طبق معمول برای شام به جای سفره روزنامه پهن کردیم اونم اطلاعات و باز طبق معمول مشغول کاری هستم که حرص مریمو در میاره یعنی خوندن نوشته های روزنامهء پهن شده به جای سفره ... امشب سفره تشکیل شده از آگهی مفقودی های از درجهء اعتبار ساقط :
مدرک فارغ التحصیلی حسنعلی عموزاده فرزند محمد جواد صادره از جویبار ...
کارت معافیت از خدمت سعد نصاری فرزند شهاب صادره از اروندکنار ...
پروانه تاسیس داروخانه شبانه روزی دکتر غلام قاسمپور در شهرستان مرند ...
سند کامیون دیزلی خانم فیوره دریس از آبادان ...
کارت جانبازی محمد کاظم انصاری فرزند حسین از ساوه ...
شناسنامه مالکیت پراید سفید بنام ناجی منشداوی فرزند علیرضا ...
پروانه تاسیس مطب دکتر اکبر منصوری بابهوتکی متولد زرند ...
کارت معافیت پزشکی نادر قادری فرزند قادر ...
مجوز حمل سلاح شکاری دو لول مدل چخماقی به نام شیر علی هراتی ...
مدرک فارغ التحصیلی رشته حدیث و علوم قرآنی محرم قره چاهی از نی ریز ...
کارت پایان خدمت داریوش آب چیان لنگرودی فرزند اسماعیل ...
کارت هوشمند بنز خاور نامدار آدینه وند فرزند عبدل ...
عابر بانک احمدرضا تصدیقی فرزند رجبعلی ...
.
.
.
دلم می خواد شماره تلفن همه شون رو داشتم و نصفه شبی می شِستم یکی یکی بهشون زنگ می زدم و می گفتم آخه مرد حسابی ... زن حسابی ... دمبال چی میگردی ؟ ... توو دوره زمونه ای که خیلی چیزای مهمتر گم شده و هیشکی به تخم چپشم نیست آخه کی کارت پایان خدمت و عابربانک و سند کامیون و مدرک فارغ التحصیلی رشته حدیث و علوم قرآنی تو انقد واسش مهمه که اگه پیداش کرد نندازدش توو سطل آشغال ؟ ... بعد اگه صدای پشت گوشی می پرسید مثلا توو این دوره زمونه چه چیز مهمتری گم شده در جوابش می گفتم : عشق ... آزادی ... مرام ... غیرت ... حیا ... رفاقت ... شرف ... لوطی گری ... ناموس ... معرفت ... انسانیت ... نجابت ... عاطفه ... صداقت ... وجدان ... عدالت ... آبرو ... شادی ... اصلن خودمون ...
و بعد وختی صدای پشت گوشی از شددت قهقهه به سرفه میوفتاد آروم می گفتم : ببخشید آقا ... ببخشید خانوم ... جددن معذرت می خوام که نصفه شبی مصدع اوقات شریفتون شدم ... شبتون بخیر ... اونوخت تماسو قطع میکردم و یه لیوان دوغ واس خودم می ریختم و یه سیگار روشن میکردم و میرفتم لب پنجره وامیستادم به تماشای ستاره های شب طهران ...
.
.
.
این پست تقدیم به محسن محمدپور نازنین بخاطر تمام تفاوتهاش با آدمهای این روزگار ...
.
.
.
دنبال چه میگردی
اون رفته از این شهر
اون رفته از اینجا
بیهوده نکن کوشش که اون گمشده ی ما دیگه نمیشه پیدا
از بس که تو آزردی دلش رو
گریوندی چشای خوشگلش رو
بدنبال هوس می رفتی آسون
نادیده گرفتی مشکلش رو
عاقبت شبی شکسته ازما
ازشهرو دیار ما سفر کرد
از عشق تو ای دل هوسکار
اون فرشته خوب صرفنظر کرد
دنبال چه میگردی
اون رفته از این شهر
اون رفته از اینجا
بیهوده نکن کوشش که اون گمشده ی ما دیگه نمیشه پیدا
از بس که تو آزردی دلش رو
گریوندی چشای خوشگلش رو
بدنبال هوس می رفتی آسون
نادیده گرفتی مشکلش رو
از بس که شبا نشسته بیدار
در ارزوی لحظه ی دیدار
از شدت تنهایی و غم شد
همسایه ی و همصحبت دیوار
خسته و افسرده شد از دست تو
غمگینو ازرده شد از دست تو
گفته بخود که مهنت جدایی
بهتره از قصه ی بیوفایی
دنبال چه میگردی
اون رفته از این شهر
اون رفته از اینجا
بیهوده نکن کوشش که اون گمشده ی ما دیگه نمیشه پیدا
از بس که پی هوای تازه
هر لحظه بیک بهانه رفتی
به عشق او نکردی اعتناییی
احساسشو بازیچه گرفتی
میون این کویرو غنچه ی گل
نداشته بیش از این صبرو تحمل
شکسته عاقبت در قفس رو
گذشته زیر پا عشقو هوس رو
دنبال چه میگردی
اون رفته از این شهر
اون رفته از اینجا
بیهوده نکن کوشش که اون گمشده ی ما دیگه نمیشه پیدا
از بس که پی هوای تازه
هر لحظه بیک بهانه رفتی
به عشق او نکردی اعتناییی
احساسشو بازیچه گرفتی
میون این کویرو غنچه ی گل
نداشته بیش از این صبرو تحمل
شکسته عاقبت در قفس رو
گذشته زیر پا عشقو هوس رو
دنبال چه میگردی
اون رفته از این شهر
اون رفته از اینجا
بیهوده نکن کوشش که اون گمشده ی ما دیگه نمیشه پیدا
دیگه نمیشه پیدا
دیگه نمیشه پیدا
دیگه نمیشه پیدا
دیگه نمیشه پیدا
دیگه نمیشه پیدا
دیگه نمیشه پیدا
شاید اگه شما هم خودتون جای اونا بودین چنین کاری می کردین.
ولی هیچ شکی هم در گم شدن رفاقت و عدالت و غیره نیست.
این پست مثل نوشته های مصطفی مستور بود. پر از دیوانگی هایی که آدم دوست داره جای اون دیوانه باشه
بنظر من همش دروغه,دروغغغغغ
نه این چیزایی که میگی گم شده,نه محسن محمدپور آدم خاصیه. سرمنشا همه ی این گم شده ها تو وجود کسیه که میگه گم شده. اگه راست میگی تو برای نارفیقت رفیق باش,تو با ناموس باش,تو غیرت داشته باش و هر چیز دیگه که میگی گم شده تو باش,خود خودت...
بخدا خسته شدم از این همه شکایت,ناله,ساز ناکوک و این همه دردی که بیخودی آدما میکشن.نیست اینجوری که میگی, به جون خودم قسم نیست.