طبق معمول بساط شام روی روزنامه پهن است ، این بار « اطلاعات » به جای « همشهری » و باز طبق معمول با هر قاشق غذا یک خبر سوختهء چن روز پیش را هم فرو میدهم ... تیتر یکی از خبرها این است : طرح تشدید مبارزه با بدحجابی و مانکن های خیابانی ... سر تکان میدهم و قاشق بعدی را در حالی که خبر را برای مریم میخوانم میبلعم و مریم یاد یکی از نوشته های سیمین دانشور که توی اس ام اس هاش دارد می افتد و برایم میخواندش : (( من زنم و به همان اندازه از هوا سهم دارم که ریه های تو ، دردآور است که من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی ، قوس های بدنم بیشتر از افکارم به چشمت می آید ، تاسف بار است که باید لباسهایم را به میزان ایمان تو تنظیم کنم )) ... بشقاب لوبیاپلو تقریبن تمام شده و « من و تو » دارد مستندی با نام « تجربهء آزادی » دربارهء انقلاب لهستان نشان میدهد که در انتهای فیلم ، مجری مسلط ایرانی با دو دختر جوان لهستانی که بعد از سقوط کمونیسم در کشورشان به دنیا آمده اند مصاحبه میکند و آنها از محدودیت ها و رنجی که بر پدران و مادرانشان رفته و ندیده اند میگویند و ایضن از زندگی آزاد خودشان و تحولاتی که دیده اند ... و من که بعد از لوبیاپلوی چرب سیگاری گیرانده ام و به مبل لم داده ام به دختران فردای این مملکت فکر میکنم و مصاحبه های احتمالی شان ...
دختران فردا می شوند پاره ای از نسل فردا
نسلی که من و تو می شویم پدرانشان
نسل من و تو کمبود کم نداشت ، درد کم نداشت ، حرف هم کم نداشت ، نسل من و تو نسل مربی ها نیست محسن خان ، نسل مربی های خوب نیست
شق ناراحت کننده ی قضیه همین است
NASLE MAN.. MAKHSOSAN DAHEYE SHASTIHA, onghad datrdo kambodo badbakhti dasht ke khodesho labelaye in hame avare shakhsiati gom shod amma bazam bod.. nasle bad az ma... ki midone ona az ma behtar khahand bod ya na? hamechi gharardadiye va in gharardad haregi onaro bekone
.
.
.
.
khobam bach che
to chetori? ye chanvaght dor bodam amma bodam, ham bodamo ham deltange to va inja
آپدیت خوبی بود ... مثل آپدیت دیشبت که امروز بس که درس داشتم نرسیدم که کامنت بذارم ...
در هر صورت یه جورائی از ماست که بر ماست !!!
حال می کنی من این جمله رو همه جا به کار می برم ... مثل این جمله ی : این نیز بگذرد ...
حتما فردا اگر قرار است
که باشد فردایی بهتر
است....من به این
ایمان دارم........
یاحق...
سلام
کسی از جامعه ایرانی شناهت واقعی ندارد ...
جمله کوتاه از ماست که برماست کاملتر از هر تفسیری است ...
یه مقاله خونده بودم سال ۷۹ در مجله پیام امروز با عنوان : مردم ایران دروغگویان بزرگ سیاسی ...
جالب بود از آنجا دانستم هیچکس شناختی کامل از مرم کشور ندارد ...
جای تعجب است نحبگان علوم اجتماعی هم همین حرفها را زمزمه میکنند ...
خیلی خوب بود...
...جدن دقت کردین این چند وخته !!...چقدر سبک نوشتن تون تغییر کرده ؟؟؟!!!!...هم از نظر حس و درون مایه..و هم ادبیات و نگارش ...
...بنظرم آرامش درشغل جدید اثراتش موثر بوده و تاثیراتش اثر موثری گذاشته..
...بردوام و قرار باشید محسن خان عزیز....
هم پست خوبی بود هم عکس خوبتری. مختصر و مفید.
خیلی پستتون قشنگ بود
من عقیده ندارم که"از ماست که برماست.."
آخه من چه گناهی دارم من که باید تحمل کنم زجر بکشم از دید بقیه
از کارای دیگران که در حق من و نسل من میکنن
هدر زیباییست
پست هم زیباتر
برای بار دوم هدر رو دیدم بعد هنگیدم بعد نیگا کردم به ادرس وبلاگ بعد لبخند به لب شدم که چرا نتونستن خودم تشخیص بدم ؟!
انصافا این هدر خیلی خیلی خیلی زیباست
شرمنده ولی در مورد پست هیچ نظری ندارم گویا
عکس خیلی گیرایی بود حس خوبیه وختی ادم اول عکسه هدر رو می بینه و فکر می کنه که ممکنه چی باشه مطلب...
راستش من مثل شما چندان به اینده امیدوار نیستم...سخت هم نیست پیش بینیش نسلی که ننه باباهاشو ادمای بی بخار و ترسویی مثه ما باشن چجوری می خواد ازادی رو تجربه و کنه و کلا کی می خواد ازادشون کنه؟ ما دهه شصتی هارو که تا اومدیم حرف بزنیم از اخراج و زندان و تجاوز جنسی ترسوندن...ماهام که با تب کنکور بزرگ شدیم کلا درس و پول و شغل و ... برامون مهترین چیزای عالم شده...چمی دونم...شایدم منجیی.. چیزی اومد ... مگر فقط منجیی... چیزی بیاد...
جانا سخن از زبان ما میگویی. پست التوجیه و الارشاد بنده هم همین چیزها را می گفت تقریبا
خدا کنه به چشم خودمون ببینیم اون روز رو
فکر میکنی دختر ۱۴-۱۵ ساله ای که مانتوش تو تنش پاره می کنن که کوتاه ست مثلا قراره این جماعت چی تو فرداهای اون و بچه های اون بکارن؟
خیلی عالی ...
میشه اون روز بشه ؟!!