مریم راس میگه
خانواده تا وختی که خواهر برادرا کوچیکن و دور همن خانواده س ...
بازیها ، حسادتا ، قهر و آشتی ها ، قربون صدقه رفتنا و دل غنج زدنا ...
از ته دل خندیدنا و جاری شدن زلال ترین اشکهای نه از زور درد و غصه ...
دلتنگ هم شدنها و راس راسکی و بی چشمداشت پشت هم واستادنها ...
واسه کادوی تولد همدیگه قلک پاره کردنا و « از شددت ذوق ریسه رفتنها » ...
همهء این قشنگیای سرراست و تمیز عالم با ازدواج خواهر برادرا دوووود میشه و میره آسمون ...
و دیگه هیچوخت خانواده خانواده نمیشه ...
انکارش بی فایده س رفیق !
به حمید:
>D:<
باید به داداش محسنت قول شرف بدی ازدواج که کردی و بچه دار شدید دوتایی اتون ایشالا, هی هی بیائید خونهء هم و بذارید بچه هاتون کلی خاطرهء خوب از بچگیهاشون بسازند.
به به به.....
نفر اول در صفحهء دوم.............
از صمیم دل باهاتون موافقم.
و ناراحتم برای داستانی که اتفاق افتاده و باعث شده شما این نظر رو پیدا کنید.
و متاسفانه احتمال میدم با بچه دار شدن ، این فاصله ها بیشتر هم بشه.
کرگدنی که تنها سفر نکرد
.
.
روزنوشت های محسن باقرلو
.
.
گاه نوشتهای محسن باقرلو
.
.
؟؟؟!!!!!!
دفعه ی بعد چی قراره بشه؟
سلام ...میشه دامنه رو بزرگتر کرد ارتباطمون با خاله ها دایی ها دخترخاله پسرخاله ها با بزگتر شدن ازدواج هرکدوم کمتر میشه کمتر می بینم همدیگه رو وخیلی چیزهای دیگه
به پروین خانم:
)...
بنده که اهل ازدواج و بچه و این حرفا نیستم ولی چون شما امر فرمودید قول میدم! قولشو که دیگه میتونیم بدیم! (آیکون "عدم آشنایی با مفاهیمی از قبیل قول و عهد و پیمان!"
اره واقعا
انگار هیچ خانواده ای ظرفیت بزرگتر شدنو نداره
خانواده ها بیجنبن
تا میان بزرگ شن خراب میشن
اهم اهم
منتظرتم تازه زدمش
هنوز خوب ابندی نشده ولی میشه یه چیزی از تهش دراورد
دمت گلبارون واسه وبلاگت
اره واقعا
انگار هیچ خانواده ای ظرفیت بزرگتر شدنو نداره
خانواده ها بیجنبن
تا میان بزرگ شن خراب میشن
اهم اهم
منتظرتم تازه زدمش
هنوز خوب ابندی نشده ولی میشه یه چیزی از تهش دراورد
دمت گلبارون واسه وبلاگت
منم معتقدم که همینطوره.
این قضیه حتی در مورد دوستام که ازدواج کردن هم صدق میکنه
به تیراژه :
کرگدنی که تنها سفر نکرد
.
.
روزنوشت های محسن باقرلو
.
.
گاه نوشتهای محسن باقرلو
.
.
اصلن ننوشتهای محسن باقرلو
و اینک شصت
۶۰
به تیراژه و آلن :
کرگدنی که تنها سفر نکرد
.
.
روزنوشت های محسن باقرلو
.
.
گاه نوشتهای محسن باقرلو
.
.
اصلن ننوشتهای محسن باقرلو
.
.
.
بعدن خواهم نوشت های محسن باقرلو
.
.
.
گشاد نوشت های امامزاده لو
.
.
.
وصیت امام زاده لو
.
.
.
آرمانهای باقرلو
.
.
.
خودتون برین جزوشو گیر بیارین به منم بدین باقرلو
چار روز دیگه میاد اون بالا مینویسه:
روم به دیوار٬ روم به دیوار مینویسه: سپوختمتان نوشت های گایی به گایی چیز جان لو!
.
.
.
.
استغفرالله و توبی خانم اینااااااااااااااااا
آیکون دس گاز گرفتن و توبه نسوح اینا!
گاه نوشت؟
...................................... .
من شدیییییدا موافقمممممممممممم
اصن انگار حرف دل من بود این پست
نگفثم پاییز بلند از همه بهتر مینویسه........
ولی نظر همه محترمه
مخالف صحبتتونم.
چون هنوز خانواده ای رو دارم می بینم که سر هر ماه همشون دور هم جمع می شن و با هم شامی یا ناهاری می خورن و هم درد و دل می کنن و هم می خندن. تازه جالب تریش اینه که بدونین راس این خانواده، بزرگشون، سواد هم نداره ولی اینقدر مدیره که سالیان ساله داره خانوادشو دور هم جمع می کنه. (خانواده خودم منظورم نیست.)
خانواده جمع شدن های دور هم نیست٬ خانواده دور هم بودن دلیه.. نه یه تجمع جمعی..
مشکل از بزرگ شدنه
از بچگی هرچقدر بزرگتر میشیم فقط از هم دورتر میشیم ...
خب البته وقتی ازدواج میکنی یه خانواده جدید پیدا میکنی!
۷۰
رساله ی امامزاده لو کی منتشر میشه جناب گشاد گشاد ننوشت های باقرلو؟
.
.
.
.
بیا آپ کن مردنی ی ی ی ی ی ی ی
کاملا موافقم.
خیلی دوست داشتم کامنت حمید ابر چند ضلعی رو.همیشه متفاوت صحبت می کنه.کلا صداقت شما و حمید رو همیشه دوست دارم و یا توجه به همین مسئله دوست دارم بگم که خونواده ما هم بی شباهت به خونواده ی شما نبوده عمو محسن.*
*چقدر از این واژه ی "عمو"جلوی اسمتون خوشم میاد. جالبتر می دونید چیه؟اینه که من حتی عموهای تنی خودم رو هم با اسم صدا می کنم اما شما رو "عمو".یجورایی اینجا فکر می کنم خونه ی منم هست...
سلام
آره همینطوره... دقیقا همینطوره...
من به مطلبتون لینک دادم . اگر ناراضی بودید بگید تا حذفش کنم. ممنون