می آمد از برج ویران 

مردی که خاکستری بود ‎ 

خُرد و خراب و خمیده 

تصویر ویران تری بود 

مردی که در خواب هایش همواره یک باغ می سوخت‎ ...

نظرات 26 + ارسال نظر
وانیا یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ب.ظ

اووووووووووووول

وانیا یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ب.ظ

این متن عنوان نداره از اون عنوانهای ناب باقرلویی
حرفم نمیاد محسن
این همه ویرونی...کاش منم تو اون باغ بودم

وروجک جیغ جیغو یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com

شب بخیر محسن خان باقرلوووووو
امشب اومدم یه ذره جیغ جیغ کنم هیچ پستی به جیغ جیغ نمیاد
بلاگستونه داریم!!!

آرش دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ق.ظ

و بر اندام نارونش
یک قلب داغ می دوخت

تیراژه دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:58 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام!
این چی بود؟!!!
دلم هری ریخت
آرایه ی ادبی اش چیست؟
استعاره؟مجاز؟ایهام؟چی؟
تعمیم داده میشه به چی؟
ما به ازای بیرونی اش چیست؟
مردم انقدر پرسیدم
هراسناک بود راستش
خیلی

آوا دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:27 ق.ظ

مردی که در خوابهایش همواره یک باغ میسوخت
مردی که یاقوت ٍ زمانش را باد ٍ قسی ٍ مرگ
می برد....مردی که ساطورٍ رذالت یک
زخم ٍ کهنه بر دلش کاشت..مردی
که نامردانگی ها بر سینه اش
داغ ٍ غمین کاشت.......آری
مراد ٍ مرد ٍ بیدل اندرسرای
آرزو مرد........آری بهار ٍ
باغ آن مرد اندر میان
شعله های نامردی ٍ
مردانگی سوخت
یاحق...

مهربان دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ق.ظ

محسن
بیداری؟

آخرین فرصت دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ق.ظ http://jazbevitamin007.blogfa.com

مردی که در امواج افکارش غوطه ور شده بود !!!

مهربان دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ق.ظ

خوابی؟


زنده ای؟

پونه دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ق.ظ http://jojo-bijor.mihanblog.com

بنده خدا مرده

آوا دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ق.ظ

چه عجبه مهربان بانو!!بابا دیگه
رسما نگرونمون کردین ن
خوبین شماها!چه خبر
شده؟چرابلاگستان
اینجوری شده!
همش صدای
بوفٍ کورمیاد
ازش.ووو
یاحق...

مهربان دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ق.ظ

بوف کور چیه....
من جشن گرفتم
خبر نداری؟

تیراژه دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:36 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

آخی...
خیالم راحت شد
پس باز هم یک شعر از یک شاعر دیگر..
فکر کردم خوتون گفتین اینو
وقتی یکی رو میشناسی و یهو میبینی که یه همچین چیزی مینویسه هول برت میداره که چی شده
اونم وقتی مدام تو پستاش میخونی یا حس میکنی که این روزا سر حال نیست
یادم میمونه که از این به بعد هر شعر یا هر چیز شعر مانند دیگری دیدم حتما قبلش تو نت سرچ کنم..که بفهمم باید یه چیزی از حس و حال شعر رو تو کامنت گفت و رفت یا اینکه باید بیوفتی تو خط" ای داد بیداد چی شده"..!
حالا این "ای داد بیداد" از کجا نشات میگیرد را کاری نداریم.
راستی چرا از شعرهای خودتون چیزی نمینویسید...تعریف شعر ها و کاریکاتورهایتان را شنیده ام...نکند برای شعر باز هم باید چشم به راه این باشیم که کرگدن عزیز بیخواب شوند؟!!..........کجایی ای بیخوابی......!!!

تیراژه دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:40 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

بله!ما مدام درگیر پست آتش بر افروز کیامهر خان هستیم و عنقریب که زنگ بزنیم به آتش نشانی!!! آنوقت مهربان بانو از جشن باشکوهشان میگویند...بابا بخیل نیستیم که!!
فقط یک کلام اطلاع رسانی کنید...کشتیم خودمان را در کامنتهای کیامهرخان!
حالا قضیه ی این جشن چیه؟!!!!

فرشته دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:55 ق.ظ http://surusha.blogfa.com

خوبین؟

غریبه دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ق.ظ http://http//:Adameaval.blogfa.com

تلخ دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ب.ظ http://chekhov.blogfa.com/

ای دل غافل!

رها بانو دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ب.ظ http://rahabanoo.blogsky.com/

کاش آبی روان هم در خواب های مرد بود برای خاموش کردن آتشی که به جان باغ افتاده ...

هیشـــکی! دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:56 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com

تلخ بود ....خیلی....

حبیب دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:09 ب.ظ http://artooni.blogsky.com


سلام خوبی حاجی

این نوشته در مورد منه که به قلم کشیدی؟؟؟

نمیدونم چی شده

اما خیلی بد نوشتی

داغون بودم داغون ترم کردی

نمیدونم در مورد چه کسی یا چه چیزی نوشتی

اما دلم کباب شد

حبیب دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:10 ب.ظ http://artooni.blogsky.com



حاج محسن با این نوشته اون یک ذره امیدی هم که داریم از بین رفت

مواظب خودت باش مرد

دخترآبان دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:20 ب.ظ http://fmpr.blogsky.com

مردی می آمد که مینوشت از غم ... نبود شادی هایش ... گم کرده بود شاید ...

مریم دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:08 ب.ظ http://mazhomoozh.blogfa.com

سلام. خسته نباشید.

علیرضا دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:37 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

من در این غربت چه خواهم کرد ... با دل من بین چه ها غم کرد !

نیمه جدی دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:26 ب.ظ http://nimejedi.blogsky.com

عین همیشه آرزوی رنگی بودنتو نو دارم...

تیراژه سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:20 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

یه روزگاری یه مردی بود که میومد
برامون مینوشت
از خوابهاش
از باغ سوختش
از روزای خاکستریش
از خوشی و ناخوشی هاش
ولی هر چی که مینوشت رنگی بود
حالا یه چند وقته که دیگه رنگی نمینویسه
یا نمینویسه
یا اگرهم مینویسه همش خاکستریه
دیگه یادمون نمیندازه که روزای خاکستری رو همه دارن
باغ هممون یه روزایی میسوزه..ولی دوباره سبز میشه
برج آرزوهامون رو سرمون خراب میشه ولی میشه که دوباره ساختش..

سلام استاد!
هیچی....
سلامت باشید.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.