این فقرهء رونمایی از خویش و قضیهء چهره و عکس و اینها هم در دنیای مجازی علی الخصوص فیس بوک برای خودش داستان جالبی ست ... طرف می بینی توی وبلاگش اسم مستعار دارد از اعضای KGB خفن تر و مرموزتر آنوخت می روی توی صفحه فیس بوکش می بینی حتی به عکسهای اطاق خوابش هم رحم نکرده لامصصب ! ... یا مثلن آی دی اش توی مسنجر (( یکی از گلهای یاس دیوار همسایه بغلی )) ست ولی در صفحهء فیس بوکش می بینی عکس نافش را بعد از اولین اپیلاسیون موفق دوران زندگی ش گذاشته در ژستهای متنوع و از زوایای مختلف !
چن سال پیش هم یادم می آید که وختی اورکات حسابی روی بورس بود همین داستان رواج پیدا کرده بود بین بچچه های بلاگر و اینترنت باز ... این مسئله قطعن دلایل جددی و قابل بررسی و متقنی دارد که اهل فن می توانند در موردش بحث کنند و علت یابی ش کنند ولی هر چی که هست در نوع خودش پدیدهء جالب و عجیبی ست مخصوصن برای آنهایی که مثل من با فضا و دنیای فیس بوک حال نمی کنند مگر با سیاحت همین قسمت شهرفرنگش !
اول؟
واقعا اولم؟

فکر کن!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خالا برم بخونم
اصلا همین ناشناس و مرموز بودنشونه که باعث جذابیت بیشترشون می شه! اگه اسم خودشونو بنویسن که کسی نمی ره عکساشونو ببینه!
ها ها ها ...
من که کلا فیس بوک به دلم نمیشینه داداش محسن.



ی جورایی غریبه...
از اینایی هم که گفتی ما ندیدیم اونجا...
استغفرالله...
کلا فضای جالبیه . از این منظر که طرف خودشو اینجا توی هزارتوی کلماتش قائم میکنه ولی زارتی میره اونجا عکس هاتش رو میذاره واسه همه تا ببینن عجل جیگری تشریف داره ! البته استثناهایی در این داستان وجود داره !
ولی من فیس بوک رو ترجیح میدم به وبلاگایی که الکی خودشونو پشت کلمه هایی قایم میکنن که نیستن ... حرفایی میزنن که بهش اعتقاد ندارن ... و این به نظرم خوبه که اونجا خودشونن ...
اما درمورد عکس نظر من اینه ک اونجا امنیت بیشتره ...اونجا دوستایی رو که ادد داری میشناسی و بهشون اعتماد داری اما تو وبلاگ اینجوری نیست ...
درووووووووووووووووووووود
)
اینایی که گفتی همه یه طرف این پدیده ی فیس بوک کمرا لایوش یه طرف...
خیلی جالبه دلم میخواد یه بار حسابی درموردش بنویسم..
.
.
فک کن یارو تو وبلاگش نماز جمعه را میندازه بعد تو داری تو فسمت کمرا لایو ولگردی میکنی یهو خیلی اتفاقی و تصادفی ساعت ۲ شب حین فیس بوک گردی همین داداشمونو میبینی که روم به دیوار کمرا رو داده پایین٬ چونشم لخت دسشم رو شومبولش... بعد تو کپ میکنی در حد لالیگا.. بعد کمرای خودتو خاموش میکنی طرفو آنالیز روانی میکنی میبینی بابا بدجور مشکلات زیر نافی داره از تکنولوژی روز دنیا برای خودارضایی فیض میبره..
حالا نه فقط این بابا (همون که خودم با چشام دیدم چه قربون صدقه ای میرفت و چه شومبول به دستی بود.. تازه آخرشم فک کرد من دخترم مخمو زده٬ شمارمم گرفت٬ شمارشم داد> خاک بر سرم٬ اوااااااااااااااااااا
داشتم میگفتم نه فقط این بابا.. این مساله شده اپیدمی
اکثریتم یا عربن یا پاکستانی و بنگلادشی و یا (ما ایرانیااااااااااااااااااااااا٬ عمرن ن ن ن ن!!!)
.
.
.
صب به اون بابا طنگ میزنی طرف کپ میکنه میگه پاییز بلند شمارمو منو از کجا گرفتی؟؟؟!!!
.
.
.
بهش میگم دنیا خیلی کوچیکه برادر
جرقکم مقبول!
آره واقعن!
طرف می بینی دوست داره چونان کرگدن تنها سفر کنه و توی وبلاگش کلی برو و بیا داره اونوقت میره تو فیس بوکش عکس از توالتش میذاره که داره ماتحتشو با آب تگری میشوره !
بگم آره یا نه؟
اون سیر و سیاحت رو خوب اومدی محسن
عه این عکسا مده؟زودتر بگید بریم بذاریم خوب
برید بذارید !
ببخشید که دیرتر گفتیم !
ولی شما زودتر بذارید !!!
آدم باید چه اینجا چه اونجا خودش باشه !
نه اینکه اینجا خودش نباشه و اونجا باشه یا اونجا خودش نباشه و اینجا باشه ، یا توو هر دو خودش نباشه یا باشه !
کلاً آدم باید خودش باشه !
خوبه حال نمی کنی محسن خان اگه حال میکردی با فضای فیس بوک چی میشد؟؟؟؟؟؟؟
رفتی ای دیه یارو رو دراوردی رفتی تو فیس بوک سرچ کردی .....
من نه اینجا خودمم نه اونجا سعی نکنید منو بیابید می رسید به احمدی نژاد
از من گفتن بود حالا خود دانید
خییییلی خوب گفتین آقا محسن....
من زیاد حوصله ی اون شهر فرنگ رو ندارم...همینجا رو ترجیح میدم...تو هر دو جا خودمم.....ولی این خونه با صفا تره
و این کار بسیار زشت و ناپسندیست!
ماکه جایی چهره ای نداریم که بدانیم
آنجا چجوریم و جای دگر چجور
اما اگرجایی چهره ای
یافتیم مقایسه
میکنیم ونتیجه
راگزارش
میدهیم
یاحق...
پ ن:پاییز بلند احیانا قصد
بازگشت نداریددیگر
جناب!آیاقرنطینه
به پایان نرسیده
است!!!!
یاحق...
Doroooooooooooooooooooooooood AVA BANOO
man ke hastam, jai naraftam, tahrim chera? man ba inja ertebate hayati daram, mese Oxigene nayam jensam narese ozam kharab mishe
سلام
من کامنت دختر آبان رو لایک میکنم
تو فیس بوک آشناها و دوستات رو ادد میکنی و کسی غیر از اونا نمیتونن عکساتو ببینن،حتی پروفایلتو بخونن و لیست فرنداتو بخونن.البته باید بلد باشی اینکارو کنی.
خوب به همون دوستا و آشناهام که اعتماد داری که اددشون کردی
اما کلا" عکس گذاشتن تو دنیای مجازی کاری بس خز :)
است.اصلا" عاقلانه نیست .
...سلیقه ها متفاوته !!...
..اما خیلی ها از فیس بوک راضی ترن...بخاطر اون فضای دوستانه و صمیمانه اش..و اینکه یه حلقه محدود از دوستان و رفقاست...و مثل بلاگستان بی دروپیکر نیست..درنتیجه راحت ترند...
...البته بازم بنظر من بستگی به نوع کاربرد داره که به روحیه فرد استفاده کننده برمیگرده !..
ولی من تو هر دو جا خودمم به خداااااااااااااا
خود خودم
من فیس بوک رو دوست دارم اما زیادی همشهری تووش هست!!!!
من توو فیس بوک نمیتونم هر چی رو که دلم میخواد بنویسم!!!وبلاگم بهترین مکانه همین عکسی که گذاشتیم واسه همه کافیه!!!
وبلاگم رو بیشتر دوسدارم اما از فیس بوک هم تلاش میکنم غافل نمونم!!!
راستی عکس جدید فیس بوکتون خیلی قشنگه!!!
من نمی گم کدومش بهتره و کدومش بد تر
ولی این وبلاگ همین جور درش روی همه بازه و هرکی از هر جا رد می شه میاد یه کامنت بی نام و نشون برات می ذاره و گند می زنه به حالت
ولی توی فیس بوک حداقل تکلیفت با طرف روشنه و اینکه کیه هم معلومه. اگه خوشت نیومد ازش فرندش نمی شی و دیگه راحت
می دونی که من خودم هم با اسم واقعی ام توی فیس بوکم و فقط آدم های واقعی ای رو که می شناختم Add کردم
به هرحال پست تو خیلی باحال بود
تاحالا اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم
سلام .
روز بخیر..
آره به مورد جالبی اشاره کردی ...
اونایی که هر دفعه که عکس میگیرن مموریه دوربینو کپی پیست می کنن توی عکسهای فیس بوکشون
من شیفته این قلمو تمثیلهاتم دربسسسسسسسسسست .
دقیقا مننیز مانند شما هستم در مورد صورت بوک
من فیس بوک رو دوست ندارم چون متاسفانه درمورد خیلی از ایرانیها تبدیل به ویترین شده..مثلن طرف فقط عکس میندازه که بذاره تو فیس بوک..اینجا به قول ماهان مومنی کنج پستوهامونه..اونجا ویترینمونه.
سلام
) ولی اونجا خود خودمم ، بدون هیچ نقابی .و البته حرف مهربان جون رو قبول دارم که میگه آدم اونجا تکلیفش با دوستانش و کامنت گذارها روشنه و هرکسی که از راه رسید نمیتونه یه کامنت بی نام و نشون بذاره.
وبلاگ ندارم که بخوام بگم خود واقعیم هستم یا نه . فیس بوک تنها جایی هست که عضو هستم و اورکات و اینجورچیزها نمیدونم چیه.(چقدر از دنیا عقبم
فیس بوک ...نمیدونم یه جوریه...نمیشه خیلی چیزا رو اونجا گفت...به خاطر حضور دوستان و اقوام..
اما وبلاگ..اگه فضاش رو بتونی سالم نگه داری و یه سری آدم ناشناس بی نشونه نیان گند بزنن بهت...میشه که یه جایی باشه واسه آرامشت...واسه حرف زدن..و یا حتی پیدا کردن یه سری دوست که با روحت آشنا شدن...که البته یکم سخته و باید همچین یه نموره تحمل کرد...
ولی این عکسای آنچنانی گذاشتن تو فیس بوک خودش یه مقوله جداست که خب البته میشه حدس زد از کجا ریشه میگیره...
از اینایی که گفتی زیاده دلیلشم نداشتن یکم جنبس.اقا جان هر چیزی فرهنگ خودشو میخواد که خیلیا ندارن چه اینجا چه تو کشورای دیگه
سلام جناب م.ح.س.ن خان پاییز
بلند.منظورم وبلاگ بود
قصدخریدخونه ء نو
ندارین آیا!!!!
یاحق...
من که نفهمیدم کنگرلو جان !
اگه طرف مخفیه اون وقت شما از کجا فهمیدی که آدرس فیس بوکش کجاست و نافش چجوریه ناقلا؟
سلام..
لایک به تیتر.. فی الواقع حرف حق جواب نداره..
فک کن من تا الان مقاومت کردم تا فیس بوک نسازم برا خودم.. به نظرم از اون چیزای فان و وقت گیره!! که معتاد بشی بدبختت کنه (خودمو میگم)!
من کلا اندکی با اون جا غریبه ام. هنوز نفهمیدم ملت واسه چی جذب همچین چیزی باید بشن! که فقط برن تو زندگی هم سرک بکشن ببینن کی ازدواج کرد، حالا که ازدئاج کرد بچه ش شد یا نه و ...
سلام
من اینجا ( در وبلاگم) خودم باشم ، نمیتونم راحت حرفمو بزنم ، مخصوصا که اکثر حرفام اکثرا اعتراض است. در فیس بوک هم جز با خویشاوندان و دوستان با شخصی نیستم ، اونجا فعالیتم خیلی کمتر از بلاگستانه. اونجا وارد خیلی بحثها نمیشم.
قبلا در مورد www.cloob.com و فیس بوک حرف زدم.
فعلا بای
من که صفحه فیس بوکم تعطیله و از همون اول هم برای اینکه ببینم این فیس بوک که میگن چیه ثبت نام کردم و خداییش آخرین باری هم که واردش شدم رو یادم نمیاد! ولی کامنتای بچه ها رو که خوندم دیدم انصافا دلایلشون قانع کننده اس...
در شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک امنیت بیشتری وجود داره...این بزرگترین مزیت فیس بوکه...از این لحاظ وبلاگ در مقایسه با فیس بوک مثل یه خونه بی در و پیکره که هم پروانه میتونه تووش وارد بشه هم یابو!...
ولی به هر حال من اینجارو ترجیح میدم چون هرچقدر هم امنیتش کم باشه بالاخره خونه خود آدمه نه هتل پنج ستاره دیگران!...همون "حس مالکیت" که مسعود چنگیزی هم در مصاحبه اش گفته...
عمو من نتونسم با عقده بازیهای فیس بوک کنار بیام!
اگه ملت می تونسن عادی برخورد کنن سایت فوق العاده ایه! لامصب خاورمیانه رو کن فیکون کرد! اما ما ایرانیا هنوز تو مسئله ی حجاب آری یا نه درجا می زنیم! هر چی نتونسیم تو کوچه و خیابون عرض اندام کنیم عقده هامونو می بریم فیس بوک! یارو همچین عکس می اندازه با سگش انگار بچه ی لاس وگاسه! بوووع!
داف بوک خوبیه تو مملکت ما!
چهللللللللللللم.......................
اسم چندتا از اون خوشکلاشو بگو سرچ کنیم ببینیم
....
ما از چشم چرونی و دختر ها از خودنمایی منع شدند و تا در دیزی باز میشه همه گربه های بی حیایی میشیم
....
ولی جدا از شوخی...اسمشون رو بده حالی ببریم
دیروز یه نظر سنجی گذاشته بودن تو فیس بوک،که بنظرتون خز ترین کار تو فیس بوک چیه؟
97 گزینه داشت چندتاشو یادمه
عکس با عینک دودی تو اتاق بندازی و بزاری پروفایلت
بری آتلیه و دم به دقیقه عکس بگیری و بزاری پروفایلت
و....95گزینه دیگه
یاد شما افتادم
میشه گفت وبلاگ مال دهه شصتی هاستو فیس بوک دهه هفتادیا...
شاید یه کمش واسه اینه که شما با اونجا حال نمیکنی زیاد...
که البته خودمم یه کم همینطوری ام.
این بی وجدان همه رو دچار چندشخصیتی مزمن کرده!
این چندمین پسته که در مذمت فیس بوک و خوبیهای وبلاگ می خونم....نمی دونم فیس بوک ستیزی چرا مد شده(البته با احترام به شما)...ولی فیس بوک اصلا ماهیتش با وبلاگ زمین تا آسمون فرق داره... فیس بوک یه سایت اجتماعیه برای بودن با دوستهایی که می شناسنت و تو هم می شناسیشون ... دوستهایی که ممکنه انقدر ازت دور باشن که نتونی ببینیشون یا هرروز از حالشون خبر دار شی...ولی وبلاگ برای اکثریت جاییه برای آرامش و تنهایی درون....
این پدیدهای که اشاره کردید صرفاً برمیگرده به احساس امنیت بیشتر٬ حالا چه از نظر حسی و چه واقعی!
وبلاگ حکم خونهای رو داره که درش به روی همه بازه٬ نمیشه شخصیسازیش کرد ولی فیسبوک اینطور نیست!
اسم و رسم و هویت افراد بطور معمول توی فیسبوک مشخصه و در غیر اینصورت میتونه جزء انتخابهای ما برای فرندها و در نتیجه دسترسی به مشخصات شخصی ما نباشه!
در مورد پدیدهی فیسبوک ستیزی هم٬ من خودم از کسانی بودم که چنین نگرشی داشتم و قبول هم دارم که در نگاه اول چندان خوشایند به نظر نمیرسه این رسانه ولی به مرور و با گذشت زمان وقتی مزیتهاش برام رو شد نظرم تغییر کرد.
مهمترین مزیت فیسبوک اینه که این امکان رو میده که با دوستان و آشنایانی که فرسنگها فاصله داری باهاشون و امکان دیدار و حتی گفتگوی تلفنی نداری٬ مکرر در ارتباط باشی٬ از حال و احوالات روزانهشون باخبر باشی٬ از خوشیهاشون٬ ناراحتیهاشون٬ بیماریشون و خیلی چیزای دیگه که با دوری آدمها از هم کمرنگ میشه...
چون تجربهی این مورد رو داشتم میدونم که بشدت تو کاهش حس دلتنگی مؤثره و این دوری خیلی خیلی کمتر به چشم میاد...
و یک مزیت بزرگ دیگه اینه که فیسبوک یک رسانهی اجتماعیه که فضای گفتگو و تبادل نظر رو فراهم میکنه... بستگی داره چقدر تمایل برای استفاده از این فضا درون هر کس وجود داشته باشه... متأسفانه من در این مورد عملکرد وبلاگ رو بشدت ضعیف میبینم. چون الآن طوری شده که در اکثر وبلاگها (نه همه) فضای مباحثه و گفتگو بسته است و ظرفیتهای لازم برای بحث وجود نداره... نویسنده صرفاً چیزی مینویسه و این دیدگاه وجود داره که خوانندهها هم باید تأیید کنند و یا اگر مخالفت هم میکنند این مخالفت نباید به بحث کشیده بشه وگرنه در نهایت جز کدورت نتیجهای بدنبال نداره! ولی در فیسبوک چنین حالتی کمتر بوجود میاد چون افرادی که در پیجهای مختلف با هم راجع به مسائل روز بحث میکنند اکثراً ناشناس هستند و صرفاً یک جور به اشتراکگذاری عقاید مطرحه این بین...
بطور کلی تعریف هر ابزاری با نحوهی استفادهی هر فرد مشخص میشه! با چاقو٬ هم میشه میوه پوست کند و هم آدم کشت!
دروووووووووووووووووووووووووووود
(بی بی شرف لعنتی نه اون راستو٬ این راستو) 
به آوا: همه چی آرومه ه ه ه ه من چقد خوشبختم م م م
.
.
در مورد پست نوشت:
فیس بوک کلن جای بدی نیست٬ مزییت های خودشو داره و بالطبع نکات منفی هم داره که این به ذات خود سایت فیس بوک مرتبط نیست و فقط بسته به میزان فرهنگ کاربراش داره که قربونشون برم ۹۰ درصدشون یه چیزیشون میشه.. اما برای داشتن یه آرشیو عکس و فیلم و شوخی و خنده هم جای خوبیه و بعضی از کماربرها هم پست های خوبی میزارن که میشه ازشون یه چیزایی یاد گرفت.. و اما وبلاگ نویسی.. خدا رو شکر که کمرا لایو نداره صرف بیاد کارای (بیب بیب بیب) (نخته.نخته.نخته) انجام بده٬ ترجیحن اینجا جو صمیمانه تری داره اما گاهی بحث های خاله زنکی و زیر آب زنیش وحشتناکه... کلن هر کدو.مش جو خاص خودشو داره با این تفاوئت فاحش که فیس بوک امکاتات زیادی داره..
.
.
.
به حمید: خدا خفه ات نکنه٬ منو بگو که چقد تگ کردم و چصد مطلب رو والت گذاشتم.. خیلی نامردی٬ من میگفتم اینو ببین چقد سرش شلوغه ماشالله هزار ماشالله که وخت نمیکنه جواب ما رو بده٬ شککم هم وختی بیشتر میشد که وبلاگتو با تاخیر سال نوری آپ میکردی
.
.
.
به محسن: خوبی گلابی٬ یه لحظه جو گرفتم یادم رفت چاق سیلامتی کنم٬ شما به راستی خودتون کجیه مارو ببخش
.
.
.
به بقیه دوستان ( اون کارتون کشتی چوبی و دوستان اسمش چی بود؟ مگی دوستان یه یه چیز دیگه و دوستان؟) خلاصه همون و دوستان: مخلص همتونم هستم٬ دلم براتون نختیده هوارتااااااااااااااااااااااااااااااااااا
میریم تا روزی که فقط دنیای ما همین دنیای مجازی باشه.انگار دنیای واقعی چنگی بدل نمی زد