آقا محسن جان ... اول این که رسیدن بخیر دوم اینکه همه عکساتون چه اینجا چه تو وبلاگ میزبانتون درشرایطیه که آفتاب زده تو فرق سرتون از سرتون بخار داره بلند میشه.این چه جاییه آخه؟؟؟ خب میومدید تو کوچه ما با هم مینشستیم زیز این اکالیپتوسا که شهرداری ۲سال پیش کاشته.بخدا بهتر بود.تازه این همه کلاجم گرفتید زدید دنده یک،بعدش زدید دنده ۲،بعدش کلاج و گرفتید زدید دنده ۳،بعدش فرمون نو پیچوندید سمت راست....
۱- عکس اولتان با وجود پسته بدریخت گشته بود شرمنده.....من بااین قلم مشکل دارم سخت ۲-عکس دو و شش و هفت و هشت وده و یاااازده بسیار زیباست بخصوص با آن آتش وابرهایی که بدجور چندوقت است ما در کف صنعشاااان و تدارک ساختشان با تیری دی می بااااااشیم و آن جوجه های خوش مزه و زردی ِ زیبااااای آفتابگردان وبالاا نمای آن بخش هووووووووووووووووووووووم زیباااااااااااااااااااااااااااااا بود تیراژه بانووووو من پایه ام البته فقط با همان اناث که فرمودید.....خبری شد بخبرییییییییییید راستی خیر مقدم جناب باااااااااقرلو خووووووووووش آمدییییییییییید به مییییییهن یاحق...
یه حس غریبی داره عکسا...از این نظر که توو هیچکدوم آدم نیست...گفتم...مثل این فیلمای تخلیه که همه آدما یهمو غیب میشن و فقط آثارشون میمونه!...پای بساط ناهار خالی...پای بساط قلیون و چایی خالی...ماشینا خالی..آدم وهمش میگیره!...
و یه چیز دیگه!... چند تا از عکسا خوراک عکسداستانن!... مثل عکس اول... و عکس اون ماشین خالی توو قاب درختای سبز... و از همه بیشتر اون دو تا ماشین پشت ردیف درختا...
ببخشید پسرخاله محسن بادیدن این عکسا دلم هوای شهرستانمونو کرد. به سمیرای عزیز: این سرزمینی که در عکسها ملاحظه میفرمائید در 80 کیلومتری شهر زنجان واقع شده و به خرمدره شهرت دارد. از خرمدره جاده ای بسیار زیبا با مناظر بدیع و کم نظیر به سمت روستای سو کهریز (قنات آب) منشعب میشود که در حاشیه جاده کشاورزان بومی با توجه به فصلی که در ان قرار دارید محصولات کشاورزی تر و تازه ای برای عرضه مستقیم به شما درنظر گرفته اند از محصولات شهرستان ما می توان به انگور-گوجه سبز(الچه)-گیلاس-آلبالو-گوجه فرنگی-سیب زرد وقرمز-به-گلابی-آلو قطره طلا واز همه مهمتر گردوی خوشمزه (روغنی)اشاره کرد. چاقوی زنجان هم که دیگه نیازی به تعریف وتمجید ندارد
محسن خدا بگم چی کارت نکنه حالا با دیدن عکسایی که از خرمدره انداختی تا یه ماه به کما میرم اما با این حال دم شما جیلیز و ویلیز که یادمن انداختی که کی هستم واز کجا سرو پیدا شده.
راستی محسن مرسی بابت اینکه دوس داشتی صدامو بشنوی این بچه های ریز حرف که هیچکدوم معرفت نداشتن بعد میگن چرا جوون مردم میره سراغ مواد؟ خب عزیز دل ممن از همین بی توجهی ها نشات میگیره..نمیفهمن که.
یاد فتو اولولون به خیر و یاد آن شمشادهای آبی.. چشمک جغد سپید... عکس سایه ی خودتون با یه حفره ی روشن به جای قلب که احتمال دادم با انعکاس نور آینه ایجاد شده... عکس های زیبایی است جناب باقرلو. به قول خودتان: زیاد ممنون!!!
چه عکس های قشنگی
اوووووووووووووووووووول شددددددددددددددددددم!
اولن چشاتون قشنگ می بینه !
ثانین سرزمینتون قشنگه !
ثالثن خیلی مخلصیم !
یعنی ما دوم شدیم؟
به به میبینم که خوانندگان خامووش هم خیلی اکتیو شدن جدیدا
عکسا قشنگ بود حاج آقا. مخصوصا اون قلیونه
عمق تصویر داشت در حد فیلم همشهری کین
عشق است وطن !!!!
مرسی حک عزیز
خودم عکسای
۲-۶-۸ و آخری رو بیشتر دوس دارم ...
آخریرو دوس دارم با ۶ :)
آقا محسن جان ...
اول این که رسیدن بخیر
دوم اینکه همه عکساتون چه اینجا چه تو وبلاگ میزبانتون درشرایطیه که آفتاب زده تو فرق سرتون از سرتون بخار داره بلند میشه.این چه جاییه آخه؟؟؟
خب میومدید تو کوچه ما با هم مینشستیم زیز این اکالیپتوسا که شهرداری ۲سال پیش کاشته.بخدا بهتر بود.تازه این همه کلاجم گرفتید زدید دنده یک،بعدش زدید دنده ۲،بعدش کلاج و گرفتید زدید دنده ۳،بعدش فرمون نو پیچوندید سمت راست....
منم با شیش و هشتش موافقم
به مجتبی پژوم:
۱: باغ ما بهتر از کوچه شماست. اگه خواستین می تونین بیاین و ببینین
۲:تقصیر ما چیه که آقا محسن اون وقت ظهر اومده بود و رفتیم باغ. می خواست عصر بیاد که آفتاب نباشه
برای خوش گذشتن یه سفر سه چیز لازمه که شما هر سه تاشو داشتید...
پسته
جوجه
قلیون
وایییییییییییییییی
خوردن چایی اون کتری چه حالی می ده
علی جان
آقا مجتبی شوخی کردن عزیزم ...
وگرنه شهر و باغ شما کجا و کوچه های شهرهای ما کجا !
منم می دونستم که شوخی کردن
جیگرتو خام خام با دوغ ناملی و ریحون بنفش !
عجب عکسایی
عکس 6 محشره حاجی
و ایضا عکس10
راستی حاجی جان یه سوال فنی
سفر بدونه جماعت اناث چه جوری بود ؟
خداییش چه حالی داد؟
به سرمان زد سفری برویم با جمعیت اناث
هل من ناصرا ینصرنی؟!!
ناصرا
یا
ینصرنی
منصوری
ناصری
نصری
چیچی باید جواب بدم تیراژه؟
دروووووووووووود
بچچه عکسا خیلی باحالن
این پسته ها رو رو داشبورد دیدم یاد اون جمه افتادم
شنیدیش؟
عکسای ۲-۴-۵-۶ خداوند متعالن بچچه
ماشین و جوجه ها نقش اول عکسان!
به به ساکن آپارتمان ۲۷۰ :دی
مرسی
عکسها خیلی قشنگ بود محسن
۱- عکس اولتان با وجود پسته بدریخت گشته بود


شرمنده.....من بااین قلم مشکل دارم سخت
۲-عکس دو و شش و هفت و هشت وده و
یاااازده بسیار زیباست بخصوص با آن آتش
وابرهایی که بدجور چندوقت است ما در
کف صنعشاااان و تدارک ساختشان با
تیری دی می بااااااشیم و آن جوجه
های خوش مزه و زردی ِ زیبااااای
آفتابگردان وبالاا نمای آن بخش
هووووووووووووووووووووووم
زیباااااااااااااااااااااااااااااا بود
تیراژه بانووووو من پایه ام
البته فقط با همان اناث
که فرمودید.....خبری
شد بخبرییییییییییید
راستی خیر مقدم
جناب باااااااااقرلو
خووووووووووش
آمدییییییییییید
به مییییییهن
یاحق...
یه حس غریبی داره عکسا...از این نظر که توو هیچکدوم آدم نیست...گفتم...مثل این فیلمای تخلیه که همه آدما یهمو غیب میشن و فقط آثارشون میمونه!...پای بساط ناهار خالی...پای بساط قلیون و چایی خالی...ماشینا خالی..آدم وهمش میگیره!...
بیتعارف همه اش یجوری قشنگه...
ولی اون عکسایی که یه حاشیه زمین و یه عالمه آسمونه رو بیشتر دوس دارم...آفتابگردونه هم که محشره...
و یه چیز دیگه!...
چند تا از عکسا خوراک عکسداستانن!...
مثل عکس اول...
و عکس اون ماشین خالی توو قاب درختای سبز...
و از همه بیشتر اون دو تا ماشین پشت ردیف درختا...
سلام
مطالبتون از خیلی ها بهتره
سفر همیشه قشنگه...در ماندن می پوسی...خوش گذشته معلومه از این عکسها..میشه بگید کجا بوده این جای قشنگ؟
به!چه جایی بود ها!
بسیار عکس های قشنگی گرفتی
///////////////////////////////////////
به ما هم یه سر بزم
وااااااااااااای چه هوایییییی چه کبابی...... دلمان خواست.... ولی دلت بسووووزد که ما همیشه این آب و هوای خوب و داریم و آن کباب را
ببخشید پسرخاله محسن بادیدن این عکسا دلم هوای شهرستانمونو کرد.
به سمیرای عزیز: این سرزمینی که در عکسها ملاحظه میفرمائید در 80 کیلومتری شهر زنجان واقع شده و به خرمدره
شهرت دارد. از خرمدره جاده ای بسیار زیبا با مناظر بدیع و کم نظیر به سمت روستای سو کهریز (قنات آب) منشعب میشود که در حاشیه جاده کشاورزان بومی با توجه به فصلی که در ان قرار دارید محصولات کشاورزی تر و تازه ای برای عرضه مستقیم به شما درنظر گرفته اند از محصولات شهرستان ما می توان به انگور-گوجه سبز(الچه)-گیلاس-آلبالو-گوجه فرنگی-سیب زرد وقرمز-به-گلابی-آلو قطره طلا واز همه مهمتر گردوی خوشمزه (روغنی)اشاره کرد. چاقوی زنجان هم که دیگه نیازی به تعریف وتمجید ندارد
محسن خدا بگم چی کارت نکنه حالا با دیدن عکسایی که از خرمدره انداختی تا یه ماه به کما میرم اما با این حال دم شما جیلیز و ویلیز که یادمن انداختی که کی هستم واز کجا سرو پیدا شده.
خدایا شکرت به خاطر این همه زیبایی
با عرض پوزش
منظور از سرو (سروکلم تو این دنیا)بود.
به سمیرا:
این شهر قشنگ و خوش آب و هوا در استان زنجان واقع است.
شهری به نام خرمدره که الام من در اینجا زندگی می کنم
اگه خواستین بیاین
فقط یه نکته
زمستون ها اینجا خیلی سرده و راه ها هم بسته میشه
من رسمن واسه اون جوجه ها مردم...یکی بیاد اینجا منو با کاردک جمع کنه..خداااااا
راستی محسن مرسی بابت اینکه دوس داشتی صدامو بشنوی
این بچه های ریز حرف که هیچکدوم معرفت نداشتن
بعد میگن چرا جوون مردم میره سراغ مواد؟ خب عزیز دل ممن از همین بی توجهی ها نشات میگیره..نمیفهمن که.
دم مرام خودت گرم...
تیراژه جون منم هستم شدید البته فقط با نسوان محترم ..مطمئنم به ماها بیشتر خوش میگذره
ایشاا... خوش بگذره
یعنی ایشاا... خوش گذشته
پسته کیلویی چند خریدی ؟
اینجا کجا بود ؟
بدو بیا منم با عکس های مسافرتم آپم
یاد فتو اولولون به خیر
و یاد آن شمشادهای آبی..
چشمک جغد سپید...
عکس سایه ی خودتون با یه حفره ی روشن به جای قلب که احتمال دادم با انعکاس نور آینه ایجاد شده...
عکس های زیبایی است جناب باقرلو.
به قول خودتان: زیاد ممنون!!!
به علی آقا
علی جون جدی نگیر عزیزم
اصولن ما هر جا نبرنمون همین حرفا رو میزنیم
انشاالله ک جووجه ها گووشت بشوند به تنتان!
هوای سالم در ریه هایتان!!!
چایی دوودی!!!نووش جانتان!
پسته ها!خوش بحالتان!
پر بنزین باد ماشین هایتان!
ومضرات قلیوون!به دوور باد از جانتان!