خب برادر من قبلش میگفتی قراره این عکس رسانه ای بشه ما هم مثل شما لباس پلوخوریامونو میپوشیدیم!...آخه این چیه!؟...شبیه اینایی میفته که تازه ار بازپروری آوردنشون و هنوز شک دارن برن سمت مواد یا نه!...
تازه زنگ پوستمم با فتوشاپ تیره کردی عوضش خودتو سفید برفی کردی گذاشتی زیر آینه یه هاله نور مربعم دور و بر سرتو فراگرفته که حضرت مسیح باید بیاد جلوت لنگ بندازه!...
محسن باقرلو
شنبه 8 مردادماه سال 1390 ساعت 01:05 ق.ظ
ما شاید بلحاظ جثثه و هیکل خان عمو باشیم ! ولی از باقی لحاظات خیلی گمان نکنم خان باشیم !!
میون این چرت و پرت گفتنام با دوباره دیدن عکس بغضم گرفت... فکرشو بکن...یه روزی...مثلا بیست سال بعد...سی سال بعد وقتی نگار این عکسو نگاه میکنه ما کجاییم... همیشه...از همون بچگی فکر میکردم من زودتر از تو و مجید و وحید میمیرم... اونوقت این کچل کوچولوی توی عکس میفهمه که این عموی درب و داغون گوشه عکس چقدر دوستش داشته ولی دوست داشتنشم به آدمیزاد نرفته بوده که خاطره ای ازین دوست داشتن تو ذهن کسی بمونه؟...
خیر امواتت حداقل یه کم اون موهای جلوی کله مو درست میکردی!...بابا واللا الان ملت فک میکنن بنده طاعونی ایدزی چیزی دارم که موهام کجکی ریخته همین چندتایی هم که تا حالا بزور لینکای تو برام کامنت میذاشتن میپرن اونوقت باید در کنج عزلت و تنهایی (انقدر طولانی شد الان نمیدونم باید چه فعلی بذارم!) صلوات محمدی پسند!
محسن باقرلو
شنبه 8 مردادماه سال 1390 ساعت 01:16 ق.ظ
ولی من فک می کنم اون بیس سی سال بعد که گفتی این کچل کوچولوی توی عکس خفتت میکنه و میگه : عمو چن ضلعی ! مگه قول نداده بودی زودتر از عمو چاقالو و عمو ریش پرفسوری م بمیری پس چی شد ؟! عمو گامبالوی فقید ! و مرحومم که هف تا کفن پوسونده عمو ریش پرفسوریم ام که دیگه آخرای عمرشه پس چرا تو هنوز چارچنگولی هستی واسه خودت ؟!!!
محسن باقرلو
شنبه 8 مردادماه سال 1390 ساعت 01:18 ق.ظ
در مورد مخاطباتم زیاد نگران نباش ! اونایی که واست کامنت میذارن دیگه آب از سرشون گذشته !!
محسن باقرلو
شنبه 8 مردادماه سال 1390 ساعت 01:19 ق.ظ
راستی من می دونم چه فعلی باید بذاری ولی رووم نمیشه اینجا بگم !!!!!!
سلام نی نی شما خیلی بزرگتر از سنش به دوربین نگاه کرده! خوش به حالش عموهای باخاصیت داره! امیدوارم در آینده قدردان کار شما باشه...همین که به یادش هستین و اینطوری ابراز علاقه می کنید یک دنیا ارزش داره. خدا حفظش کنه
حمید عادت داری به خودت گیر بدیاااا!عکس به این خوبی...عمو حمید به این مهربونی...هی گیر بده حالا! خدا بگم چیکارت نکنه که نصفه شبی اشکی میکنی چشم آدمو! الهی که عمر آدمای توی این عکس طولانی باشه و صد سال دیگه به حرفای دل خون کن امشب بخندن همگی......
حمیدخان چرا وسطه ذوقت مثه این مامان بزرگای دم مرگ آبغوره میگیری؟ قیافه ت خوبه غصه نخور خواستگاری که نمیایم میایم مخونیمت کامنت میذاریم ما به اون عکس وبلاگیت نیگا میکنینم منور خان اینجا دست آمریکای جهانخواره تو کار که تورو اینجوری کرده
ای جانمممممممم . چه نازههه ، چقدر سفیده ماشالا . ایشالا که لحظه لحظه بزرگ شدنش رو ببینید .ایشالا عروسیش رو در کنار شما عموهای عزیزش جشن بگیره . زدم به تخته
وااااااااای چه نی نی نازی ی ی.خدا حفظش کنه زیر سایه ءپدرو مادرش و در ضمن عمرعموهای خوبش دراز باد...آمین......جناب چند ضلعی شکسته نفسی می فرمایین شما!!!!!کجای این عکس بده؟ ؟ چرا به جناب محسن خان گیر میدین! عکس باین قشنگی ی خان عموهاونگار بانوی عزیزانشاله تاهمیشه شاد باشین و لبخند تا ابد مستاجر خانهء لب هایتان باد.... یاحق...
منو یاد نیکامون میندازه. در ضمن کسی به موهای این بچه گیر نده که ما نی نی کچل زیاد داشتیم نیکا هم در ضمن همینطوریه. اما بزرگ که بشن چه موهای لخت و خوشگلی در میارن که بیا و ببین . چشم همه تون خیره میمونه. حالا محسن خان عکس اون موقع هاشو میذاره خواهید دید.
مچ دستش که هیچی هاله، اون فرورفتگیهای محل اتصال بند آخر انگشتاش ... اونها آدم رو روانی میکنند
همگی سلامت باشید و با دلخوشی شاهد بزرگ شدنش و پیشرفت خوبش باشید...
...سلام بر اخوین باقرلو...و نگار نازنین یکی یه دونه عموها!! ...خدا حفظش کنه برا همه تون !... ...و همه تون رو برای نگار کوچولو !!.. ...به حمید..:..تو این عکس بهتر از پروفایلت افتادی..میگی نه..یه همه پرسی رابنداز !!...
خب بعد قرنی یه بارم ما اول بشیم! کی به کیه!...
خب برادر من قبلش میگفتی قراره این عکس رسانه ای بشه ما هم مثل شما لباس پلوخوریامونو میپوشیدیم!...آخه این چیه!؟...شبیه اینایی میفته که تازه ار بازپروری آوردنشون و هنوز شک دارن برن سمت مواد یا نه!...
اینو یادت رفت بگی : ( آیکون بازپروری !!! )
سلام
آخی موهای نانازی رو زدن چرا؟ برای پرپشت شدن؟ اصلا تاثیر داره اینکار؟
همیشه به خوشی و خرمی
راستی ما شنیده بودیم خان عمو،عموی بزرگه! تیترتون فروتنانس(چون فکر کنم شما بزرگترید)
نه بابا موهاشو نزدن !
در این فقره به عمو بزرگه ش رفته !!
تازه زنگ پوستمم با فتوشاپ تیره کردی عوضش خودتو سفید برفی کردی گذاشتی زیر آینه یه هاله نور مربعم دور و بر سرتو فراگرفته که حضرت مسیح باید بیاد جلوت لنگ بندازه!...
ما شاید بلحاظ جثثه و هیکل خان عمو باشیم !
ولی از باقی لحاظات خیلی گمان نکنم خان باشیم !!
سلام داداشی شب بخیرررررر
به به چشممون به جمال اخوین باقرلو روشن شد خدا حفظ تون کنه
آخی منم کچل بودم ولی کرک هایی به طول یکی دو سانت و کمرنگ داشتم، بچه کچل بهتره از این بچه هاست با یه عالمه موی سیاد و بلند
سلامت باشه همیشه
آخه نکبت یکی ندونه فک میکنه برد پیتی !
کللی با همون فتوشاپی که گفتی روو قیافه ت کار کردم تا بشه جلو مهمون در آوردت !!
بدیهی ست که این بالایی را با جناب چند ضلعی بودیم !
این یادمان رفت :
هرررررررررررررررررررر !
میون این چرت و پرت گفتنام با دوباره دیدن عکس بغضم گرفت...
فکرشو بکن...یه روزی...مثلا بیست سال بعد...سی سال بعد وقتی نگار این عکسو نگاه میکنه ما کجاییم...
همیشه...از همون بچگی فکر میکردم من زودتر از تو و مجید و وحید میمیرم...
اونوقت این کچل کوچولوی توی عکس میفهمه که این عموی درب و داغون گوشه عکس چقدر دوستش داشته ولی دوست داشتنشم به آدمیزاد نرفته بوده که خاطره ای ازین دوست داشتن تو ذهن کسی بمونه؟...
ای بابا! ولش کن باز زدم به دشت کربلا!...خودتو عشقه!...
خیر امواتت حداقل یه کم اون موهای جلوی کله مو درست میکردی!...بابا واللا الان ملت فک میکنن بنده طاعونی ایدزی چیزی دارم که موهام کجکی ریخته همین چندتایی هم که تا حالا بزور لینکای تو برام کامنت میذاشتن میپرن اونوقت باید در کنج عزلت و تنهایی (انقدر طولانی شد الان نمیدونم باید چه فعلی بذارم!) صلوات محمدی پسند!
ولی من فک می کنم اون بیس سی سال بعد که گفتی این کچل کوچولوی توی عکس خفتت میکنه و میگه : عمو چن ضلعی ! مگه قول نداده بودی زودتر از عمو چاقالو و عمو ریش پرفسوری م بمیری پس چی شد ؟! عمو گامبالوی فقید ! و مرحومم که هف تا کفن پوسونده عمو ریش پرفسوریم ام که دیگه آخرای عمرشه پس چرا تو هنوز چارچنگولی هستی واسه خودت ؟!!!
در مورد مخاطباتم زیاد نگران نباش !
اونایی که واست کامنت میذارن دیگه آب از سرشون گذشته !!
راستی
من می دونم چه فعلی باید بذاری
ولی رووم نمیشه اینجا بگم !!!!!!
حالشو داشتی فردا یه چندخطی هم بنویس و به عکس اضافه کن...
نه به اونزمون که یه فرغون مطلب مینوشتی نه به حالا که خشتک مینیمال نویسی رو دراوردی!...
کچل کوچولوی ناز:))
فک کردی ما آموزشیا مث شما سازمانیا بیکار و علافیم ؟!!
واااااااااااای...خدا حفظ کنه شما چهارتن رو که به اضافهٔ بابا مجید نگار میشین پنج تن آل باقرلو!
سلام
نی نی شما خیلی بزرگتر از سنش به دوربین نگاه کرده!
خوش به حالش عموهای باخاصیت داره! امیدوارم در آینده قدردان کار شما باشه...همین که به یادش هستین و اینطوری ابراز علاقه می کنید یک دنیا ارزش داره.
خدا حفظش کنه
عکس که اخرشهههههههههههههههههه
این عمو پروفسوری چقدر اتو کشیده است بچه داره داغ میشه انگار نگاش کن تورو خدا یکی دیگتون بغلش کنین
یهنننننننننننننی این کامنتدونیه باقرلویی منو کشته
دمتون گرم
حمید عادت داری به خودت گیر بدیاااا!عکس به این خوبی...عمو حمید به این مهربونی...هی گیر بده حالا!
خدا بگم چیکارت نکنه که نصفه شبی اشکی میکنی چشم آدمو!
الهی که عمر آدمای توی این عکس طولانی باشه و صد سال دیگه به حرفای دل خون کن امشب بخندن همگی......
حمیدخان
چرا وسطه ذوقت مثه این مامان بزرگای دم مرگ آبغوره میگیری؟
قیافه ت خوبه غصه نخور خواستگاری که نمیایم میایم مخونیمت کامنت میذاریم ما به اون عکس وبلاگیت نیگا میکنینم منور خان
اینجا دست آمریکای جهانخواره تو کار که تورو اینجوری کرده
ای جانمممممممم . چه نازههه ، چقدر سفیده ماشالا .
ایشالا که لحظه لحظه بزرگ شدنش رو ببینید .ایشالا عروسیش رو در کنار شما عموهای عزیزش جشن بگیره .
زدم به تخته
اون پستی که پیدا نمی کنمو لینکشو برام میفرستی آیا همی؟
آخ جان چه بانمکه کوچولو
وااااااااای چه نی نی نازی ی ی.خدا
حفظش کنه زیر سایه ءپدرو مادرش
و در ضمن عمرعموهای خوبش
دراز باد...آمین......جناب چند
ضلعی شکسته نفسی می
فرمایین شما!!!!!کجای این
عکس بده؟ ؟ چرا به جناب
محسن خان گیر میدین!
عکس باین قشنگی ی
خان عموهاونگار بانوی
عزیزانشاله تاهمیشه
شاد باشین و لبخند
تا ابد مستاجر خانهء
لب هایتان باد....
یاحق...
نگار ما که مو نداشت و سرخ می پوشید
به غمزه ای دل از خان عموهایش می برد!
خواجه تیراژه کافه چی اصل!!
دوش آن نگار خوش بود در مجلس خان عموها


این طرف یک چند ضلعی آن طرف کرگدن از نوع سابق
قاف بده خواجه !
خدا به همتون سلامتی و طول عمر بده ایشالا
ایشالا که عروس شدنش رو ببینید
نگار خانوم موهاشون کو؟ باد برده موهاشو... الهی...
عزیزم ... الهی .. چقدر باحال نگاه می کنه به دوربین ... ایشالا که خدا عموهای گلش رو براش نگه داره و اون رو هم واسه عموهاش ...
این کامنتای حمید اشکمو در آورد ...
به به جمع عموهای نو ظهور ...
دل من رفت برای مچ دستاش ... خیلی جیگره ...
چقد راین بچه شبیه خاندان باقر لوئه.......
ای جانم
در ضمن حمید جان! شما همین طوری بدون فتوشاپ و لباس مهمونی هم، کلی خوش تیپ و جنتلمنید داداش !
این نگار کوچولو خودش کم مو و به عموهاش رفته؟ یا شما این شکلی کردینش تا ثابت بشه از خانواده باقرلوهاست؟
ای جااانم! این فسقلی رو ....وووووووووووووی
منو یاد نیکامون میندازه.
در ضمن کسی به موهای این بچه گیر نده که ما نی نی کچل زیاد داشتیم نیکا هم در ضمن همینطوریه. اما بزرگ که بشن چه موهای لخت و خوشگلی در میارن که بیا و ببین . چشم همه تون خیره میمونه. حالا محسن خان عکس اون موقع هاشو میذاره خواهید دید.
مچ دستش که هیچی هاله، اون فرورفتگیهای محل اتصال بند آخر انگشتاش ... اونها آدم رو روانی میکنند
همگی سلامت باشید و با دلخوشی شاهد بزرگ شدنش و پیشرفت خوبش باشید...
آخی...چه زود بزرگ شد...یادتونه محسن خان چی گفتین اون روزا؟
ایشالا همیشه سالم و سلامت باشه ...ایشالا شما هم همیشه جمعتون صمیمی و جمع باشه..
حمید جان خوبی برادر ..انقد خون به دل جماعت نکن..
آخی... خدا حفظش کنه
انشاالله سایه پدر و مادرش همیشه بالای سرش باشه
...سلام بر اخوین باقرلو...و نگار نازنین یکی یه دونه عموها!!
...خدا حفظش کنه برا همه تون !...
...و همه تون رو برای نگار کوچولو !!..
...به حمید..:..تو این عکس بهتر از پروفایلت افتادی..میگی نه..یه همه پرسی رابنداز !!...
ای جان چه نازه .چقدر شبیه حمید هست
ایشالا زیر سایه پدر مادر بزرگ بشه
خوشیشو ببینین
چه عکس بامزه ای شده.
خدا ایشالا نگار رو واسه عموهاش و عموهارو واسه نگار حفظ کنه.
واااااااااااااااااااااای چه گوگولیه این کچل
ایییییییییییییی جووووووووووووووووووووووووووونم !!!
چه خوردنیه این نگار خانوم ...
موهاشم مهم نیس اصلن ، به تربچه ما رفته !!!
چه خوشگله نگاه نگار به دوربین !
عسیسم...چه ناسه این نگار گوگولی
ایشالا همیشه سلامت باشه...
ای خدا این فسقلی چقد بزرگ شده
به همون اندازه هم ما پیر شدیم