خیلی وخت پیش ( فک کنم زمستان پارسال ) نئوبلاگر یکسری سوال برای من ایمیل کرد که من جوابهایشان را صوتی ضبط کنم برایش بفرستم که خودش هم سوال ها را صوتی ضبط کند و بعد این سوال جوابها را میکس کند و بعنوان یک مصاحبهء صوتی در رادیوبلاگش استفاده کند ... اما به دلایلی میسر نشد ... اولش کامپیوتر نئو ترکید بعد هم ( فک کنم ) خوردیم به محرم و خلاصه انگار قسمت نبود این مصاحبه صوتی روی آنتن برود ! ... امروز خیلی اتفاقی وختی داشتم فایلهای موسیقی توی گوشی م را مرور می کردم به فایل آن جوابها برخوردم که پاک نکرده بودم و هنوز داشتم ... گفتم این عصر جمعه ای شاید بدک نباشد شما هم گوش کنیدش ... فقط چون مریم نشسته بود پای کامپیوتر و سوال ها را از توی ایمیلم می خواند و من توی اطاق لم داده بودم و جواب میدادم و با گوشیم ضبط میکردم ممکن است سوال ها را خوب نشنوید و ملتفت نشوید لذا متن سوال ها را هم برایتان تایپ می کنم ... یادش بخیر ... انگار سالها گذشته ...
.
سوال نخست : احوالپرسی ، سلام خدمت کرگدن عزیز ... اول از همه بهم بگو الان کجایی ؟ چی پوشیدی ؟ راستشو بگو داشتی چیکار می کردی ؟
.
سوال دوم : آقا من نه شاخ می بینم رو سر شما نه گوش اضافه داری نه چهار تا پا داری نه چن تا چشم داری نه مغزت از من گنده تره ، به مریخیها هم نمی خوری پس چرا انقد خلاقی ؟ من فکر میکردم آدمای خوش فکر باید یه فرقی داشته باشن .
.
ادامهء سوال دوم : پس تفاوت یک آدم خلاق با غیر خلاق در یک حیطه توی چیه ؟
.
سوال سوم : وقتی کلمهءوبلاگ رو می شنوید اولین چیزی که به ذهنتون میرسه چیه ؟
.
سوال چهارم : تو وبت اومدن وقتی متنی رو می نویسی بهت فحش بدن یا ازت ایراداتی بگیرن که شاخ کرگدنیت بزرگتر بشه و اگه شده چه فکری در مورد اینجور افراد داری ؟
.
سوال پنجم : کرگدن شده به وبلاگی حسودی بکنه و این حس بهش دست بده که دلش بخواد با آچار شلاقی بزنه تو سر و صورت نویسنده ش ؟
.
سوال ششم : شما و همسرت یک زوج وبلاگی هستید ، وبلاگ در زندگی شما چقدر نقش داشته ؟
.
سوال هفتم : چقدر تو خونه در مورد وبلاگ حرف می زنید ؟
.
سوال هشتم : بنظرتون زیادی وبلاگو جدی نگرفتید جناب باقرلو ؟
.
سوال نهم : وبلاگی که کرگدن اونو ستایشش می کنه و وبلاگی که بیشتر از همه از دستش عصبانی شده ؟
.
سوال دهم : برآیند این همه سال وبلاگ نویسی شما ؟
.
- نظرتون در مورد رادیو ؟
.
- پیام خداحافظی ؟
.
.
.
این هم فایل صوتی جوابهای اینجانب !
.
خبر خوبیه
دوم
خبر خوشیه!
ایشا... که خوب باشه
سلام محسن خان
گوش بدم میام نطقمم میکنم
محسن حالا چرا کلاس گذاشتین تریپ ورداشتی رفتی دورتر نشستی همونجا کنار بانو میشستی
رفتی حس بگیری
فایل صوتی با او ن صدای گرم شما و صدای مهربون مریم خانوم عالی بود
بخاطر جواب سوالا باید دنبال اون وبلاگایی که گفتید تو اد لیست هاتون می گشتم که وبلاگ خودمو دیدم فکر نمی کردم لینک کرده باشید
ممنون بی نهایت لطف کردید
قضیه برداشت قوری رو شنیده بودم../ ((:
12 نفر آنلاین!
اونوخ کجان الان؟//
محو صوت داوودی ما شدن و انگشتاشونو بریدن !
( آیکون ترکیب افسانه های مذهبی !! )
شب خوش

من و تو 3 نفر دیگه چهار نفر میشیم؟!!!
من تا همینجارو تونستم گوش بدم نمیدونم چرا بقیش لود نمیشه!سعیمو می کنم
بالاخره لود شد،یکی از خصوصیت های خوب شما صداقتتونه که در این پست صوتی هم ملموسه
جالب بود،مرسی
احتمالن بقیه افطاری دعوت داشتن که این جا نیستن
خوب شد که خودت فایل صوتی اون مصاحبه رو گذاشتی.
اتفاقن اینطوری خودمونی تر شد.
و اینکه به قول تو ، خیلی زمان نمی گذره از اون مصاحبه.
ولی تو چقدر عوض شدی. چقدرررررررررررررر.
عوض شدم یا عوضی ؟!
حالا از شوخی گذشته چرا اینو میگی آلن ؟
نه. دور از جون.
شوخی نمیکنم. جدی گفتم که عوض شدی.
منظورم در مورد وبلاگ نویسیه.
توو همین مصاحبه گفتی که خیلی واسش وقت میذاری و ...
ولی الان دیگه مثل قبل نیستی.
البته منم نظرم این بود که داشتی خیلی افراطی به قضیه نگاه می کردی.
الان دیگه اونطوری نیستی. این خوبه.
ولی احساس میکنم که دیگه واسه وبلاگ و وبلاگ نویسی انرژی نمیذاری.
قبلنا پستات در حد فیلم " مادر " و " اجاره نشینها " و ... بود.
ولی الان در حد " ازدواج در وقت اضافه " و " چارچنگولی" و ... ایناست.
البته ببخشیدا. نظرم رو گفتم. امیدوارم دلخورت نکرده باشم.
سلام
امشب یه اتفاق بد افتاد پسرم از پله افتاد رو موزایک و سرش ضربه دید دکتر گفته نباید خوابش سنگین شه. هر نیم ساعت بیدارش می کنم تو رو خدا دعا کنین هیچیش نشه. اون فقط یک سال ودو ماهشه.
یه چیزی که من همیشه با شنیدن صداتون میشنوم به ذهنم میاد اینه که صداتون با قیافتون اصلا تطبیق نداره
یاد ِ پست صوتی یای قبلتون
افتادم......مخصوصا یکیش
که بعداون چندوقت رفتین
و.........................
اما کلا یه چیزااااااااایی
فرق کرده.............
خ.ص.و.ص.ی......
یاحق...
علیرضا خان
لطفا حتما فردا بیائید و خبر انشاءالله سلامتی پسر عزیزتون رو بدید.
اگر خدا قبول کند باریش دعا کردم. خودم هم محتاج دعا هستم. خانم برادرم فردا شنبه برای دومین عمل جراحی اش میرود. دعا کنید برایش لطفا.
گوش کردم... مثل همیشه خودمونی و راحت حرف زده بودی
جواب سوال ششم ات هم باحال بود... زوج واقعا وبلاگی
آقای علیرضا برای پسرتون دعا کردم،امیدوارم تا حالا دیگه خطر برطرف شده باشه و بیاید و خبر سلامتیشو بدید
این جوری که کمتر می نویسی بهتره ...این موضوع بندی خیلی حال داد چند تا پست قدیمی خوندم
علی رضا براش دعا می کنم انشااله که هیچی نباشه
خودمونی راحت
سلام به همگی و آقا محسن باقرلو
ممنون از همتون که برا پسرم دعا کردین الان خیلی حالش خوبه دست تک تک تونو میبوسم ... مخصوصاً خانم پروین، آقا یا خانم ص و آرش خان پیر زاده و ...
و آقا محسن تو رو خدا منو ببخش که اینجا تو این پست باحالت اینو مطرح کردم راستش به قــــــمارخــــــانه رفــتـم، همـه پاکـباز دیدم چو به صــــــومــــعه رسیـدم همه زاهد ریایی در دیـــر مــیزدم من، که یـکـــی ز در در آمد ...که برو سایت عمو محسن دست تو یکی کاملاً غیر مجازی ماچ میکنم ...
فدای شما ...
نگران بودم ... داشتم دمبال تلفن میگشتم ازتون ...
خدا رو شکر که حال گل پسرتون خوبه ...
خود شیفتگی که شاخ و دم نداره
نخسوزن اگه درحد لالیگا باشه !
به به
عجب پستی
بریم گوش کنیم ببینیم چی به چیه !
کاش الان یه دفعه دیگه این سوالا رو جواب میداید ....
مطمئنم تفاوت های خیلی زیادی خواهند داشت
مصاحبه رو گوش کردم
خودمونی بودن و صداقتتون قابل ستایشه .
سلام داداشی..
خیلی کیف داد ... یاد قدیما افتادم...
با اولین جوابت ترکیدم از خنده..........
مصاحبه ات رو گوش دادم آقا محسن . خوشم اومد . حس خوبی تو صدات بود که به من هم منتقل شد . دیدم که دیگه اون آدم نیستی و وقتی نمی ذاری و ان انرژی سابق رو نداری .
خب چه میشه کرد زندگی همیشه قرار نیست یه جورایی مثل قبل پیپش بره
اوپس اوپس اوپس :دی
۳۵ رند :دی
محسن یادته تو پرشین بلاگ یه پست نوشتی راجع به اینکه کرگدن رو سرچ کردی و سوم بودی ؟! ...
ببین اینو
http://s2.picofile.com/file/7125707632/kargadan.png
چقدر جمله بندیه من ایراد داره خدااااااااااا
خجالت کشیدم
دروووووووووووووووووووووووووووووووود
برم گوش کنم میام
جواب اولت آخرش بود

این پست رو یادمه.. همونی که نئو بهت زنگ زد گفت کامپیوترش پوکیده.. بعدم دیگه خبری ازش نشد..
.
.
.
جالبه.. حرفاتو شنیدم٬ ترجیح میدم دریارش یه روزی باهات فیس تو فیس حرف بزنم یا اگه فرصتش پیش اومد شایدم تلفنی٬ اما چیزی که چشمگیره تغییرات زیادیه که علی رغم تلاشن خیلی متغییر نشده و یه جورایی مث کلنجار رفتن بیرئنی میمونه.. یعنی زیر پوستی نیسن..
شاید الان بگب دارم سختش میکنم یا میخوایی ساده تر بگم.. گفتم که ترجیح میدم در موردش باهات حرف بزنم
دلم هم نمیخواد خصوصی بزارم٫ به تو چی آخه؟
.
.
.
ماچت تو حلقم بای بای ی ی ی
دروووووووووووووووووووووود حبیب
دلمون لکیده برای پست های گلریزونت 
حبیب زنده ای داداش؟ یه پست آیکونی بزار یا یه گلریزون را بندازم بیایین یه چایی دبش لب سوز لب دور قنططط پهلو بخوریم
جوابهای امروزی کرگدن :
۱) سلام من الان توی اتاق پذیرایی ام و هیچی نپوشیدم یه بطری خالی دوغ گذاشتم اونجام و الانم دارم دوغ می خورم
.
۲) دلیلش فقط دوغه ! دوغ عامل خلاقیت من بوده و هست . فرق من با بقیه شاید در نحوه ی دوغ خوردنم باشه چون بعد از خوردن یه بطری دوغ خانواده ؛ بطری خالیشو استعمال می کنم .
.
۳) دوغ
.
۴) اینجور آدمها همیشه هستن ولی من دوغم هم تحویل نمی گیرم و وقتی اینجور برخوردهای نابخردانه و غیر فرهنگی می بینم توی دلم میگم به دوغم! البته این دوغا نه اون دوغی که میخورم!
.
۵) آره یه وبلاگی توی دوغبلاگ هست به اسم دوغنوشته های یک دوغمرد ِ تنها ! خیلی عاشقشم.
.
۶) به همون اندازه که دوغ نقش داره!
.
۷) همیشه ؛ نخسوزن ! موقع نوشیدن دوغ
.
۸) نه به اندازه ای که دوغ رو جدی گرفتم!
.
۹) وبلاگی که ستایشش می کنم همون دوغنوشته های دوغمردِ تنها ست و وبلاگی که اصلن دوستش ندارم اسمش هست « تخمی تر از دوغ ننوشیده ام هرگز»
.
۱۰) برایندش دقیقن مساویه با برآیند دوغ خوردن که همون افزایش سایز کالیبره!
.
رادیو خیلی خوبی دارین فقط مدت دوغشو بیشتر کنین و از فواید دوغ در استحکام بنیان خانواده د استهسال ِ دل و روده بیشتر صحبت کنید.
.
خیلی خوشحالم از اینکه وقتتون رو به من اختصاص دادین من دوغ تر و بوق تر از اونم که پیامی داشته باشم فقط برای شما وشنونده هاتون لحظه هایی دوغی ( نه این دوغا ! اون دوغی که میخورم) آرزومندم.
گوش دادم. عالی بود.
اون حس شما به توکا و گفت و چای حسودی نیست که قربان. غبطه است. مثل حس من به دوستی شما و جمع دوستهاتون.
مجمع :))
خیلی قشنگ و صادقانه بود. دمتون گرم!
باحال بود. خوشمان آمد
پس بگو چرا وقتی من اسم وبلاگمو گذاشتم "پیشیانه" اظهار ناخرسندی کردین؛ اساسا با گربه جماعت مشکل دارین! کم کم همه مثل حاج آقا مهدی دارن دستشونو رو می کنن ... ببینم شما که بچه بودی واسه پیشی های بدبخت "آشوییتس" نساخته درست نکرده بودین که؟!
ایده جالبی به کار بردین.
اینجا خیلی جالبه..انقدر که 1 ساعته دارم تو پستهای مختلف میچرخم. رسیدم به اینجا...نشد جوابهای صوتی رو بشنوم..انگار سیستمم دانلودش مشکل پیدا کرده...
دانلود شد.بالاخره .راستش تا قبل از شنیدن صداتون فکر میکردم مرد عبوس و بد اخلاقی هستین البته بماند که ادمهای جدید رو زیاد تحویل نمیگیرین..اما خب صداتو ن میگه ادم فوقالعاده راحتی هستین..بهرحال مصاحبه جالبی بود..به شنیدنش می ارزید..
ادم وقتی وبلاگ نویس میشه..سوای از ادمهایی که میان و میرن و کانت میزارن وبلاگ قسمتی ازوجودت میشه...
دوستش داری..و یکجور اعتیاد ناخوداگاه..گریبانگیرت میشه...