این هیدر.... شاید اون پیرزن بعد از اومدن آخرین گروه اسرا نشسته کنار دریا شاید پسرش تو نامه ی آخر گفته بوده که سر راه میخواد بره یه سر به ساحل بزنه شاید ... شاید پسرش تو جنگ نرفته..تو دریا غرق شده..وقتی که خواسته خستگی جنگ رو با یه آبنتی از تنش در کنه شاید... راستش یه چیزی میخواستم بگم ولی رشته ی کلام از دستم رفت...به سلامتی جنابان باقرلو و همه ی پیرزنای چشم به راه ..یه صندوق نوشابه نارنجی خنک..با نی اضافه..ولی خدایی مزه ی نوشابه به اینه که یه نفس بری بالا و اشک تو چشمات جمع شه...که نفهمی این اشک از چیه..گاز نوشابه یا غم یا ذوق..شاید هم مال دریاست...از دود هیزمهای نیمه گر گرفته ای که کنار ساحل تنهایی روشن میکنی..
ارش پیرزاده
پنجشنبه 10 شهریورماه سال 1390 ساعت 07:49 ق.ظ
۵ تا داداش دارم یکیشون نیامد یه چیزی اقلا یه پس گردنی تدیمان کند خوش به حالت
من و من
پنجشنبه 10 شهریورماه سال 1390 ساعت 03:12 ب.ظ
محسن خان اول از همه برای داشتن همچین برادری بهتون تبریک میگم امیدوارم سالیان سال محبت برادرانه تون پایدار باشه. در ضمن هدر تون و خیلی دوست دارم ولی حرفه ای بودن عکاستون و هم نباید نادیده گرفتا
آوا
پنجشنبه 10 شهریورماه سال 1390 ساعت 05:02 ب.ظ
کامنتای تیراژه رو خیلی دوس دارم... فرقی نداره یه خط باشه یا یه دفتر...به هرحال همیشه تووش یه چیزی هست که دل آدمو حال بیاره...یه حس خوب حتی اگه یه سلام و علیک ساده باشه...
بریم بخونیم م م م
خدمت ت ت ت
می رسیم
یاحق...
ای وای. من امدم اول بشم. گویا از من زرنگ تر هم هست. بهرحال سلام. خدمت بانو هم سلام برسانید.
خوندم و بسی لذت بردم ................
یه داداشم نداریم پست بنویسه تقدیم کنه به ما!!!!!
با این همه احساسات
این هیدر....
شاید اون پیرزن بعد از اومدن آخرین گروه اسرا نشسته کنار دریا
شاید پسرش تو نامه ی آخر گفته بوده که سر راه میخواد بره یه سر به ساحل بزنه
شاید ...
شاید پسرش تو جنگ نرفته..تو دریا غرق شده..وقتی که خواسته خستگی جنگ رو با یه آبنتی از تنش در کنه
شاید...
راستش یه چیزی میخواستم بگم ولی رشته ی کلام از دستم رفت...به سلامتی جنابان باقرلو و همه ی پیرزنای چشم به راه ..یه صندوق نوشابه نارنجی خنک..با نی اضافه..ولی خدایی مزه ی نوشابه به اینه که یه نفس بری بالا و اشک تو چشمات جمع شه...که نفهمی این اشک از چیه..گاز نوشابه یا غم یا ذوق..شاید هم مال دریاست...از دود هیزمهای نیمه گر گرفته ای که کنار ساحل تنهایی روشن میکنی..
۵ تا داداش دارم یکیشون نیامد یه چیزی اقلا یه پس گردنی تدیمان کند خوش به حالت
باقرلوز خوب!
محسن خان
اول از همه برای داشتن همچین برادری بهتون تبریک میگم
امیدوارم سالیان سال محبت برادرانه تون پایدار باشه.
در ضمن هدر تون و خیلی دوست دارم ولی حرفه ای بودن عکاستون و هم نباید نادیده گرفتا
خیلی ی ی ی ی
قشنگ بوووووود
اوووووون پست
دادااااااااااااش
نووووووووش
جووووونتون
جنااااااااب
باقرلوووو
یاحق...
قابل نداشت حاج آقا!...
مرسی از لطفت
کامنتای تیراژه رو خیلی دوس دارم...
فرقی نداره یه خط باشه یا یه دفتر...به هرحال همیشه تووش یه چیزی هست که دل آدمو حال بیاره...یه حس خوب حتی اگه یه سلام و علیک ساده باشه...
چه هیدر قشنگی
روزنوشت های محسن باقرلو روی موجه دقیقا !
هدرتون مباررررررررررررررررک
خیلیییییی پست قشنگی بووووووووووووووووود
خوووش به حال شمااااااااااااااااا
ما که داداش نداریم
هدرتون بسیار زیباست
امیدوارم پیوند برادریتون همیشه پایدار باشه
یادتون نره اسفند دود کنید
In hamid khoda minevise...
دستش درد نکنه.