بنظرم بزرگترین سوتی قرن اینه که بعد از حدود یکسال خرابی ریسیور و ماهواره نداشتن و به ستوه اومدن از دست جفنگیات رسانه ملی و دلتنگ شدن برای جفتک پرانی خواننده های یک شبه اینوری و آنوری و در و دAف های فارسی زبان و Bلوندهای بیگانه و غر زدن های مریم مبنی بر نداشتن کانال آلمانی برای تقویت زبانش ، درست وقتی عزمتو جزم کردی و از حقوق این ماهت تامین بودجه کردی واسه خرید ریسیور جدید و هماهنگی های لازم رو هم با آقای نصاب جهت خرید و نصب انجام دادی ، یه شب پاشی بری خونه کیامهر اینا و مهربان اصرار کنه که ما ریسیورمون رو لازم نداریم ببرینش و مریم قبول نکنه و بعد کیامهر پاشه ریسیور رو جمع کنه که یعنی تعارف شابدولعظیمی نیست و باید ببری و تو ام با پر رویی تمام بزنی زیر بغلت ورداری بیاری ولی هر چی باهاش ور بری نصب نشه و Rیده بشه توو اعصابت و زنگ بزنی به آقای نصاب واسه آوردن ریسیور نو و نصب کردنش و اونم شب کریسمسی سرش شلوغ باشه و ناز کنه و نیاد و به جاش ابی پسرخاله بعد از شام تپلی که پایین خونهء ننهء ما و خالهء خودش زده بیاد بالا واسه شب نشینی و وختی حرف ریسیور کیامهر اینا بشه سینه خیز خودشو برسونه پای تلویزیون و ببینه کابلی که از دیش پشتبوم اومده روی زمین ولوئه و به هیچ جا وصل نیس !!!