امروز دو تا صحنه دیدیم که فکّمان را تا نزدیکی های زمین پایین آورد ! ... لذا چون دوست داریم شادیهایمان را با شما تقسیم کنیم برایتان تعریفشان می کنیم انشالله تعالا که حظ دنیوی و اجر اخروی به میزان لازم عایدتان بگردد ! ... اولی توی پیاده روی خیابان عباس آباد نرسیده به ولیعصر بود که صبح کلهء سحر ناشتا یک آقا پسر ریش پرفسوری و یک خانم جوان داشتند در حین قدم زدن از هم لب می ستاندند ستاندنی ها ! ... دومی هم عصر سر دوراهی یوسف آباد بود که یک خانم جوانِ به چشم خواهری خوش بر و رو ، داشت گردن یک خانم جوان خوش بر و روتر از خودش را لیس می زد ! ... به جان خودم عین واقع عرض می کنم ! ... بعد از رویت این دو صحنه از امت همیشه در صحنه ، با همان فک چسبیده به زمین که در ابتدای این سطور ذکرش رفت فکری شدیم که نکند اینها از علائم ظهور زود هنگام و یا در شرف حدوث و وقوع بودن روز قیامت باشد !
آُفرین به چشم های ریز بین شما......
خیلی از این چیزا دیده میشه جدیدا!... ولی نه تو پیاده روی خیابان شلوغ اونم اول صبحی!!...
سلاممممم
اصلش رو بخواهیم نباید در مورد رفتار های دیگران به راحتی قضاوت کنیم..بنابراین من نظر شخصی خودم رو میگم و نه قضاوت درستی یا ناد رستی کار اوناااا
عقیده دارم حتی اگر به قول دوستان در سرزمین کفر هم که باشی ...بعضی چیزا خصوصی بمونه همه جوره بهتره خوب...
سلام...ازونجایی که کمی تا قسمتی هنگولیدم نمیدونم فک شمارو جمع کنم یا فک خودمو که چسبیده به سقف بیارم پایین ؟

وقتی تابوهـــــــــــــــا به باد فنا میروند !
خوشحال میشم آپ کردی خبرم کنی نه واسه خاطر این لب گرفتنا ....واسه خاطر WARNING های به موقت
به امید دیدار
اینجا بخوایم ادرس وبلاگو خصوصی بزاریم چیکار کنیم اونوقت؟
یا حق
میگم نکنه شاه برگشته؟
اینها رو ول کن...اون نی نی پست قبل

خیلی خوشگله...چقدر قیافه اش آرومه...دوست دارم اسمشو بذارم تیفانی
عجب !
صبح ها آدم چه چیزایی میبینه باید بیشتر دقت کنم
محسن خان بگو این تعمیر گاهه کجاس دارم خفه میشم از بس جیغ نکشیدم
به به به به
به جای ما هم از این حالات معنوی لذت بردید آیا محسن خان جان ؟
آقا محسن اینو توی نت دیدم گفتم شما هم بخونید بد نیست
................................................
................................................
................................................
آخرین شعر کرگدن
فیلمی از بهمن قبادی
با حضور : بهروز وثوقی ؛ مونیکا بلوچی و گروهی از بهترین بازیگران کشور ترکیه به علاوه ی آرش (خواننده)
فیلم به گفته خود قبادی به خاطر بهروز وثوقی نوشته شده و در کشور ترکیه ساخته می شود.
بروبچ پلیس سایبر اگه بودن سه سوت فیلترینگ می شدن.
جای خالیشان تو خیابون صفحه ی پیوندها میذاشتن
علایم ظهور به شما هم سرایت کرده؟
چقد این نی نی که این پایین خوابیده نازه
روم به دیفال اما از قدیم ندیما گفتن:
ندید پدید وقتی بدید، به خود برید
از کامنت میرزا قلمدون به حال سکته مغزی افتادم بس که خندیدم. خنده که چه عرض کنم به عرعر بیشتر شبیه بود از شدت ریشتر. یعنی مرگ بود پسر
خب شما چشاتو درویش کن هرچی دیدی که نباید نگاه کنی داداش
پارسال منم همچین صحنه ای رو توو کافی شاپ سپید و سیاه دیدم. دختر و پسره لب و لوچه ای میگرفتن که آدمو به گناه وا میداشت!
همه داشتن نگاشون میکردن! یه لحظه فک کردم رفتم پاریس...
توو اوج شلوغی کافه... آخر سر هم با هم رفتن دستشویی!!! دوستم دیده بود دوتایی از دسشویی اومدن بیرون! باورت میشه؟
سلام عرض شد
بابا صدا قشنگ
صدای مریمم معرکه بود
سلام محسن جان من رفتم نه اومدم بلاگ اسکای خاستم بدونی مثه اینکه پست آخرو نتونسته بودی بخونی
http://ololon.blogsky.com/
بوخودا من یه دقه پیشا اینجا بودم یه چی دیگه هم بود غیر از این پسته!
خاطراتتون رو یه جوری هضم کردیم ولی عکس رو هر کاری کردیم نشد!! الان کی کجاست؟!
سلا دادا محسن.. شب شوما بخیر و خوشی..
ای ول! با غشون آباد ! هم یوسف آبادی جماعت هم عباس آبادی های با حال! از همین جا به هر دو زوج سلام کرده و دستشونو به گرمی می فشارم!
مملکته امام زمونه دیگه!
سلام
هر چند وقت یکبار به صورت کاملا تصادفی به وبلاگ شما میرسم و چون از همون اول ، جسارت نباشه گرگدن یادم مونده و یادم بود وبلاگ جالبی هست ، الان باز اینجام.
فکر کنم بلاگفا یا آدرسهای دیگه هم بود (فکر کنم آ)
داداش ، کل دمت گرم ، انشاالله تا زنده ای پایدار باشی.
یک در دنیا و هرچندتا دوس داری ، در آخرت خیر ببینی.
تا به زودی