یعنی وختی دوتایی دارید گردو تازه می خورید
اونایی که قلفتی و سالم پوستشون کنده میشه رو خودت نخوری ...
.
.
عشق یا بهتر بگم ابراز عشق در کلیشه ای ترین حالتش عینهو فلیما می تونه مثلن رزرو کردن یه میز دو نفره توو یه رستوران گرون قیمت توو یه شب سرد پاییزی کنار تنها شومینهء رستوران با شمعهای معطر روشن و ظرف کریستال پر از گلهای سرخ و یه انگشتر یا ساعت نگین دار روبان زده برای سالگرد تولد باشه ... یا رزرو کردن یواشکی قشنگترین و رومنس ترین اطاق یه هتل شیک با یه جکوزی دو نفره و موسیقی لاو استوری و عطر ملایم عود برای شب سالگرد ازدواج باشه ... یا یه چیزی توو این مایه ها ... نمیخوام بگم اینا بد و کلیشه ای ان اتفاقن برعکس ، خیلی هم فوق العاده ان ... اما یه وختایی توو زندگی زیر یک سقفی ، کارهای خیلی خیلی کوچیکتر و به ظاهر بی ارزش تر می تونه عشق رو خیلی خیلی باشکوه تر به تصویر بکشه ... توی این بخش ثابتِ جدید چن وخت یه بار می خوام از این کارهای خیلی کوچیک اما خیلی بزرگ بنویسم ...
بله کاملا درسته . تجربه لذت های این مدلی یه چیز دیگس،درکشم ظرافت روحی خاصی میطلبه
سلاممم
یاحتی نشستن یه پروانه رنگی بی نظیر روی کاپوت سفید ماشین....
یا بالار فتن از درخت همین حالا تو این موقعیت فعلی...
یا راه رفتن روی لبه ی جدول خیابون ...
یا کتاب خوندن نیمه شبی...
یا گوش کردن موسیقی های معرکه و آروم تنهای تنها...
یا خوابیدن تو گندمزاررو به آسمون...
یا الی آخر...
«کارهای خیلی خیلی کوچیکتر و به ظاهر بی ارزش تر می تونه عشق رو خیلی خیلی باشکوه تر به تصویر بکشه ... »
به شرط اینکه چشمامون باز باشه و این عشقی که توکارهای کوچیک نهفته س ببینیم..
عاااااااااااااالیه دادا محسن..
چون اکثر ما عادت داریم که اون رستورانه یا اتاق شیک توهتل رو عاشقانه بدونیم..
«یعنی وختی دارید گردو تازه می خورید
اونایی که قلفتی پوستشون کنده میشه رو خودت نخوری ... »
این یعنی اثبات دوستت دارم..
این یعنی اظهار محبت به طرف مقابل..
این یعنی شعار نمیدم.. ثابت میکنم که تورو از خودم بیشتر دوست دارم..
گردوهای ما رو هم میاوردید خب !!! :(((
- نمونه ی بارزی از کامنت بی ربط :))) :دی
من گردو تازه موخوام!
هوم ... مرسی که دیدی ... و قابلی نداشت ...
گردون نوش جانتون
کارهای شما همیشه تک و زیباست
ایده ی عالیییه ...
عالیی
آقا تو کامنت قبلی گردو خواستم بنویسم ببخشید
دیروز تو تولدت شیرزاد غیبت داشتید اما ذکر و خیرتون بود
چه تصاویر قشنگ و رمانتیکی از لحظات 2 نفره به تصویر کشیدید عالیییی بود واقعا
منتظر بخش جدید کارهای کوچک ام خیلی بزرگ هستیم
بی صبرانه
حس قشنگیه
به شرطی که لایقش بمونیم...
سلاممم
...ربطی به پست نداشت مگه نه؟
جناب شرمنده ما نظورمون عشقای تک نفره ای بود ها
خوب این پست شما عشقولانه دونفری بود
پس ما می ریم کشک تنهایی خودمون رو بسابیم تا با پست بعدی حضرت عالی در خمت باشیم
با اجازه
شرمنده
خمت= خدمت
تو این دنیای پر زرق و برق اینه همه سادگی و صفا غنیمته......... منتظر غنائم عاشقانه بعدی هستم
قربون مریم ترین بانو برم که گردو قلفتی ها رو داد به شما :*
و هزاران آفرین به شما که به قول خود عزیزش دیدید این رو.
عشقتون پایدار
می دونستین شما چه قدر به اطرافتون دقت دارین؟ واقعا لذت بردم.
درووووووووووووووووووووووووووووووووود
)
.
.
.
مث اون دفه که برای مریم آب پرتقال گرفته بودی..
بعصی وختا یه کار کوچیک اونقد بزرگه که هیچ وهت فراموش نمیشه.. فقط کافیه عاشق باشی تا با کمترین چیزا بزرگترین کارا رو کرد..
.
.
.
یکی از طرفداریای پر و پا قرص این بخشم..
.
.
.
مغسی موسیوووووو چاقال جان
(آیکون بوس تفی
آقا ما چند پست پیش یه سوال ازت پرسیدیم، میشه جوابشم بدین.ممنون خواهم شد.
سلام
قبلا هم نوشته بودید از این نشانه های به ظاهر کوچک یک عشق بزرگ
پستی بود که مریم بانو از حمام آمدند و شما در با همان عطشی که داشتید قاچ هندوانه را تا جایی که میشد در تکه های کوچک خرد کردید و ...
میدونید این عشق نوشت هایتان چه حال و هوایی دارد؟
میدانید؟
بهترین عاشقانه ها را برای شما و مریم بانوی نازنین آرزو میکنم..
بسیار این پستتون به دلم نشست
حالم و جا آورد
ممنون
اره منم ان چیزهای کوچک گه گاه می بینم پست خوبی بود
یا مثلن وقتی کفش پاتو زده!!!!!ی نفر بره چسب زخم بخره!
این تیریپارو خیلی دووس دارم!و آرزوو می کنم همه تجربه ش کنن! از بس ک خووووبه ه ه ه ه ه ه
:دی
دو ماه پیش هیشکی بانو یه پست درباره نوستالژی آدامسهای "لاو ایز" نوشته بود...با اجازه اش کامنتی که برای اون پست گذاشته بودمو اینجا کپی میکنم:
خیلی وقت بود یادشون نیفتاده بودم...
رفتم سرچ کردم چندتاشونو دوباره دیدم...
http://www.1doost.com/Post-2727.htm
http://www.forum.98ia.com/t93250.html
آره...کاش به همون سادگی و به همین قشنگی بود...
قد همین جمله های کوتاهی که توو هرکدوم بیشتر از تمام مقاله های طولانی و جدی که هیچکس نمیفهمدشون عشق داره...به همین سادگی که...
"عشق یعنی موهاشو از جلوی چشمش کنار بزنی"...
"عشق یعنی یادت نره وقتی از خونه میری بیرون بهش بگی خداحافظ"...
"عشق یعنی یه رز روی صندلی ماشن پیدا کنی"...
"عشق یعنی وقتی میدونی اون خونه اس برای به خونه رسیدن عجله کنی"...
"عشق یعنی تشکر کنی که اومده توو زندگیت"...
ایده محشریه...حتما ادامه اش بده...
از حالا منتظر خوندن "عشق احتمالا یعنی" بعدی هستم...
خوشبختی ینی دیدن چیزای کوچیک(طلا و مس)
جناب باقرلو من این قسمت ثابت رو با تمام دلتنگی هام دوست دارم...حتما ادامه بدین...خوش به حال شما و مریم جان که این ریزه کاری های زندگی و احساس رو می بینید و قدرشناسید...
واااااااااااای ی ی ی ی



چه خوووووووووووووب
از این جور پست ها
خوشمان می آید
منتظریم م م
هوووووووم
یاحق...
من این بخشو خیلی دوست دارم
میشه منم توش بنویسم استاد؟
کو ؟
کو این بخش ثابت جدیدت ؟
جا زدی ؟!
من یک عالمه از این سوژه ها دارم....
یلداتون خیلی مبارک
"چن وخت یه بار" یعنی دقیقا چند وقت یه بار؟
عشق، شادی بدعنقی ست، وقتی از خواب بیدارش کنیم.
اگه یه روز ما آدما بدونیم بدون غصه های مازوخیستی می شه زندگی کرد، دست از عشق می کشیم. به سادگی
سلام
من همونی ام که برا آخرین پستتون با ام یه دوست کامنت گذاشتم وو گفتم که ازآرش خان هم خواستگاری کردم. از سر دل گرفتگی وبتونو شخم میزدم که رسیدم به این بخش عشق احتمالن یعنی. خیلی خوب نوشتین و دقیقا با همین کارا هم میشه عشق رو ثابت کرد به طرف مقابل یخصوص که اگه اونم اهل باشه. اما تاریخ پست رو که نگاه کردم ناامید شدم. یعنی از 1 مهر 90 تا الان از این عشقولانه ها نداشتین؟ غیرممکنه. مطمئنم داشتین اما یا وقت نکردین بنویسن یا حوصله نداشتین ثبت کنین و تو روتین روزمره ها گم شده این کارها. اما مطمئنا با اینکه جایی ثبت نشده در ذهن کسی که باید، پاک نشده.
یه وبلاگنویس کهنه کارین شما..