هفت سوراخ

آدمها به هفت سوراخ هم کار دارند ... همیشه همینطور بوده و تا ابد هم خواهد بود ... اصلن این قانون است و لامصصب از آن قانون های لایتغیر و ناگزیر و ناگریز هم هست ... و فک کنم دلیلش این باشد که آدم چون یک موجود اجتماعی ست لذا رفتارها و کنش هایش متاثر از رفتارها و اعمال دیگران است و ایضن موثر بر رفتار و افکار همان دیگرانی که ذکرشان رفت ... مثلن زن به شوهر کار دارد ... مادر به بچچه ... فروشنده به خریدار ... رفیق به رفیق ... مخاطب به نویسنده ... راننده تاکسی به مسافر ... خواهر شوهر به عروس ... سردبیر به روزنامه نگار ... این یکی به آن یکی ... آن یکی به این یکی ... خلاصه همه به همه ... و اینطوری ست که شب می روی کامنتدونی وبلاگ دوستت ( که عصر وختی الکی سرخوش و روی دور چرت و پرت گویی بوده ای توش با چن تا دیگر از دوستان دنیای مجازی حرفهایی به شوخی زده ای و دست آخر هم از صاحب وبلاگ عذرخواهی کرده ای و گفتی هر کامنتی که حس میکند زیادی بی ادبانه بوده پاک کند ) را می خوانی می بینی علیه ات شبنامهء وا ادبا ، وا حرمتا ، وا اخلاقا صادر شده که چرا حرمتها را نادیده گرفته ای و به مخاطبین آن وبلاگ احترام نگذاشته ای و اینها ... بعد به این فک می کنی که واقعن چرا این دوست گلایه مند متشخص متشرع اخلاق مدار ( احتمالن روزه دار ) وختی که چن تا کامنت اول آن چتِ کامنتی را خوانده و حس کرده که نویسندگانش ممکن است در ادامه حرمت شکن باشند ، نشسته و خیلی با دققت و سر حوصله تمام آن صد و خُرده ای کامنتِ کمی تا قسمتی غیر اخلاقی را واو به واو خوانده تا برسد به آن کامنت خیلی موهن خیلی ضد اخلاقی ؟!!

نظرات 27 + ارسال نظر
مریم همسفر شیرزاد جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:14 ق.ظ

اول
بیخیال خان داداش

کیامهر جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:31 ق.ظ

دوم

فرشته جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:37 ق.ظ http://surusha.blogfa.com

گاهی یه چیزایی رو باید ندید...

کیامهر جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:37 ق.ظ

کاش اعلام حضور نمی کردیم قربان
و مثل همیشه فرار می کردیم ازحواشی
واقعا این مساله انقدر مهم نبود که جناب باقرلوی بزرگ بخواهد برایش پست بنویسد
شما تاج سر بنده هستید و عرایضتان قند و نبات است برای ما در هر حال و شرایط
امیدوارم خبطی نکرده باشیم که خاطر جنابعالی مکدر شود

ص جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:38 ق.ظ

Dorostesh ine ke harkas khodesh masule raftar o goftare khodeshe o Ta vaghti hoghugho azadie kasi paymal nashode be kasi rabti nadare , bikhiale harfe digaran

ص جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:42 ق.ظ

Sahebe coment duni ham ke jenabe kiamehr hastan o moshkeli nadashtan. agha kiamehr shoma kharej az net ham enghadr hamishe khosh akhlaghid?

کیامهر جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:51 ق.ظ

نه خیر جناب ص
ما خیلی بد اخلاقیم
اینا همش فیلمه

ص جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:57 ق.ظ

Jodaye az shukhi vaghean bekhatere akhlagh o barkhordaye khub o garmetun behetun tabrik migam

کیامهر جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ق.ظ

مچکرم
ولی گفته باشم من فعلا قصد ازدواج ندارم

ص جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:07 ق.ظ

ahan yani mojaradid?! vay vay.fekre saa aa ti baed ham bokonid ke khanume mohtarametun motevajeh mishan khodetuno mojarad moarefi kardid

کیامهر جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:09 ق.ظ

اتفاقا مهمترین دلیل اینکه قصد ازدواج ندارم همین فکر ساعاتی بعد بود

پروین جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:39 ق.ظ

خدا شاهد است من هم وقتی امروز عصر داشتم کامنت ها را میخواندم و سرخوشانه به این سرخوشی و کامنتهای دوستانه بین چندتا دوست نزدیک میخندیدم با دیدن کامنت مزبور گفتم ای خدا.... ما کی یاد میگیریم دیگران را طوری که هستند بپذیریم و نخواهیم برای همه -بخصوص کسانی که نقشی در زندگی ما ندارند و ما نیز نقشی در زندگی آنها نداریم- معلم اخلاق و درس زندگی باشیم.
شما هم به دل نگیرید دوست من. این هم یکی دیگر از خصوصیات زیبای ما شرقی هاست.

آرش پیرزاده جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:27 ق.ظ http://arashpirzadeh.persianblog.ir/

بی خیال ..
چه کار خوبی کردی نوشته های صفحه تو ۳ تایی کردی وقتی یکی بود من همیشه خیال می کردم پست اومده و رفته من ندیدم هی می رفتم تو ارشیو

مامانگار جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:56 ق.ظ

...سلام آقامحسن عزیز...اون کامنت انتقادی رو خوندم..از یکی از دوستان قدیمی خودتونه !..اگه همون یه کامنته که وااحرمتا و وااصفا توش نداشت جناب ..خیلی محترمانه تدکر داده بود و کیا هم تاییدش کرده بود...
..بنظرمن هرکس در کامنتدونی و وبلاگ خودش صاحب اختیاره..اما در مورد کامنتدونی یکی دیگه..که میدونه راضی به این حرفها نیست..و ضمنن به حرمت دوستی شون چیزی نمیگه و سکوت میکنه..
...آیا بازم درسته ؟؟؟!!!
...روزتون خوش ...

آرش جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ق.ظ

جربان چیه؟

وانیا جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:13 ب.ظ

نمیدونم چی بگم

ص جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:26 ب.ظ

خراب تر شد که جناب کیامهر



سحر جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:46 ب.ظ http://dayzad.blogsky.com/

سمیرا جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

جناب باقرلوی عزیز و محترم...آدم اگر از دیدن و خواندن بعضی کلمات و عبارات ناراحت نشود و بعضی کلمات و نوشته ها خوشحالش نکند که دیگر نمیشود آدم..میشود مجسمه میشود دیوار..سنگ... همانطور که شما و همه آدمها به خودتان حق میدهید بنویسید و بخوانید و نظر بدهید من متشخص متشرع اخلاق مدار احتمالن روزه دار هم حق دارم بخوانم و خوشحال بشوم و ناراحت بشوم و نظر بدهم و ایضا نظرهای دیگران را بخوانم...برای شما که همیشه از دموکراسی و آزادی اندیشه و قلم حرف میزنید باید این مسئله کاملا طبیعی باشد..پس اینکه من نوشته ای را بخوانم بروم در نظر خواهی اش بخواهم نظر بدهم حسب عادت شروع به خواندن کامنتها کنم و در همان چند مورد اول چیزی به چشمم بخورد که خوشم نیاید و مخصوصا از نویسنده اش و بعد خیلی مودبانه و محترمانه بدون هیچ ذکر نامی و بدون هیچ جسارتی به صاحب وبلاگ که او هم برایم محترم و نوشته هایش عمدتا تحسین برانگیز است گلایه کنم که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد و جای بعضی کلمات کوچه بازاری توی یک وبلاگ پر مخاطب نیست و باید به شعور خواننده احترام گذاشت و صاحب وبلاگ هم با ادب تمام بپذیرد که انتقاد به جایی بوده دیگر وا مصیبتا نیست که پیرهن عثمانش کنید برادر....

سمیرا جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:10 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

به هر حال نمردیم و به برکت یک گلایه کامنتی سوژه شدیم برای پست جناب کرگدن و این خودش مایه مباهات است! ای کاش کمی فقط کمی دلهامون رو بزرگتر کنیم و در کنار همه تعریف و تمجیدهایی که ازمون میشه سال تا سال اگه یک نفر یه انتقاد کوچولو کرد گریبان چاک ندیم که چرا گفت و چرا نوشت؟ یه لحظه فکر کنیم شاید فقط شاید حق با اون باشه....واژه ها مقدسند و این را شاعرانی چون شما خیلی بهتر از من میدانند..حرمت واژه ها را حفظ کنیم حتی به شوخی و طنز و سرگرمی....سربلندو ماندگار باشید

حمید جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

صلاح ملک خویش خسروان دانند ولی به نظر منم نوشتن این پست ضرورتی نداشت...صاحب اون کامنت خیلی دوستانه و با رعایت ادب و ذکر نام و آدرس وبلاگش انتقادی کرده بود...برای اونایی که نخوندن متنش رو کپی میکنم تا اول ببینن قضیه چی بوده و بعد درباره اش نظر بدن! :

"یه گلایه دوستانه بکنم‌: گاهی بعضی حرمتها توی کامنت دونی توسط دوستان نادیده گرفته میشه..اونم دوستانی که آدم ازشون انتظار نداره..درسته که چاردیواری و اختیاری اما به عنوان یک رسانه باید به مخاطبی که میاد اینجا رو میخونه احترام گذاشت..جای بعضی حرفها و کلمات اینجا نیست..توی یک وبلاگ پر خواننده...ببخشید کیامهر خان قصد جسارت نداشتم"...

خب خداییش این الان کجاش "شبنامه وا ادبا ، وا حرمتا ، وا اخلاقا" بود!؟...کاری با درست یا غلط بودن حرفش ندارما...فقط میگم بهتر قضایارو بزرگتر یا کوچکتر از چیزی که واقعا هست نشون ندیم...
توصیه میکنم برای اینکه قضیه بیخودی کش پیدا نکنه یه پست جدید بنویسی تا این پست که استعداد تفرقه انداختن بین صفوف به هم چسبیده مسلمین رو داره بره پایین! (آیکون "به هم چسبیده!")...

حمید جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:34 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

- موضوع بندی هم مبارکه!...خوشحالم که بالاخره بعد از اینهمه سال وبلاگ نویسی بر آن شدی که همچین کاری کنی! (آیکون "بر آن!")...حالا واقعا میخوای این 318 پستی که تو این وبلاگ نوشتی رو موضوع بندی کنی!؟ (آیکون "خدا قوت!")..

- عنوان موضوع هارو خوندم...فوق العاده ان...
فقط این زیادی ریز کردنش کمی شلوغش کرده...بعضی موضوعات هستن که فقط یه پست درباره شون نوشتی...به نظر من بهتره اینارو در یه موضوع بندی جداگانه مثل "و..." جا بدی...اینجوری استفاده از موضوعات راحتتر میشه...

نیره جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:52 ب.ظ http://salimi.blogfa.com/

ما ایرانی ها اصولا عادت داریم نقاط ضعف رو ببینیم. چه در آدم ها چه در آثار هنری چه در سیاست و مدهب و هرچیز دیگری. والبته کامنتینگ یه وبلاگ هم از این قاعده مستثنی نیست...

وروجک جیغ جیغو جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:18 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com

من هنوز به اون مرحله از کنجکاوی نرسیدمکه برم کامنتا رو زیرو رو کنم و پیداش کنم ولی می دونی چیه محسن خان ببخشیدا می دونید من خیلی رکم که بعضیا میگن بی ادبیه ولی جریان جریانه هم خوشش میاد هم دردش میاده ادما به طور غریضی خوششون میاد وقتی میبینن کار داره به جاهای باریک/بد/بی ادبی/ضد اخلاقی حالا هر چی می رسه ولی خب دهن مردمو نمیشه بست دیگه خواسته ابراز وجود کنه نمی دونسته چه جوری در این گونه موارد فقط میشه از سیستم دایورتینگ استفاده کرد

پاییز بلند جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ب.ظ

دروووووووووووووووووووووووووووووود

دس رو دلم نزار که خونه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
یعنی از دل من حرف زدی..
میخواستم اگه یه وبلاگ را انداختم دوباره یه پست تو این مایه ها بزارم اما شدیدتر..
اصن عقده شده بود برام که بگم..
فک کن چقد بدبختی داریم.. خسته و کوفته و خونین و مالین از سر قبرت میاای پای نت میخوایی ۴ تا پست بخونی بعد خیر سرت کامنت بزاری.. یا مثلن زیر فشار کاری از زیر کار چن دقه در میری میایی بخونی ببینی رفیقات چی نوشتن.. فرق نمیکنه خونه یا سر کار.. برای من خوندن چنتا وبلاگ و کامنت گذاشتن مث یه رفرش درس جسابیه که خیتگیمو فراموش میکنم.. بگذریم.. میایی کامنت هم میزاری بعد با دوتا رفیقت شوخی میکنی٬ حالا انگار جنایت کردی.. خیل عظیم کس شعره که حواله ی آدم میشه.. هزارتا انگ و کوفت و مرگ..
مث: بی تربیت وطن فروش آشغال عوضی کثافت فلان فلان شده٬ چرا اینجوری کامنت میزاری؟ یا میری تو وبلاگ یه خانوم که میشناسیش و آدم فوق العاده محترمیه و من براش احترام زیادی قائلم و خیلیم نوشته هاشو دوس دارم کامنت میزارم یا میزای یا میزایرم.. فرق نمیکنه.. خدا نکنه یه چیزی هم بنویسی که این جماعت بیمار ازش برداشتای احمقانه بکنن.. میاد میگه با فلانی رابطه داری؟ یا فلانی.. تف!!!!!!!!!!!!!!!! تففففف به این مغز معیوب و ذهن بیمارتون!
.
.
.
یکی نیست بشون بگه آخه آقای ادبمند٬ خانوم فرهیخته.. اولن مگه روی صحبت من با شماست؟ مگه من با شما شوخی کردم یا میکنم یا مگه شما مخاطب منی؟ یا مگه خدایی نکرده به شما چیزی گفتم؟!!! اصن حرف شما درست٬ نه گیریم هرچی میکی درست!
شما ادیب٬ فرهیخته٫ مودب٬ پاکیزه٬ نیک سرشت.. اصن تو همه خوبی.. من گند٬ من فاسد! خودت چرا فحشو کشیدی به من و از مرزهای ادب ۴۰۰۰ کیلومتر بدون گذرنتمه رد شدی؟ جناب ادیب پس فرق تو با من چیه؟ تازه من فحش نمیدم با ۲ تا رفیق خودم شوخی کردم یا تو وبلاگاشون براشون کامنت میزارم.. مگه تو با رفیقات شوخی نمیکنی؟ مگه تو با رفیقای نزدیکت در چارچوب فرهنگ دهخدا محاوره میکنی؟ یعنی با دوستای نزدیکت لطیفه میگی اونم در باره ی ملانصردین؟ حالم ازتون به هم میخوره.. شما یه عالمه آدمای عوضی هستین که متظاهرین٬ خودتون هر گندی میزنین٬ هر غلطی میکنین بعد چش ندارین کوچکترین خوشی های یه نفر دیگرو ببینین٬ میخوایین کوچکترین خوشی ها رو هم از آدم بگیرین و به همه چی گند بزنین٬ همه جا میخوایین خودتونو نشون بدین و بگین مثلن روشن فکرین و در قبال همه چیز و همه کس مسئولین.. حالم ازتون به هم میخوره..دلم میخواد تمام عقده هامو٬ تمام این نیشایی رو که به من امثال من میزنین٬ تمام حرفهای نگفتمو رو روتون بالا بیارم و..
براتون متاسفم٬ واقعن براتون متاسفم٬ فک کردین مثلن اگه پست بزارین یا ایمیل بزنین یا برای بقیه کامنت خصوصی بزارین و بدگویی کنین و تهمت و افترا بزنین٬ بقیه باور میکنن و یا تو آمار خواننده های وبلاگتو با این کار بالا میبری٬ اونم تو و تو هایی که اونقد شهامت اینو هم ندارین که حیتی یه نشانه از خودتون بزارین و حذف آی پی آدرستونم از قلم نمیندازین؟!!!!!
براتون متاسفم..
تو و تو های دیگه همتون خوب.. اما من و این من های دیگه ی مث من اگه به نظر توی بیمار مغرض بی ادب و گند و مروج فسادیم و غیره غیره غیره.. حداقلش اینه که همینیم٬ ظاهر و باطن بی ادب و گندیم.. تو دنیای واقعی هم روابطمون و دوستیای نابمون همینه٬ اینجا هم همینیم.. اما تو چی؟ هزارتا چهره داری که یکی از یکی دیگه کثیف تره و پلید تر..
دلم خیلی پره اما الان که فک میکنم میبینم ارزش اینو هم ندارین که بخوام وخت بزارمو حرفامو به تو آدمای امثال تو بگم.. فقط برات متاسفم و امیدوارم٬ از صمیم قلبم امبدوارم تا یه روز آدم بشی و بتونی از این محیط و رولبطشو دوستیاش درس استفاده کنی و مث من از داشتن دوستای خوب لذت ببری
.
.
.
محسن ازت معذرت میخوام.. واقعن نتونستم تحمل کنم٬ تو نمیدونی برای یه کامنت که اینجا میزارم چه ایمیل هایی گرفتم و میگیرم.. نمیدونی چه حرفایی بهم گفتن.. این پستت باعث شد نتونم دیگه تحمل کنم و حرفمو بزنم.. خودت میدونی اهل جر و بحث نیستم٬ الانم فقط حرف دلم رو زدم و مخاطب من هم اونایی هستن که توصیف کردم٬‌اونایی که ظاهر و باطنشون تومنی صنار فرق میکنه با هم.. اونایی که دور ور هممون هستن و تو این جامعه بیمار دارن مث کرم تو هم وول میخورن.. به هر حال اگه میدونی باید این کامنت رو حذف کنی این کارو انجام بده٬ ناراحت نمیشم
همین که حرفمو زدم سبک شدم
.
.
.
از همه بچچه ها معذرت میخوام٬ اونقد برام عزیز و ارزشمند هستین که میدونم نباید این حرفها رو اینجا میزدم٬ ولی خب منم آدمم٬ یه وختایی تحمل کردن خیلی سخت میشه.. امیدوارم منو ببخشین

مریم جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:59 ب.ظ http://mazhomoozh.blogfa.com

شاید اگه اون کامنت، خصوصی می بود بهتر بود و ایضا پست شما هم منتشر نشده باقی می موند بهتر بود.

paizeeboland جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:09 ب.ظ

Yani kollan khafe khon migereftim dige...
.
.
.
shayadam age khososi mizashtam behtar bod?! shayad shoma doros migin

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.