مجتبی
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1390 ساعت 03:48 ب.ظ
اول از همه لازم میدونم تسلیت بگم خدمت ژآکلین.
ولی یه سوال آقا محسن یادمه محرم پارسال که جو وبلاگستان رو محرمی و حسینی کرده بودیم. صدای شما و جوگیرات و تنی چند دیگه از دوستان درومد که چرا غم میدین به فضای وبلاگستان و محرمی کردین جو رو
ولی نمیفهمم چرا تا یکی فوت میکنه و یا حادثه ناگواری پیش میاد اولین جا یا وبلاگ شماست و یا جوگیریات که پست تسلیتی میزارین و ازین حرفا.......
۸۹۵۶۴۱۹۸۴بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید. http://www.site01.tox.ir
دنیای مجازی رو معرفت شما و امثال شماست که دوست داشتنی کرده . که توی شادی و غم هستین در کنار هم ، حتی درکنار نادیده ها ... خدا رحمت کنه پدر ژاکلین رو و دلش صبور باشه ایشالا کامنت آلن توی وب ژاکلین بدجور دلمو لرزوند ...
خدا می داند که آمده و نیامده، همین که کلیک می کردم روی پیوند وبلاگت، احساس ناخوشایندی می گفت دیگر از آن کرگدن دل زنده خبری نیست و باز لابد بدخبر است. از خیل سر برگ وبلاگ ها که گذشتم و باز کردم وبت را. دیدم بله همین طور است که نباید می بود. متاسفم. اما خودت کجایی مرد؟! از آن روزها که گله میکردم کرگدن مرا تحویل نمی گیرد تا الان که واقعا هیچ وقت تحویلم نگرفتی و تند و تند، هر بار با شوق وبت را باز کردم و کرگدنی در خور کرگدنی می یافتم. اما از آن روزها که از سر زیاده خواری معده درد شدی و برای خودت نامه های آتشین می نوشتی و پایت نمی کشید در خیابان راه بروی دیگر تو را تو ندیدم. و اینک که پشت به همه ی ما رو به دریا نشسته ای و خبری از آن پیراهن های چهار خانه ی رنگارنگت نیست. خبر از مریم ترین مریم ترین گفتن هایت نیست. خبر از عکس های تبلیغاتی تب دارت نیست. خبر از بازی های جالب و حتی حضور پر رنگت در عکس داستان و و و ... نیست که نیست! کجایی مرد؟! کمی خودت باش! ((( نمی دانم شاید این منم که همیشه پای نحسم به غمباد های دل تو باز می شود )))
تا هستن قدرشونو نمی دونیم همینکه به ملاقات حق میرن سرو صدامون بلند میشه پدر و مادرا تنها سنگ طلا تو این کویر خشک و بی آب وعلف روزگار هستن خدایش بیامرزد دوست من
خدا رحمتشون کنه
آره...منم دیروز مطلع شدم و
خیلی ناراحت شدم...روح
عزیز ِ سفر کردشون
شاد...خدابهشون
صبربده....داغ
عزیز خیلی
سخته..
خیلی.
یاحق...
:|
اول از همه لازم میدونم تسلیت بگم خدمت ژآکلین.
ولی یه سوال
آقا محسن یادمه محرم پارسال که جو وبلاگستان رو محرمی و حسینی کرده بودیم. صدای شما و جوگیرات و تنی چند دیگه از دوستان درومد که چرا غم میدین به فضای وبلاگستان و محرمی کردین جو رو
ولی نمیفهمم چرا تا یکی فوت میکنه و یا حادثه ناگواری پیش میاد اولین جا یا وبلاگ شماست و یا جوگیریات که پست تسلیتی میزارین و ازین حرفا.......
واقعا این تضاد رو نمیدونم چطوری درکش کنم.
تسلیت به دوست نادیده...
راستی کامنتمو تو پست قبلی خوندی؟
کلی زحمت کشیدم براش!!!
لینکمم پیدا نمی کنم با اینکه آپم...
چه خبره اینجا!؟
آیکون لر ندیده و انگور نرسیده!
۸۹۵۶۴۱۹۸۴بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.site01.tox.ir
چه بد...
روحش شاد...
خدا صبر بده به خونوادش...
سلام
خدا رحمتشون کنه و به ژاکلین بانو و خانواده اش صبر بده
روح پدر نازنین ژاکلین بانو در آرامش ابدی.
خدا ایشالا به بازماندگان صبر بده.
امیدوارم خدا به بازماندگانشون صبر بده
خدا رحمتشون کنه
دنیای مجازی رو معرفت شما و امثال شماست که دوست داشتنی کرده . که توی شادی و غم هستین در کنار هم ، حتی درکنار نادیده ها ...
خدا رحمت کنه پدر ژاکلین رو و دلش صبور باشه ایشالا
کامنت آلن توی وب ژاکلین بدجور دلمو لرزوند ...
خدا بیامرزه :(
عجب چیزیه این زندگی
روحشان شاد
دل ژاکلین عزیزمان آرام
روحش شاد ..
خدا می داند که آمده و نیامده، همین که کلیک می کردم روی پیوند وبلاگت، احساس ناخوشایندی می گفت دیگر از آن کرگدن دل زنده خبری نیست و باز لابد بدخبر است.
از خیل سر برگ وبلاگ ها که گذشتم و باز کردم وبت را. دیدم بله همین طور است که نباید می بود.
متاسفم.
اما خودت کجایی مرد؟!
از آن روزها که گله میکردم کرگدن مرا تحویل نمی گیرد تا الان که واقعا هیچ وقت تحویلم نگرفتی و تند و تند، هر بار با شوق وبت را باز کردم و کرگدنی در خور کرگدنی می یافتم. اما از آن روزها که از سر زیاده خواری معده درد شدی و برای خودت نامه های آتشین می نوشتی و پایت نمی کشید در خیابان راه بروی دیگر تو را تو ندیدم.
و اینک که پشت به همه ی ما رو به دریا نشسته ای و خبری از آن پیراهن های چهار خانه ی رنگارنگت نیست.
خبر از مریم ترین مریم ترین گفتن هایت نیست. خبر از عکس های تبلیغاتی تب دارت نیست. خبر از بازی های جالب و حتی حضور پر رنگت در عکس داستان و و و ... نیست که نیست!
کجایی مرد؟! کمی خودت باش!
((( نمی دانم شاید این منم که همیشه پای نحسم به غمباد های دل تو باز می شود )))
تا هستن قدرشونو نمی دونیم همینکه به ملاقات حق میرن
سرو صدامون بلند میشه
پدر و مادرا تنها سنگ طلا تو این کویر خشک و بی آب وعلف
روزگار هستن خدایش بیامرزد دوست من
مرگ پدر سخته؛ چه برای دختر و چه پسر.