهای خاله زنکی و سخن چینی و حاشیه پردازی و گله گذاری دور باشم ... یعنی راستش من اینجا انقدر خودم هستم که هیچوخت نیازی ندیده ام روی توپ راه بروم یا از حلقهء آتش بپرم ! ... ولی قرار گرفته شدن ! در اینجور موقعیتها یکوختهایی ناگزیر است ، یعنی یهو می بینی دوستان لطف کرده اند و پایت را گرفته اند و بی آنکه روحت خبر داشته باشد خِرکش ات کرده اند وسط یک جریانی با مشخصات فوق الذکر ! ... مثِ همین امروز که دوستی کامنت خصوصی گذاشته بود که یکسری آدم بی نام و با نام برایش کامنت خصوصی گذاشته اند که کرگدن بهشان توصیه کرده از این دوست حذر کنند و تحریمش کنند چرا که چنین است و چنان است و اینها ! ... قضیه چن حالت بیشتر ندارد ... یا این دوست دارد دروغ می گوید و اصلن چنین کامنتهایی وجود خارجی نداشته که خیلی بعید است چون آدم عاقل الکی دردسر درست نمی کند برای خودش ! ... یا آن کامنت گذاران بی نام و با نام واقعن این حرفها را به دروغ از طرف ما زده اند که جددن متاسفم برایشان ... یا اینکه یکی با اسم رجیستر شده و کپی رایت دار ما ! برای آنها این اراجیف و هشدارها را در مورد این دوست به هم بافته که باز هم متاسفم ... و حالت آخر اینکه خود من همهء این کارها را کرده ام که خب با توجه به شناختی که از من دارید بعید هم نیست !!! ... سرتان را درد نیاورم ... این چن خط را نوشتم چون یک درصد احتمال دادم یکوخت کسی به نام من و به کام خودش جایی شیطنتی بکند ... خواستم بداند و بدانید و بدانم ! ... ضمن اینکه همینجا اعلام می کنم که من هیچ حرف خصوصی و سکرتی با هیچکس ندارم و هر حرفی داشته باشم انقدر شهامت و خریت دارم که بروم وسط میدان شهر واستم داد بزنم ! 

*** 

پارت سوم ( لینکخبرنامه ! ) : 

 

1- دکولته بانوی گرام با یک غزل به روز است .  

2- کیامهر هم بلاخره آمد بلاگ اسکای ، منتظر بقیه هم هستم !  

3- پیشنهاد می کنم این روزها و شبها برای دومین فراخوان عکسلاگ عکس بگیرید .