از به دنیا آمدن آخرین نوزاد توی خانوادهء ما ( وحید ) بیست و هفت سال گذشته ... آنموقع من فقط ۹ سالم بوده و قاعدتن متوجه عظمت و شکوه چنین پدیده ای نبوده ام ... و حالا بعد از بیست و هفت سال یک مسافر کوچولوی دیگر پا شده اینهمه راه را کوبیده و از سیارهء گل سرخ آمده که قدم سر چشم ما بگذارد و میهمان همیشگی خانهء ما باشد ...
-
حس غریبی ست حضور این مسافر کوچولو ... این کوچولویی را توی عکسی که مریم گرفته به وضوح می توانید درک کنید ! ... همین پیش پای شما به مریم می گفتم ... که ببین وختی ما همچین حسی داریم مجید و خانمش چه حال خوش عجیبی دارند امروز ... وحید با حیرت و خیلی جددی می گوید واقعن خیلی عجیب است ها فکرش را بکن این بچچه تا دیروز نبوده یعنی اصلن نبوده اما از امروز یکی از ماست ، یک باقرلوی جدید که فامیل و همخون و عزیز همهء ماست ... و من برای این ( به قول مریم ) فرشته کوچولو قشنگترینها را آرزو می کنم ...
-
جددن انگار همین دیروز بود که مجید خودش بچچه بود ... یک بچچهء موبور شیطون و تخس که همیشهء خدا رفتار و سکناتش عینهو آدم بزرگها بود ... که مامان تعریف می کند وختی یکسالش بود با روروئک هُلش دادم از پله های سیمانی افتاد رفت ته زیرزمین ... که سر دوچرخه و توپ و تیله می زدیم توی سر و کلهء هم و خانه و کوچه را می گذاشتیم روی سرمان ... که توی مدرسه هی می خواستم داداش بزرگ بازی در بیاروم و هوایش را داشته باشم و بدش می آمد بس که غُد و لجباز بود ... که هر روز خدا توی محل های مجاور شر میکرد ولی نمی گذاشت مامان و بابا بو ببرند ... که سالهای دانشگاه غرق رفیق بازی بود و کم می دیدیمش ... که انقدر مردانه و محکم رفت شهرستان سربازی که اصلن نفهمیدیم کی خدمتش تمام شد ... که هنوز از سربازی نیامده انقدر این در آن در زد تا یک شغل خوب پیدا کرد و شروو کرد پس انداز کردن و خیلی زود آن خانهء نُقلی خیابان جیحون را خرید و رفت قاطی مرغها ... و حالا امروز آن بچچهء موبور شیطون تخس دیروز بابا شده است ... ولله که این سی سال به کوتاهی همین چن خط چکیده ای که برایتان تعریف کردم گذشت ... همین چن خطی که عمو کرگدن برایتان تعریف کرد !
اول
به همین سادگی و زودی و چکیدگی که گفتی
این فرشته کوچولو یک روزی عروس می شود و می آیی و می نویسی
انگار همین دیروز بود که پست تولدش را نوشتم
و حالا عروس شده است
بعد هم یک عکس با عروس خانوم می گذاری توی پست یک میلیونم کرگدن
دختره یا پسره حالا این مسافر کوچولو
مبارکه خان عمو...
ایشالا قدمش واسه همه اتون خیر و برکت داشته باشه...
خیلی زود میگذره...زودتر از اونی که فکرشو میکنیم...دیروز بود هم دیگه رو کتک میزدیم...حالا منم دارم عمه میشم...
واااااااای...خیلی خوب نوشته بودی بچه...انقدر که اشک منو درآووردی...خدا همتونو با هم برای هم حفظ کنه...
مرسی کیا و فرشتهء عزیز ...
دختره دیگه ماهی خانوم !
فرشته مگه پسر میشه آخه ؟!!
مریم بانو جان همتونو نه عزیزم هممونو !
واقعن زیباست...خیلی حس خوبی موج می زنه تو صورتش...
سلام
بچه های کوچیک چون بانمکی و خوشکلیشون مال ماست و بدبختیشون مال پدر مادرشون همینه که فک می کنم پدر و مادرشون هم نمی تونن اندازه ما از دیدنشون ذوق کنن.
ظریف و نازه !
خدا حفظش کنه و قدمش مبارک باشه !!
چه زود می گذره واقعاً !
قدمش مبارکا باشه.
مبارک باشه عمو کرگدن
سلام.خیلی خیلی تبریک میگم.انشالا کنار خانواده محترمتون همیشه سالم و شاد و سرحال باشه و باشید... چه کوچولوی قشنگی....
اسمش رو هم بعدا بگید حتما...
آقا تبریکات ویژه و مبسوط (مبسوت؟ مبثوط؟ مبثوت) برای این نوگل باغ باقرلو ها!!!



چقدر هم شبیه عموشه!
راستی شیرنیش کو پس؟!
...
ولی گذشته از شوخی خیلی خوشحالمون کردید با این خبر، ایشالا عکس های جشن عروسیه این فرسته ی زیبا رو برامون بزارید...
ایشالا عکس بچه کرگدن خودتون رو برامون بزارید!!!
مبارک باشه

ایشالا زیر بار شیرینی ها گردن این کرگدن نشکنه
یادش بخیر وقتی دایی شدم کلی عکس از خواهر زادم گرفتم
کلی هم شیرینی دادم تقریبا به همه دوستام
خیلی نازه محسن. شکل وحیده. خدای من ! خب اسمش چیههههه؟؟؟ مبارکه محسن.
مبارک باشه...اسمش چیه این فرشته کوچولو؟ میگم کل خاندان باقرلو انگار شبیه همن ها...امیدوارم موهای بچه به عموش نرفته باشه!
قدمش مبارک باشه ایشالا ولیعهد خاندان باقرلوی عزیز ......
خوش قدم باشه عمو کرگدن... چقد نی نی شبیه وحیده...
اسم نداره هنو؟؟
سلام
مبارک باشه قدمش.
عمو شدن شما و زن عمو (خاله) شدن مریم بانو رو تبریک میگم.
ماشا اله ماشاله چشمم کف پاش واقعن فرشتس.
چه جیگریه قربون اون لپاش برم.
ایشا اله خدا از این فرشته های خوشگل و ناز به شما و مریم بانو بده.
این طوری که عکسش رو گذاشتید چشم می خوره به خدا. یه وان یکاد کوشه عکسش می ذاشتید. براش اسپند دود کنید.
خدا این فرشته کوچولو رو برای پدر و مادرش و خانواده ی باقرلو حفظ کنه.
راستی می بینید کار دنیا رو
یه پست درباره مرگ عزیزهایی که دوسشون داریم
پست بعدش درباره تولد کوچولوهایی که با اومدنشون عشق و زندگی رو همراه میارن
..تبررررررررررررررریک عمو محسن عزیز...
...انشالله که قدم نورسیده تون کلی برکت و نعمت و ثروت و سلامت و سعادت و طراوت و اینها...بهمراه داشته باشه...و جمع خانواده رو با وجودش گرمتر کنه...
نکته مهمی که یادم رفت بگم اینه که دخترای فروردین محشرن محشر
عمو شدنت مبارک .
به به عمو کرگدن:)))
داداش یه ذره لبخند میزدی بد نبود ها! مثل اینکه عمو شدی:)
قدمش مبارک...
چه نورسیده ی شیرینی...
خدا حفظش کنه...
عمو محسن تو استاد بی نظیری در نوستالژیک بازی هستی...
خیلی عالی بود..
ای خدااااااااااااااااااا چقدر عزیزه این باقرلو کوچولو....وای یه جوریم شد.خیلی تبریک عمو کرگدن...ایشالا شیرینی عروسیشو بخورین..
ایشالا خوشحال سالم و خوشبخت باشه..
و ایشالا بچه کرگدن خودتونو شهریار بلاگستان ما!
سلام محسن جان
خان عمو چطوری؟
مبارکه ایشالله بچه کرگدن و ببینیم شما خجالت نمیکشی هنوز کرگدن کوچولو ندارین برادر بزرگتری گفتن
راستی آپ کردم این ساعتها و روزهای پرشین قاطی داره
سلام داداشی


الهیییی..یعنی عمو شدی؟
مبارک باشه..مبارک باشه..
ایشالا با اومدنش یه دنیا شادی و اتفاق خوشگل براتون هدیه بیاره..
سلام محسن خان
تبریک میگم بهتون.ایشاا... قدمش بابرکت
براش بهترین آرزو ها رومیکنم...
این نی نی کوچولو ها خیلی زود بزرگ میشن...
چه خوب تولد این کوچولو با من یه روز فاصله داره.منم فروردینی هستم...
اسمش چیه خب چرا نمیگی؟!
سلام
قدمش مبارک باشه
نگاه کردن به این فرشته کوچولو آرامبخشه
امیدوارم همیشه سلامت باشه
والا تا همین دیروزم که بیمارستان بودیم اسمش قطعی نشده بود ! ... ولی یحتمل از بین ستایش و نگار یکیشه ...
نگار باقرلو خیلی قشنگ تره
ولی من ستایشو بیشتر دوس دارم ...
یکی نیس بگه آخه تو سر پیازی یا ماتحت پیاز ؟!
اسم ستایش قشنگتره
خانم ستایش باقرلو
شما که عموشی
اون جمله پیازی رو ما باس بگیم
چقدر شما همیشه عصبانی عکس می ندازید ؟!
مبارک باشه...
قدمش خیر باشه محسن جان.
بابا شدن مجید مبارک باشه.
عمو شدن تو هم مبارک باشه.
زن عمو شدن مریم هم مبارک باشه.
عمو شدن حمید و وحید هم مبارک باشه.
چقدر زیباست این بچه، واقعا عجیبه برام چون نوزادا معمولن چروکیده و اخم کردن. واقعا زیباست و نگهداری این زیبایی مسئولیت بزرگی می طلبه.
" و از سیارهء گل سرخ آمده ... "
نمی دونم چرا وقتی این عبارت رو خوندم گریه م گرفت.
شاید بخاطر اینکه توی اون سیاره ، تا چشم کار میکنه ، فقط معصومیت و پاکی و صفا می بینی.
در مورد مجید یه چیز رو یادت رفت بگی.
اینکه غذاشم تو می خوردی.
که البته نیازی به سند نیست. خودت سندش رو گذاشتی.
سلاااااااااااااااااام مبارک باشه عمومحسن
منم باهات هم عقیده ام اسم ستایش خیلی قشنگه.....
ای جانمممممممممم
سلام عمو جون
خیر مقدم به این خانم نانازی جیگر
خیلی ملوس و ظریفه
ایشاالله ما عکس ولیعهد خاندان کرگدن رو ببینیم
ای جااااااااااااااااااااااااانم عمو کرگدن منم دلم خواست
این بچه از جمله نوزادای خوشگله ها چون معمولا بچه ها که به دنیا میان خیلی قرمزو پر جوشه صورتشون
واااااااااااااای خدا چه حس قشنگیه
دارم فکر میکنم به این که یه روزی وبلاگ نویس بشه...مث عمو ها....اون وقت چی مینویسه توش....مثلا ۲۰ سال دیگه..وقتی عمو کرگدن ۵۶ سالشه...مینویسه عمو یی دارم که روزگاری وب نویس قهاری بود..یا هست؟!!!بعدش پسر16 ساله ی من براش کامنت میذاره که آره..مامانم خیلی تعریف میکنه ازش...که یه ادمای نازنینی بودن...و هستن!
راست میگه مغولستان..این فرشته اصلا اخم نکرده....قدمش مبارک.
یعنی خدایی این همه هندونه از کجا میاد؟
ولیعهد خاندان کرگدن.....بابا خلاق
نگارم قشنگه...
به به . مبارکا باشه محسن خان . امیدوارم زندگیش پر از شادی و قشنگی باشه ! کلهم اجمعین تبریک به خونواده ی باقرلو از یه طرف !
مبارک باشه!
قدمش خیر باشه...