سالها گذشته ... از هر زمانی که فکرش را بکنی سالها گذشته ...
از دبستان ... از دبیرستان ... از سربازی ... از دانشگاه ... سالها گذشته و هر کدام از ما کوچولوهای آن سالیان دور که حالا برای خودمان آدم گنده ای شده ایم مشغول یک کار و شغلی هستیم ... کاش میشد با همه بچچه های تمام این سالها یکجا جمع شویم و از شغل امروزمان بگوئیم برای هم ... عینهو آن سکانس فیلم ضیافت کیمیایی که همکلاسی های قدیم جمع می شوند توی کافهء ماطاووس و هرکدام تعریف می کنند که چکاره شده اند ... مثلن همین دوستان وبلاگی دنیای مجازی ... چقدر شغلهای مختلف داریم تک تکمان ... تا حالا فک کردید ؟ ...
.
کارشناس آموزش ! - پزشک - مهندس مشاور ماشینهای سنگین - غرفه دار بازار تره بار - کارمند فرهنگستان ادب و هنر - سردفتر - متخصص بیهوشی - نماینده بیمه ایران - مجسمه ساز - رستوران فست فود - روزنامه نگار - مهندس عمران - کشاورز و مزرعه دار - کاریکاتوریست - کارشناس حقوقی بانک - معلم و دبیر - مدیر آژانس هواپیمایی - سردبیر رادیو - فیلمنامه نویس - بوتیک - انتشاراتی - بهزیستی - استاد مایکروسافت - کارمند دانشگاه - کارمند صدا و سیما ...
.
بقیه اش را شما بگوئید !
.
اما روزنامه نگاری رو عشق است که بهترین شغل دنیاست
دانشجوی کشاورزی. علاف . امیدوارم مقطع بعدی بتونم رشته ی مورد علاقه امو بخونم و شغل آینده ام در همون زمینه باشه. اگه نشد که همین علافی رو ادامه میدم!
آپ کردم داداشی
کارشناس تشکیلات یک سازمان دولتی که نمیدانم برای چه؟
مترجم!
حسابدار
سلام
یعنی شما با اینکارت فقط میخواستی بگی دیگه هیچ کس مشکل اشتغال نداره دیگه
درود بر صنف بیکاران
این نامردیه
از بیکارانه عزیز هیچ تقدیری به عمل نیومد
به این آرش ما هم بگین هویجوری هم قبولت داریم! نمی خواد رزومه بدی!
کنیز حاج باقر
دانشجوی پزشکی !! اللحساب مفت کار می کنیم تا سال دیگه که سال پنجی شدیم بهمون حقوق هم بدن :)
کارشناس حقوقی و عکاس
یک عدد وکیل بانویی که در حاضر بی مجوز و بی دفتر و دستکه !
شغل من اینه! :
چسبوندن یه چیزهایی به یه چیزهایی!...
کوبوندن یه چیزهایی روی یه چیزهایی!...
گذاشتن توی یه جایی!...
و نهایتا دادنش دست یه بنده خدایی!...
توضیح خیلی ضروری! : هرکی فکر کرده بنده در خانه فساد کار میکنم کاملا اشتباه فکر کرده! کار من صدور مدارک دانشجویان سازمانی در یک آموزشگاه رایانه اس! :
چسبوندن لیبل روی مدارک!
کوبوندن مهر روی مقوای مدارک!
گذاشتننش داخل پاکت!
و نهایتا داددنش به دست کارپرداز شرکت برای ارسال به سازمان مربوطه!...
وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی !
به رها بانو :
مگه ما که مجوز و دفتر دست داریم چه کرده ایم ! و یا کجا رو گرفتیم .
داد.گست.ری جمهوری اسلامی دست دلال هاست .
به نظر من موضوع این پست خوب نیست...
اونایی که کاری دارن که دلشون نمیخواد یا روشون نمیشه کسی بدونه غصه دار میشن...
اونایی که بیکارن و هر روز هیکل نحس این شهر لعنتی رو بالا پایین میکنن که یه کاری پیدا کنن غصه دار میشن...
شاید بهتر بود یجور دیگه مطرحش میکردی...
ولی از این حرفا که بگذریم ماشالا همه اینجا کارشون درسته ها! درب و داغونشون ماییم!...میگفتم بیکاریم سنگینتر بودیم! (آیکون "حداقل اون سینی رو بده یه دور چایی بچرخونم توو مجلس بزرگون!")...
گلاب به روتون نصاب ماهواره
دیش و ریسیورو اینجور چیزا میفروشم ونصب می کنم
مهندس شیمی بعد از این !
دانشجو
دوس دارم کارمند فرهنگستان ادب و هنر بودن رو...
ping 192.168.0.1
فکر کنم اون میوه تره باری من باشم
کاپو هستم در آینده خونه دار!!!!!!!!
خب البته اینم شغل شریفیه.
به اضافه شغل های شریف دیگر....
البته الان دانشجوی ادبیات فارسیم....
اما....
دانش آمور مملکت :دی
فک کنم از همه بدبخ تر من بودم ..نه ؟:دی
کاریکاتوریست و مدرس دانشکده هنر
...این کارشناس آموزش باید خیییلی مهم و کاردرست باشه که اول از همه اسمشو نوشتی..
...حالا اسمشو میشه افشاء کنید..؟
اوهوم چقد دوس دارم از این ضیافتا و کسایی که مث کیمیایی ضیافت میسازن !
من که از شما کوچیکترم ولی ! گرافیست !
برگزاری سمینارها و کنگره های پزشکی
....
چقدر اسم شغل من طولانیه
یک دوست...هیچکس
یه کتاب فروش !
نه اینکه کتابفروشی مال غ خودم باشه ، نه ! من فقط فروشندشم !
چه ایده ای محسن. داشتم به این فکر می کردم که مثلن همین خود ما جدای از اینکه چه کاره شده ایم ولی خداییش چقدر از شغلهای دیگه بی اطلاعیم. درباره بعضی شغلهایی که گفتی حتی درحد هیچی هم نمی دونم. فک کن یه روزی جمعیت وبلاگنویسان جمع بشه و اینهمه تنوع شغلی داشته باشن و ادم در یک جمع ببینه این ادمهایی که پشت مونیتورها نشسته اند و تند و تند می نویسند و تند و تند می خونیمشون چه شکلی اند روزها چیکار می کنند با چی و کی سرو کله می زنند اصن اعصاب معصاب دارن؟
خیلی ایده ی تامل برانگیزی بود. یه روزی اگه عملیش کردی منم میاما! گفته باشم!