از فردا صُب همه چی به روال عادی برمیگرده و شاید بهتره بگیم به روال غیر عادی ! ... انگار که اصلن تهران خلوت و رویایی با هوای پاک و سفرهء هفت سین و ماهی قرمز و سال تحویل و عید و تعطیلات و دید و بازدید و مسافرت و سیزده بدری در کار نبوده ... همه به محل های کارشون برمیگردن تا یه سال دیگه از عمرشون رو سر کار باشن ! ... بعضیا به هزار و یک دلیل تووپ و سرحال و رفرش و بعضیا به هزار و یک دلیل دیگه خسته تر و با ذهن های درگیرتر از سال قبل ... تا نوروز 1392 حدود سیصد و پنجاه روز دیگه پیش روی همه مونه با کلی اتفاقای خوب و بد و تلخ و شیرین و زشت و زیبا که مسبب خیلی هاش خودمونیم و طبیعتن توو رقم خوردن خیلیاشونم تقریبن بی تقصیریم ! ... باید تلاش کرد و منتظر موند و دید چی میشه ... هرچقد هم که شعاری جلوه کنه ، دوست داشته باشیم یا نه زندگی یه سفر بی پایانه ... یه قابلمهء همیشه روی گاز ... طعم و بوبرنگ لحظه لحظهء این 350 روز پیش رو دست ماس و بستگی به آشپزی خودمون داره ، البته مواد لازم به میزان کافی ! و نوع و مرغوبیت سُس و ادویه جات و غیره هم مهمه خب !
.
پی نوشت یک : هدر سلیقهء محبوب عزیزه
پی نوشت دو : کیامهر توو پست آخرش همین حرفها رو خیلی بهتر از من زده
اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووول ...
اوم ... اوهوم ...
متن تو رو بیشتر دوست داشتم
منم با آرش موافقم
پست تو خیلی بهتر بود محسن
و یه چیز دیگه
هنوز هم که هنوزه
وقتی لینک میدی به پستهام
درست مثل همون روزای اول که هیشکی منو نمی شناخت خر کیف میشم و به خودم می بالم
بی تعارف
اذیتمون نکن دیگه !
متن بابک رو بیشتر دوست داشتم

آیکون آدم بی ربط و سرتق و بی منطق
سلام
با هر دوتا متن میشه یه حرف رو خوند با دوتا لهجه متفاوت از احساس ...
متن جناب اسحاقی شعاری تر بود و خوشبینانه تر و دلنشین تر
و متن جناب باقرلو واقعی تر و صریح تر و کمی تلخ تر..
و شاعرانه ترش میشود به قول خاله سوسکه: بهار اتفاقی است که باید در دلهایمان بوفتد..
حالا یکی نیست بگه بچه تو چه گیری دادی به مقایسه این دو تا متن..لینک دادن..برو بخون و فیضش رو ببر!! والا!!
البته ناگفته نماند که جوگیریات و گاه نوشتهای جناب باقرلو دو وبلاگی هستند که بنده همیشه هنوز به اینترنت کانکت نشده بازشان میکنم!..قبل از اینکه حتی به وبلاگ وزین!! خودم سر بزنم!
سلام
واقعا این هدر چقدر شبیه راهِ زندگیه البته ما ذهنمون عادت داره که ماشینه رو تو اون یکی لاین تصور کنه قربان، خلاف جهت این ماشین.اوهوم
در مورد پست هم که خب چی بگم؟! ایشالله آخر اسفند خدمت میرسیم واسه اینکه بگیم این آش شله قلمکار زندگیمون چه جوری شد؟!شور شد؟بی مزه شد؟جا افتاده جا نبفتاده؟اصلا شاید ته بگیره،کسی چه میدونه. شاید هم یه چی شه که آدم دوس داشته باشه انگشتاشو باش بخوره. هوم؟
حالا حالاها که ما گیر این آشِ هستیم.ایشالله که چیز خوبی از کار در بیاد
سلاممم
اجازه منم یه بی ربط بگم..کامنت مهربان معرکه بود[:S017
...در ضمن همچنان دیوانه هدر ها...این که خاصه خاصه به نظر من..