چرا...با ای دی اس ال میام...اینبار اینجوری شد..اون بارم که اونجوری شد(لینکهانمی یومد) مجدداخودش درست شد...الانم با رنج گنج میسر شد و عکس محشرت رو دیدم و کامنتش رو هم گذاشتم...
......با اینکه از عکاسی زیاد سرم نمیشه اما نگاه ظریفتون بوضوح دیده میشه.....برای من یاد اور صحنه ی نماز و طواف دور خونه ی خداست.....ساده.صمیمی و عاشقونه....... این کامنتو واسه فتو بلاگتون می خواستم بذارم اما نشد
سلام بر شهریار بزرگ... آقا این عکساتون بسیار زیباست... عکس اولی خیلی جالب بود... منم از خودم عکس اینطوری میگیرم ولی خوب تنها میگیرم اون یکی عکس هم محشر بود.دستتان درد نکند...
راست می گین - همینطوره ..
شهیار قنبری راس میگه نه من !
تازه اون فک کنم میگه حریق یادها
که بنظر من حریر قشنگتره !
شایدم میگه حریر ... الله اعلم !!
محسن حمید در چه حاله؟ زندهاس؟ نگرانش شدم من . چرا هیچ خبری از این بچه نیست؟
در ضمن بابای آرتا خان به نمایندگی از بر و بچز یه تشکر و قدردانی بلند بالا تو کامنتدونی من از شما کردن عمو جان . گفتم که بدونی
مهسا
شد تو یه بار کامنت مرتبط به پست بذاری ؟
محسن ، به نظر من حریم یادها قشنگتره.
از لحاظ حریم شخصی و این حرفا.
تازه بحث محرم و نامحرم رو هم پوشش میده.
شایدم میگه حریم ... الله اعلم !!
تو نابغه ای توی حاضر جوابی طنازانه !
مخلصیم.
می بخشید که حس رومانتیک پست رو تبدیل به حس کمدی کلاسیک می کنما.
رومنسجات هم خودش یجور کمدیه !
راس میگی. منتها از نوع کمدی دیواری.
از اونا که رقیب مرده توی کمد قایم میشه.
خیلی قشنگه اینجور عکسها....میگم یه کم شبیه یک کرگدن ایرانی نیست این آقاهه؟
...



...محشررررررر بود این شعر...کوتاه و پر از حس حقیقی...خیلی خوب...خیلی..
سفری بی آغاز
سفری بی پایان
سفری بی مقصد
سفری بی برگشت
سفری تا کابوس
سفری تا رویا
سفری تا بودا
شبنم تاج محل
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزذیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزذیکترم
هق هق پارسیان
تکه نانی در خواب
بوی گندم در مشت
مشت کودک در خاک
کفش مادر در برف
چرخ یک کالسکه
گوشه ی گندم زار
بند رختی پاره
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزذیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزذیکترم
چمدانی بی شکل
جعبه ی یک دوربین
عکس یک بازیگر
جمعه های بی مشق
تلی از ته سیگار
دشنه ای زنگ زده
چشم گاوی در دیس
سفره ای پوسیده
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزذیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزذیکترم
برج لندن در مه
جان لنون در باران
سوهو در بی حرفی
رود سن در یک قاب
متروی سن ژقمن
قهوه ی سن میشل
پرسه ای در پیگل
کافه ها بی لبخند
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزذیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزذیکترم
خانه ای در آتش
بوف کوری در نور
گل یاسی در زخم
غربت لالایی
بوسه در راه آهن
سرخی لب در شب
برکه ای از فانوس
انفجاری در ماه
کو چه ای خیس از عشق
شعر سبز لورکا
ساعت ۵ عصر
مستی بی وحشت
گریه های ژکوند
خط خوب سهراب
نامه ای آب شده
ونگوگ گوش به دست!
?your passport please
?Do You have anything to declare
I have a dream
I have a dream
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزذیکترم...
ترانه شو نشنیدین ؟
شهیار قنبری شاهکاره ...
...مااین همه عمر کردیم...هنوز خیلی چیزها ندیدیم و نشنیدیم..
...چه کار محشرررررتری کردی همشو گذاشتی...
...درررررود بیکران...
سلام محسن جان
زیبا بود ... با تمام وجودم درک میکن تک تک کلمات این شعر رو ... چون دورم از اونی که دوستش دارم ...
اصلاحیه : درک می کنم .
سلام.. عجب عکسی.. جسارت نباشه ها! یاد خودت و مریم بانو افتادم
آره ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ......
اگه اینجا فیس بوک بود برات لایک می گذاشتم
مهسا جون راست می گه چرا از حمید خبری نیست .
چرا جمعه آپ نکرد ؟؟؟؟
بهش بگو اگر آپ نکنه به مملی فحش ناموسی یاد می دما.
سلام.دوری و نزدیکی اخر ما را سکته می دهند!
عکس فتوبلاگت خیلللللی سنگین رنگینه...3-4دقیقه وایسادم باز نشد...
..اما ناامید نمیشم...بازم میرم...
خیلی ام سنگین تر از قبلی ها نیست ولی بعله
بیشتر که وزنش رو آووردم پایین دیدم تلف میشه !
مگه شما با ADSL نت نمیاید ؟
چرا...با ای دی اس ال میام...اینبار اینجوری شد..اون بارم که اونجوری شد(لینکهانمی یومد) مجدداخودش درست شد...الانم با رنج گنج میسر شد و عکس محشرت رو دیدم و کامنتش رو هم گذاشتم...
یاد نداشته هام افتادم!!
......با اینکه از عکاسی زیاد سرم نمیشه اما نگاه ظریفتون بوضوح دیده میشه.....برای من یاد اور صحنه ی نماز و طواف دور خونه ی خداست.....ساده.صمیمی و عاشقونه.......
این کامنتو واسه فتو بلاگتون می خواستم بذارم اما نشد
کرگدن جان تو عکس فتوبلاگت ، یک امید خاصی به آینده دیده میشه ...
عکس فتوبلاگ محشر بود
ازون قشنگ تر عنوانی که براش انتخاب کردی
آفرین
پله پله تا ملاقات خدا میروم...
(چقد این ایکونه خوشگله)
یاد این شعره افتادم
انداختیش تو دهنم
حالا کی میاد درش بیاره؟
دوستی ها مهربانی ها وزیباییها همیشه د ر ذهن و جانت باشه
راستی عکس این پستت خیلی قشنگه.
یه حس قشنگی توش هست.
چی ؟ چرا این حرفو صبح نزدم ؟
خب الان گفتم. چه فرقی داره.
کو چه ای خیس از عشق
شعر سبز لورکا
ساعت ۵ عصر
مستی بی وحشت
چقد دوست داشتم این شعرو
نشنیدم ترانشو متاسفانه
سلام بر شهریار بزرگ...
آقا این عکساتون بسیار زیباست...
عکس اولی خیلی جالب بود...
منم از خودم عکس اینطوری میگیرم ولی خوب تنها میگیرم
اون یکی عکس هم محشر بود.دستتان درد نکند...
سلام داداشی؟ خوبی؟ مریم جونم چطوره؟


خیلی غصه خوردم که فهمیدم وبلاگ آقای عباس رو ف.یلتر.کردن
حالا وختی اولین برف زمستون اومد کجا برم تبریک بگم ؟
دلم میخواست دو تا گوله ی بزرگ برفی دستم بگیرم برم در وبلاگشو بزنم و بگم اینم برف عزیز..بنویس..
داداشی بهش بگو یه وبلاگ اینجا بسازه..
چه گردن کلفتی داره مرد !!!
عکس فتوبلاگ و عنوانش محشر بود ! در ضمن این آهنگ شهریار قنبری رو دوبار بیشتر نشنیدم ولی خیلی بهم چسبیده همیشه !
چه شعری...خیلی زیبا بود...خیلی...