توی ساندویچی کوچک سر کوچه دو نوجوان دارند فلافل میخورند و حرف میزنند ... به زور هجده نوزده سالشان میشود ... لباس و تیپ و قیافه شان شبیه جوجه رپرها و حرف زدنشان شبیه جاهلان فیلمفارسی هاست ... معجون غریبی هستند برای خودشان ... جای زخم های خودساختهء چاقو و سیگار روی دست و گردن و بازوهاشان این معجون غریب را کامل میکند و من در حالی که کنار دخل نشسته ام تا سفارش همبرگرم آماده شود به این فکر می کنم که این فلک زده ها اگر فرزندان یک کارخانه دار و پزشک ساکن خیابان فرشته بودند حالا بجای اینکه تعداد زخمهایشان ملاک برتریشان نسبت به هم باشد ، توی یک کافی شاپ شیک نشسته بودند و داشتند آخرین مدل گوشی و تبلت و ماشین و ویلایشان را به رخ هم میکشیدند ... 

پی نوشت : 

این پست همینجوری بیخودی تقدیم به آرش پیرزاده ! 

+

نظرات 32 + ارسال نظر
پونه دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:05 ق.ظ http://jojobijor.blogsky.com

چقدر فاصله

جزیره دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:43 ق.ظ

نمیدونم چی بگم
اصن دوس ندارم به این فاصله های طبقاتی فکر کنم. اصن دلم نمیخاد به هیچ فاصله ای فکر کنم. اصن نمیخام نمیخام نمیخام................................

عمو فیروز دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:45 ق.ظ

یه دوستی تعریف میکرد یه کیک ونو شابه داخلی یعنی تولید وطن تو نیاوران تمام میشه مثلا ۲۵۰۰ تا درحالی که حدود ۱۵ کیلومتر پایین تر تو جنوب شهر همون کیک و نوشابه رو میشه با ۲۵۰ تا تهیه کرد چرا -- فرقش تو چیه شهر همان شهر کالا همان کالا -- بعد از کمی مکث گفت فرق تو فقره نه اشتباه نشه نه فقر مادی بلکه فقر فرهنگی

پروین دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:01 ق.ظ

:(
من نمیدونستم جوون هامون عمدا خودشون رو زخمی میکنند برای تفاخر. نمی فهمم. این مثلا نشانهء حاهل بودن و کلاس پائین بودنشون تلقی نمیشه؟ کاش میشد. که اقلا بخاطر این، این کار هارو با جسم و جان عزیز خودشون نمی کردند.

و دیگر اینکه، بخاطر عکس هدر منتظر بودم بخوانم جوانها با هم رمز و رازی داشتند. خوشحالم که نداشتند، فقط بخاطر اینکه اگر داشتند حتما زندگی برایشان سخت تر از اینی که هست میشد :(

رعنا دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:27 ق.ظ http://rahna.blogsky.com

دوران جاهلیت هستیم !
جاهلیت از نوعی که همه فکر میکنیم روشنفکریم ولی ....
افـسوس..

ارش پیرزاده دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:54 ق.ظ

اصلا من نمیدونم چرا تو هر جا ادم کت و کسخل می بینی یاد من می افتی ....والا به قرعان ....

جعفری نژاد دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:08 ق.ظ

شاید ...

بابک دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:18 ق.ظ

محسن جان کامنت آرش رو دیدی ؟
آخه این لیاقت پست تقدیم کردن داره ؟

این پست رو باید به یه بچه مفلس بدبخت بیچاره مثل من تقدیم می کردی
نه یه بچه مایه دار باغدار پولدار مث آرش
والا با این پستهاشون ....

ارش پیرزاده دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:28 ق.ظ

اون پیتزا که ازم تو تخته بردی حاضرم تبدیلش کنم به 3سری فلافل سر کوچتون .... بجای اینکه بریم پرپرک چند تا اسلایس پیتزا بخوریم راجع به پست های با کلاسی مثل تیراژه و حمید صحبت کنیم ....می ریم فلافلی ... فلافل پیاز می خوریم راجع به پست های در پیتی مثل جوگیریات و مهربان اینا صحبت می کنیم

ارش پیرزاده دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:30 ق.ظ

تازه پروین خانم هم خیالش راحت میشه که وقتی بین دو جوون می تونه رمز رازی هم باشه ...

ارش پیرزاده دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:45 ق.ظ

دوستت دارم ..... مرسی .... کلی با پستت حال کردم

بچه تیر دوقلو دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:04 ق.ظ

ما قهوه خونه ته جنوبشهر،شما کافی شاپ کافه فیونای کامرانیه شمالی/ ما گرد و غبار شما طوفان کاترینا/ ما سیم کارت اعتباری شما کد 1 رند/ شما کارگردان ما سیاهی لشگر/ شما فامیل درجه یک ما سایر وابستگان /ما نوکیا1100 شما vertoye farari /ما فولکس قورباغه شما lexus /ما جاده بهشت زهرا شما جاده جواهر دره /اسم ما اصخر اسم شما ارتین/ما رژیم صهیونیستی شما رژیم غذایی با کالری بالا /ما خراب خوبان شما علت خرابیه ما

بچه تیر دوقلو دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:07 ق.ظ

ارش کجا و ما بچه های پایین شهری کجا قیاس مع الفارغ میکنی داش محسن

آوا دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:47 ق.ظ

پست یه طرف کامنتا یه
طرف دیگه.خییییلی
باحال بودن.......
مرررررررررسی
یاحق...

دکولته بانو دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:13 ب.ظ

اوهوم ... راست می گی ...
لایک به کامنتا ... مخصوصا بچه تیر دوقلو ...

ملیکا دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:34 ب.ظ http://my-n0tex.blogfa.com/

خب چون عقاید تک نفره هست ما هیچ نمیگوییم

فرشته دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:49 ب.ظ http://houdsa.blogfa.com

مرسی پست...مرسی کامنتا...

حمید دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:01 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

همخوانی عکس و متن این پست بینظیره...
به معنی واقعی کلمه اولین بار که دیم از اینهمه هماهنگی و حرفی که داشت مبهوت شدم...

محسن باقرلو دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:13 ب.ظ

دست شما درد نکنه دیگه !
ما اینهمه خودمونو از وسط به دو قسمت مساوی تقسیم می کنیم که هارمونی هدر و متن در حد ژرفکت باشه بعد شما میفرمایین اولین باره ؟!!

حمید دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:40 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

تو هم مثل این آقای همساده توو کلاه قرمزی 91 شدیا! تعریفم نمیشه ازت کرد!...
نگفتم "اولین باره که میبینم"، گفتم "اولین بار که دیدم"! دقت کن برادر من!

نیما دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:43 ب.ظ

دنیا از همین "اگر" ها پر شده ! به قول بنده خدایی: اگه خاله م سبیل داشت، میشد دایی م ! اگه و اگر داشت !

پروین دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:24 ب.ظ

آرش خان عزیزج
جسارت بنده رو ببخشید البته. اما من گفتم بین دوتا "جوون"!!!

کامنت هاتون هم خیلی بانمک بودند. شاید پس بشه جوون دل حسابتون کرد و نگرانی ام به شما هم برسه!

باز هم با عرض معذرت ِ ببخشید البته!

پروین دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:25 ب.ظ

اون "عزیزج" حیوونکی اولش "عزیز،" بوده بندهء خداها ....

تیراژه دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:57 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

پروین بانو؟
یعنی الان 35 ساله ها میانسال محسوب میشن؟
یا مثلا مسن؟ یا کهنسال؟
قربان قدتان بروم
تا 40 سالگی جوان محسوب میشیم
40 تا 60 میانسال
60 به بعد هم مسن
نه؟
یا من خیلی سرخوشم؟!!
تازه این فاکتور های جسمی بود
وگرنه از نظر ذهنی و روحی که میشه 71 ساله بود ولی به طراوت 17 سالگی...و البته با کمی لرزش و چروک و موی سپید که دلنشینترمان میکند و مهربان تر و صبورتر

ارش پیرزاده دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:38 ب.ظ

می بینی شانش ما رو وقتی قرار پارتنر اقای باقر لو باشیم ... جون محسوب میشیم و هیچ ایرادی بهمون نمی گیرند ...حالا اگه قرار بود با یه دختر ....یه چایی بخوریم ... همه می نوشتند ... اقا سن تو بخاطر بیار .....دیگه وقتشه هانا رو عروس کنی ... قباهت داره این کا را چیه ....
ای بابا .....
باشه باشه خدای ما هم بزرگه ....
راستی محسن جان ... این عکس ما تو تاست ... اون وقت عقبی منم یا تو ...

پروین دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:35 ب.ظ

:)))))

مزاح کردم تیراژه جانم. و الا که من خودم سرآمد همهء سرخوش های دنیام!!!

جزیره دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:02 ب.ظ

آخ آخ باز تیراژه سوال پرسید .میبینم یه حسی هی بم میگه بیا برو کامنت دونی اقا محسن نگو تیراژه سوال پرسیده و من هم که موظظظظظظظظظظف به جواب دادن
تیراژه چند وقته سوال نپرسیده بودی دلواپست شده بودم
تیراژه جان خاهر شما کلا سرخوشی. میگم شما که تا 40 رو جز جوونا اوردی دیگه اون 30 سال باقیه عمر اضافی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اونا هم جوون اصن. به خداااااااااااا. اصن ماها از بدو خلقت تا پایان عمر جوونیم اینایی هم که به غیر این اعتقاد دارن میخان روحیه ماهارو تضعیف کنن
پروین خانوم عرض ادب و احترام و مخلصیم و چاکریم و اینا واینکه میدونم که میدونید که مزاح بود این کامنتها و البته روی صحبت من شخص تیراژه است صرفااین ایکون هم واسه تیراژه بود

جزیره دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:05 ب.ظ

اییییییییییییییییییییییی اون ایکونو که سر کامنت بالاییه جاش اونجا نیستهاااااااااااااااااا این بعد از اون قسمتی میاد که مربوط به پروین خانومه وگرنه تیراژه که همین ایکونای رو براش استفاده میکنیم دیگه

تیراژه دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:57 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

حیف که اینجا ول جناب باقرلو ئه
وگرنه من میدونستم و تو جزیزه!!!

تیراژه دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:58 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

خاک بر سرم!!
ول = وب!!
جزیزه = جزیره!!!!

جزیره دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ب.ظ

هول نکن تیراژههول نکن.یه نفس عمیق بکش همه چی درست میشه
بعدشم حیف اینجا ول ببخشید وب جناب باقرلوئه وگرنه بت میگفتم که انگار یادت رفته تو اسمت توی لیست سیاهیه که قراره وبش منهدم شههههههههبرو کنار که میلادو صداش میکنماااااا

هشت الهفت سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:39 ب.ظ http://hashtalhaft.persianblog.ir

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.