بنظر من یکی از ملاکها و فاکتورهای یک بلاگر قوی و قَدَر این است که پستهایی داشته باشد که وختی میخوانی به قلمش حسودی ات بشود و با خودت بگویی کاش این را من نوشته بودم ...  

با این متر و معیار « سهراب را خودم کشتم » وبلاگ محشری ست ... 

این هم قسمتی از آخرین پست این وبلاگ با عنوان 5 ریالی : 

... 5 ریالی در آنروزها سکه معتبری بود و این اعتبار مطلقاً ریشه در ارزش مالی اش نداشت. چراکه 5 ریالی هیچگاه واجد ارزش مالی نبود ، ارزشی انتزاعی داشت که تعریف این ارزش نه تنها درچارچوب افتصاد خرد نمی گنجد  بلکه از مرزهای افتصاد کلان هم بیرون می زند ! 5 ریالی باج از بانک مرکزی نمی گرفت ، نگران نرخ تورم هم نبود و اعتبارش در برابر ارزهای خارجی به سقوط ارزش پول ملی بستگی نداشت."او" مستقل از همه دلالت های اقتصادی،اعتبارش را از تأکیدات مادری می گرفت،که اصرار داشت توی جیب بچه های دبستانی اش حتما یکی دوتا سکه 5 ریالی برای تماس های "مبادا" بگذارد.اعتبارش را از محبت عشاقی می گرفت که واسطه وصالشان بود از پشت سیم های تلفن عمومی در سالهایی که «عشق» در خصوصی ترین اشکالش هم،وصفی به غایت مجرمانه داشت 5 ریالی معتبر بود چون حامل" صدای گرم مادر" بود برای سربازهای خسته پادگان ...  

+

نظرات 19 + ارسال نظر
محسن باقرلو دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:52 ب.ظ

ضمنن این صدمین هدر است !

سارا دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:13 ب.ظ http://shayad1shab.blogsky.com

و چقدر من از وبلاگهایی که میایند پستهای خوب دیگر را معرفی میکنند خوشم میاد!
این هم یکجور بخشندگی است قطعا

مهدی پژوم دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:08 ب.ظ

سلام آقا...
من هم پی‌گیر وبلاگ‌شان هست‌ام. انصافا محشر می‌نویس‌اند...

مهدی پژوم دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:12 ب.ظ

ناگفته نماند که با این ویژگی که برشمردید حضرت‌عالی از قوی‌ترین و قدرترین بلاگرها هست‌اید...

محسن باقرلو دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:15 ب.ظ

هَی وایِ من !

محسن باقرلو دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:16 ب.ظ

انصافن اینطوری نیست
ولی مرسی مهدی جان ...

سارا دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:53 ب.ظ

شما خیلی لطف دارین که این پستها رو میذارید و بعد به وبلاگها سر میزنید و نظر میذارید
بازم ممنون

arefeh دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:55 ب.ظ http://ashianeyedardhayam.blogfa.com

Chera hast jenabe bagherlu
Ke man ba emtehane arabie farda va darse munde daram matnetuno mikhunam

عمو فیروز سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:24 ق.ظ

مردی
دیروقت، خسته از کار به خانه برگشت. دم در دختر پنج ساله اش را دید که در
انتظار او
بود.

-سلام
بابا! یک سئوال از شما بپرسم؟

-
بله حتما، چه سئوالی؟

-
بابا! شما برای هرساعت کار چه قدر پول می گیرید؟

مرد
با ناراحتی پاسخ داد: این به تو ارتباطی ندارد. چرا این سئوال رو می
پرسی؟

-
فقط میخوام بدونم.

-
اگه باید بدونی، بسیار خوب می گویم: 20 دلار!

دخترک
در حالی که سرش پائین بود آهی کشید. بعد به پدر نگاه کرد و گفت: می شه 10 دلار به
من قرض بدید؟

مرد
با عصبانیت گفت: اگر دلیلت برای پرسیدن این سئوال فقط این بود که پولی برای خریدن
یک اسباب بازی مزخرف از من بگیری کاملآ در اشتباهی، سریع به اطاقت برگرد و برو فکر
کن که چرا این قدر خودخواه هستی. من هر روز سخت کار می کنم و برای چنین رفتارهای
کودکانه وقت ندارم.

دخترک
آرام به اتاقش رفت و در را بست.

مرد
نشست و باز هم عصبانی تر شد: چطور به خودش اجازه می دهد فقط برای گرفتن پول از من
چنین سئوالاتی کند؟

بعد
از حدود یک ساعت مرد آرام تر شد و فکر کرد که شاید با دختر کوچکش خیلی تند و خشن
رفتار کرده است. شاید واقعآ چیزی بوده که او برای خریدنش به 10 دلار نیاز داشته
است. به خصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد دخترک از پدرش درخواست پول کند.

مرد
به سمت اتاق دختر رفت و در را باز کرد.

-
خوابی دخترم؟

-
نه پدر، بیدارم.

-
من فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم سخت و طولانی بود و همه
ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این 10 دلاری که خواسته بودی.

دختر کوچولو
نشست، خندید و فریاد زد: متشکرم بابا! بعد دستش را زیر بالشش برد و از آن زیر چند
اسکناس مچاله شده در آورد.

مرد
وقتی دید دختر کوچولو خودش هم پول داشته، دوباره عصبانی شد و با ناراحتی گفت: با
این که خودت پول داشتی، چرا دوباره درخواست پول کردی؟

دخترک
پاسخ داد: برای اینکه پولم کافی نبود، ولی من حالا 20 دلار دارم. آیا می توانم یک
ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ من شام خوردن با شما را
خیلی دوست دارم ...


Good luck
h.y.n

سهراب سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ق.ظ http://sohrabkoshi.blogsky.com

محسن جان
سلام

قربان الطافت گردم ، کاش شایسته این "همه" که فرمودید باشم . وبلاگ مرا شما به دیگر دوستان معرفی کردید و بخش بزرگی از "خوانده شدن نوشته های من " مرهون " معرفی کردن ِ " شماست . پس فضیلتی اگر هست منعلق به شماست ، و در برابر نقصان و بی بضاعتی ِخودم ، از شما و دیگر دوستان عذر می خواهم . والعذر عند کرام الناس مقبول.

حسین سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:07 ق.ظ

به قول شما متن محشری بود . منم حسودیم شد!

هشت الهفت سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:43 ق.ظ http://hashtalhaft.persianblog.ir

ما هم خواندیم و لذت هم بردیم.....

آوا سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:49 ق.ظ

پنج زاری پنج قرونی و.....سرکوچکمون
یه دونه از اون کیوسکا بود........اووووه
یادمه چقدر دختر پسرای محل می
رفتن سرش وامیستادن و به بهونه
زنگ زدن دل می دادن و قلوه می
گرفتن ویواشکی دوست میشدن.
حتی رفاقتای اونوقتام خیلی با
الانا فرق داشت.....مثل اون پنج
قرونیه بود.......سبک وارزون اما
توپر و همچین ته تهای دلتو
گرم می کرد......................
یاحق...

من یه صمدم ... سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:05 ق.ظ http://mannevis.blogfa.com

امروز ، ساعت 30 ام

اشرف گیلانی سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:44 ق.ظ http://babanandad.blogfa.com

واقعا محشر بود ممنون از پستی که انتخاب کردی

خورشید سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:02 ب.ظ http://khorshidejonoob1.blogfa.com

سلام
خوندم وبلاگی رو که معرفی کردین ... انصافا خوب می نویسن ... مرسی از شما هم

و یه سوال : چطور میشه آرشیو شما رو خوند ؟ مثلا پست ۴ خرداد ماهتون رو ... وقتی روش کیلیک می کنم ... باز همین صفحه اول رو نشون میده ...

خواستم بدونم من این مشکل رو دارم یا یه جور دیگه اس یا بلد نیستم .. یا چی ؟ ...

اگه لطف کنین و بگین ... ممنون میشم ...

پرواز سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:23 ب.ظ

این پست منو یاد ترانه یه پیکان قراضه رضایزدانی (رضا بود؟!) انداخت
ممنون از انتخاب خوبتون

کلاسور سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:45 ب.ظ http://celasor.persianblog.ir

آره قلمش خیلی خوبه خوندمش، البته ما که در حد و اندازه ای نیستیم که بخواهیم نظر بدیم

تیراژه سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:10 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

اولین بار این وبلاگ رو وقتی دیدم که در کامنتهای حمید خان چند ضلعی معرفی کرده بودید و حمید خان هم پست "لوس بازی های زنانه"شان رو عالی توصیف کرده بودند
و هنوز مبهوت اون پست هستم..
جتاب صدر واقعا عالی مینویسند..
ممنون جناب باقرلو که خودتان نیز بی نظیرید
نه در قلم..که حتی در منش و مرام..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.