عصری همینطوری نشسته بودم که یاد پارسال پیارسال افتادم و فراخوان مسابقهء عکاسی با موضوع ماه محرم که وبلاگ ما هیچ ما نگاه می خواست برگزار کند و ناتمام ماند ... بعد به این فک کردم که خودم امسال همچین فراخوانی بگذارم و بچچه ها عکس بگیرند بفرستند ولی دیدم اگر آدمی که اعتقادات مذهبی - تقریبن - ندارد و هر سال اوائل محرم توی وبلاگش یک پست در مذمت خرافه بازی ها و افراطی گری های هیئت ها و دسته جات و حواشی شان می نویسد ، بردارد همچین کاری بکند ، بنظرم یک کم خنده دار است ... آدم می شود زمبور بی عسل ! ... البته خب ایرادی هم ندارد که مثلن یک دکتر متخصص ریه سیگار بکشد یا یک متخصص زنان و زایمان خودش نازا باشد ! ... ولی علیرغم اینکه نمی شود به گناه آن خرافه ها و افراط های آهنگران بلخی ورداشت به شوشتر گردن زیبایی های بصری چشم نواز این مراسم را زد ، در کل اگر همچین فراخوانی می زدم قشنگ و منطقی نبود ... خوب که دقیق شوی می بینی خیلی چیزهای دیگر زندگی هم اینطوری هستند ... اتفاقات ... آدمها ... همه چیز ... یعنی می توانند دو بخش داشته باشند ... یک بخش آزار دهنده و عذاب آور و یک بخش مطلوب و دوست داشتنی ...
چقد نتیجه گیری رو دوس داشتم!
وه!اول شدم!:دی
بدیه حرفی که آدم میزنه اینه که باید در تمام شرایط پاش بمونه. اگه چیزی رو تقبیح کرد دیگه انگار حق نداره راجع بهش حرف بزنه .انگار که از دایرالمعارف لغاتش حذف شده. و این احمقانه ترین رسمیه که بین ما آدمهاست.
آقا جان شاید من الان دلم بخواد یه چیزی رو بکوبم و درست دو ساعت بعدش راجع بهش بحث کنم. به کسی چه؟؟
جسارت است،اما به گمانم حساب هنر را باید با حساب عقاید شخصی جدا کرد...! اگر عکاسی را یک هنر بدانیم البته!
فیالواقع،در یک فراخوان عکاسی قرار نیست و نبوده،که عقاید دینی یک گروه خاصی منتشر و تایید شود.به شخصه با نشر هیچ عقیدهای مخالفتی ندارم ،تنها تایید آن عقاید میتواند مرا به کنکاش وادار کند...!
و اساساً مشکل این حقیر با مذهبیون در این است که علاوه بر نشر عقایدشان،میخواهند آن را به دیگران زورچپان کنند...!
محسنگرامی به گمانم من به بیاعتقادی خود نیز ایمان ندارم. من تنها به تردید ایمان دارم.عقیدهی من بیعقیدهایست. من هیچ صراط مستقیمی را باور ندارم،تنها خود را باور دارم و راه را...
اینها را گفتم که بدانی هیچگاه تضمینی نیست که به حرفی که دو دقیقه پیش زدهام پایبند باشم،باورهای من متلاتمند... و زبانم نیز ...
اینجا قرار است هنر انتشار یابد...من معتقدم عکسهای قشنگ و شیرین از واقعیتهای تلخ و زشت هم داریم...!
به گمان این کمترین باید عکاسان به یاری بشتابند تا آن روی سکهی مذهب و دین که سلب آسایش از بشریت است را به تصویر بکشند...!
عجب که خود جنابتان هم اعتراف کرد کز لامذهبگانید ...
بازی بازی با ایمام حوسین هم بازی گارداش ؟
الان میخوام دقیقا در همین باب که فرمودین یه چیزی عرض کنم در مایه های : مس مس است گرچه جام باشد و آفتابه آفتابه گرچه زرین باشد..
یا چیزی تو مایه های اینکه : تعریف از عطر و بوی گیاهی که در تپه مزبله باشد امریست مسخره
که نمیتونم یا بهتر بگم میترسم حرفمو بگم
.
.
(یکی نیست بگه آخه مگه مجبوری کامنت بذاری؟! ..والا!!)
قربان،
میشود یک استفادهء ابزاری از این مکان مقدس بکنیم؟
فرض بر این که گفتید بله، میشود بکنید!
کودک فهیم عزیز در پست پیش نگران بود که آیا حمید خوب است یا نه.من چون خودم خدای این دلشوره های مزخرف و الکی هستم و همه اش دلم میخواهد در این مواقع یکی که اطلاعی چیزی دارد به دادم برسد، میخواستم بهش بگویم که عزیزم، حمید خوبمان در روز شنبه کامنت زیبا و حال خوبانه ای برای گل پسر پسرخاله گذاشته که انشاالله میشود ازش نتیجه گرفت که حالش خوب است و فقط همانطور که دلش میخواهد کمی از این فضا فاصله گرفته. (آیکون اطلاعی چیزی به یاد دوست داشتنی حمید خوب)
راستی.... حالا که من نیکی به این بزرگی رو همین جوری و محض رضای خدایی انداختم تو دجله، کاشکی یه مسلمون اطلاعی چیزی دانی هم پیدا میشد و یاد میگرفت و دل بقیهء ما را از دلشورهء تاواریشانهء جناب باقرلو پاک میکرد!!
پ ن: خدائیش اعتراف کنید که فضولی ام را با مهارت کامل در لفافهء خود احساس بامزه بینی پوشاندم. پوشاندم دیگر.... اگر خودم لباسش را درنمیاوردم، عمرا از اون زیر میدیدیدش!
ای ول داشت این پست !
شاید به خاطره اینکه این دوگانه ها منو درگیره خودش کرده و کاملا درکش کردم !
...
"آدم میشود زمبور بی عسل "
" عقاید تک نفره "
عالی بود
...
بازی کنید ! هیچ اشکالی نداره !
این مساله تو زندگی ِ همه هست ! هر کسی به خودش دقت کنه می بینه اینا درونش هست حالا بعضی ها اقرار میکنن بعضی ها نه !
سلام آقا...
یک بخش و دو بخش که سهل است. هر پدیده ای در این وانفسا هزاران وجه و رو دارد و ما دائما بین دوراهی ها و چند راهی ها سرگردان...
آگوستین عزیز :
با این جمله ات
" اینجا قرار است هنر انتشار یابد...من معتقدم عکسهای قشنگ و شیرین از واقعیتهای تلخ و زشت هم داریم...! "
و البته این یکی
"به گمانم حساب هنر را باید با حساب عقاید شخصی جدا کرد...! "
کاملا موافقم
اما با اینکه اعمال و افعال افراد را به حساب اعتقاداتشان بگذاریم به جد مخالفم ، انسان ها ، به حکم آدم بودن ، گاه حتی برای دفاع از اعتقاداتشان بر خلاف آن عمل می کنند ، آگاهانه یا غیر آگاهانه
به نظر من خطای انسان را نباید به حساب اعتقاداتش نوشت ، این اعتقادات هر چه می خواهد باشد ، باشد .
اینکه بگوییم " آن روی سکه ی مذهب و دین سلب آسایش است " به صرف اینکه گروهی ( مثلا ) مذهبیون به اسم مذهب و دین و اعتقاداتشان دست به سلب آسایش دیگران می زنند شاید صحیح نباشد ...
و این روی انسانی ماجراست ، آنجا که پیکان به سمت انسان و انسان بودنش بر می گردد .
( جسارت بنده را می بخشید جناب باقرلو به جهت ثبت عرایضم در این جا )
فکر کردم بعد از اون همه توضیح آخرش نتیجه این بشه که فراخوان رو بزنید
! bravo
سلاممم
با اجازه لایک به کامنت جناب پژوم
دوگانگی و چندگانگی و الی آخر حتی...
....
منم این اواخر خیلی چیزا رو قبول ندارم در این جور مراسمات و آیین ها...ولی بُعد اجتماعی و ساده تر بگم دور هم جمع شدن آدم های مختلف...و با هم بودنشان
همیشه یه جایی متفاوت داره گوشه ذهنم..و...
ممنونم پروین جانم.اتفاقی اسمم رو در کامنتون دیدم که پاسخ دادید.خیلی خوشحال شدم.خدا رو شکر که خوبند.خیالم راحت شد چون نگران بودم.