همیشه یک چیزهایی مدیون یک چیزهای دیگر هستند ! ... مثلن مایکروسافت مدیون بیل گیتس همانطور که گرافیک مدیون مُمیز ... سینما مدیون چارلی چاپلین همانطور که موسیقی مدیون شجریان ... نقاشی مدیون داوینچی همانطور که غزل مدیون حافظ ... اتومبیل رانی مدیون شوماخر همانطور که خوشنویسی مدیون میرعماد ... پرواز مدیون برادران رایت همانطور که داستان نویسی مدیون هدایت ... تنیس مدیون راجر فدرر همانطور که لاغرها مدیون دکتر کرمانی ... صلح مدیون گاندی همانطور که کاریکاتور مدیون جواد علیزاده ... بحث قیاس نیست ولی انصافن بلاگستان و دنیای مجازی هم مدیون امثال کیامهر است ... یا اینهمه شوق و امید و عشق و انسانیت ... اینهمه وخت گذاشتن و صرف انرژی و خوب خواستن برای دیگرانی که غریبه اند ...
.
پی نوشت ۱ :
اصلن نمیخواستم امشب همچین پستی بنویسم ولی وختی طبق معمول همیشه بعد از وبلاگ خودم ، جوگیریات را باز کردم و دیدم همچنان سفید است با همان تیتر چند روزی نیستم ، کنجکاو شدم بازدیدهاش را هم دیدی بزنم ... 550 بازدید ... 550 بار در زدن خانه ای که میدانی صاحب خانه اش چند روزی رفته مسافرت و هواخوری ... اینجا دیگر 550 فقط یک عدد نیست و خیلی معنی دارد ... پست امشب یک ادای دین کوچولوی تاواریشانه است .
.
پی نوشت ۲ :
انصافن اراده یعنی این .
.
دوست آن است که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
وماه مدیون خورشید
نظیر تو و بابک کمه ... هم وبلاگستان وامدار شماست ... هم انسانیت ... هم ...
خدا جفتتونو برای خودتون و خانوادتون و همدیگه و ما حفظ کناد ... آمین.
هدر امشب رو دوست دارم یاد اون روزهایی میفتم که اقا کیامهر همه عکس هاش رو با یه عینک میذاشت
خیلی خیلی جالبه که بیشتر بچه هایی که من میشناسم تو بلاگستان میگن که بلافاصله بعد از باز کردن وبلاگ خودشون ..وبلاگ کیامهر رو باز میکنن.
یکیش خود ه من.
یکیش شما.
دلیلشم هیچی نیس جز خلوص و یکرنگی و سادگی این آدم.
از صمیم دل براش آرزو میکنم همیشه همینقدر شفاف و روشن و مثبت باشه و دلش شاد.
آفرین به شما با این پست خیلی خیلی حال خوب کن. حتما کیف میکنه از خوندنش.
ضمن اینکه یه سئوال : ؛ آقا تاواریش یعنی چی؟؛
جدی میشه بگید ؟
خب این مسلمه که خیلی از ماها جز برنامه های
روزانمون این شده که بلافاصله بعدازورود به دنیای
نت اولین کاری که می کنیم ololon & javgiriattt
دات بلاگ اسکای رومیزنیم و میخونیم.میخونیم
ومیخونیم...وچه پست غمدار باشه چه نباشه
چه توصیفی باشه چه یادبود و یادمان عزیزی.
یه جورایی هممون داریم با این نوشته ها
زندگی می کنیم.این میشه که اگه سرکار
باشیم بواسطه بدست آوردن یه کم تایم
خالی میایم سراغ اینجاها......اگه مریض
باشیم میایم سراغ رفیقایی که بی
دغدغه وبی هیچ منتِ بودن و نبودنهات
بیادتن و کنارت......این میشه که توی
غمهات میای سرتو میذاری رو دامن
کسایی که میدونی مرهمن واسه
زخمات..این میشه که وقتی میای
درخونه هاشون و میبینی تابلوی
استند بای زده حتی خیلی وقتا
ازشدت دلگرفتگی اشکات گول
گول میادپایین ....اماخب نباید
چیزی بگی ازترس اینکه یهو
قفل مهرو موم درخونشون
نزنن و برن.....بخصوص این
واسه اوناییکه بی وبلاگن
بیشترپیش میاد.....چون
یه جورایی انگار ســـــــر
پناهشون میشه اون
خونه وکاشونه..........
************************
خلاصه منکه اونوقتاداشتم میرفتم
به سمتیکه بگم دیگه توی دنیا
مرد وجود نداره از وقتی بجمع
شماها وارد شدم حرفم رو
پس گرفتم.الهی غصه ازدل
هاتون کم بشه و... توی
آسمون زندگی ها تون
رنگین کمون خوش
بـختی تاااااااابد پابرجا
باشه.که بالاخره بعد
یه بارونی بالاخره
یه رنگیـــــن کمون
پدیدار میشه.....
هدر عالی بود..
یاحق...
خیلی خیلی آقا و بامعرفتی آقای محسن باقرلو.
میگفتی نویسندهء خوب کسی است که نوشته اش را که میخوانی به قلمش غبطه بخوری و بگویی کاش من نوشته بودم این را. حالا من این تعبیر را از خودت وام میگیرم که بگویم دوست خوب کسی است که آدم به دوستهایش غبطه بخورد و بگوید کاش او دوست من هم بود. و این احساسی است که من از همان ابتدای آشنا شدن با شما نسبت به دوست هایت داشتم. از همان ابتدا و با بیشتر شناختنت این احساس قوی تر و عمیق تر شد.
خوش به حال دوستی هایتان
و خوش به حال دوست هایت
خیلی خیلی آقا و بامعرفتی آقای محسن باقرلو.
اقا محسن میدونی چیه ما که ادبیات مدبیاتمون در حد باقالیم نیست و اصلا به گرد پای شما و دوستان نازنین نمیرسه، فقط بلدم یه جورایی تاییدی باشم اینجور موقع ها
الانم از همون حالت هاست
جدا حال کردم با این پستتون
وقتی عکس بابک نازنین ، بی ریای، دوست داشتنی همیشه رفیق اون بالا کنار روی ماهتون دیدم، گل از گلم شکفت، گفتم اقا محسن نازنین امشب یه پست در مورد بابک نوشته
و چقدر این پست شیرین بود، خیلی زلال بود
دیگران نمیدونم اما خودم شخصا خیلی خیلی خیلی مدیون بابکم
تو این یکسال و خورده ای که خوندن وبلاگ رو شروع کردم، خیلی از لحظات تنهاییم با اومدن به خونه مجازی بابک و سایر دوستان پر شدش
بابک دوست و رفیق که با اینکه کم دیدمش کم باهاش حرف زدم اما انقدر به من محبت داشته و لحظاتی رو بهم هدیه داده که با هیچی نمیشه عوضش کرد
روزی که برای اولین بار تو مراسم شیرزاد بدون که هیچ اشنایی باشه منو شناخت و محکم بغلم کرد، گفتم این پسر دل دریایی داره که دلش نشناخته ادم میشناسه
اینا چیزهای کوچیکی نیست اقا محسن، بخدا کوچیک نیست
تو این دنیای پر از نفرت و کینه و دروغ و ریا، یکی مثل بابک مثل الماسی که انقدر نایاب شده که دیگه نمیشه به راحتی پیداش کرد، از اون الماس های خاص و ویژه که چشم های ادم از دیدنشون برق میوفته و دلت قنج میزنه
راست میگید این 550 فقط یه عدد نیست، اصلا یه عدد نیست
این 550 معنای خلوص و پاکی و محبت و صداقت میده
این 550 یعنی محبت
این 550 یعنی رفاقت
دلم می خواهد همینجور بنویسم اما میدونم شاید یکی اگه الان بخونه کامنتمو برمیگرده میگه برو بابا، تو دیگه شورش دراوردی
نمیدونم اما خوب این حس منه
این چیزیه که تو دل منه
ادمایی که بابک نمیشناسن شاید همه ی این حرف هارو یه مشت چاپلوسی محض بدونن (بزار بدونن، برام مهم نیست) اما خودم میدونم بابک و اون خونه ی مجازی دوست داشتنیش چه لحظات بدی از زندگیمو پر کردن که داشتم از تنهایی دق میکردم
بابک دوستایی رو بهم داد که تو این دنیای مزخرف محال بود پیداشون کنم
اقا محسن دستتون درد نکنه، این چشم ها اگه اشکی شده، بخدا دل پاک شماست که اینجور تیزبینانه همیشه همه چیزو میبینید و انقدر زیبا با کلمات نقاشیش می کنید
ممنونم ازتون، از صمیم قلب
راستی داداش بابک نازنین ( میدونم بعدا این کامنت میخونی) خیلی خیلی خیلی ممخلصیم
و یک عرض ارادت خالصانه خدمت کیامهر خان عزیز و امیدواری اینکه ننوشتنش به دلیل گرفتاری و ناراحتی نباشد.
اینهایی که میلاد خان دربارهء بابک گفتند حرف دل همهء مایی است که او را می شناسیم و محبت ها و صمیمیت هایش را در لابلای نوشته هایش حس کرده ایم.
دقیقن همین تشبیهی که کردین صدق می کنه برا بابک!!!
بی نهایت موافقم با این پست!
من هم یکی از همون 550 بازدید کننده ام که هرروز جوگیریات را باز میکنم واقعا اایشون لایق بهترین هاست
همین طور شما
ممنون
واقعا ممنون
واقعاْ و واقعاْ اگه آقا بابک و جوگیریات نبود من اصلا حوصله وبلاگ سر زدن نداشتم!
معرکه ان ایشون و البته شما محسن خان...
چشم و دل آقا محسن روشن(روش ان)
دروووووووووووووووووووووووود
حرف دل همه رو تو یه پاراگراف که به اندازه یه کتاب معنا داشت، زدید. راستش یادمه اون روزایی که میومدم وبلاگ های آقای کیامهر و شما و وبلاگ دوستانتون رو میخوندم و این دوستی ها و این همه محبت و یکرنگی و گرمی و صفا و صمیمیت و تحسین میکردم. خیلی دوست داشتم منم جایی تو این جمع دوستانه داشته باشم (یک چیزی در حد آرزو) و خوب هیچ وقت به جمله زیر تیتر وبلاگ آقای کیامهر دقت نکرده بودم و حس غریبی میکردم. بالاخره یک روزی که دل به دریا زدم و اولین ابراز وجود و اولین نظر رو توی اون وبلاگ که نه توی اون خونه پر از مهر گذاشتم تازه فهمیدم که این جمله یعنی چی"هیچ غریبه ای اینجا را نمیخواند"!
گل گفتی در مورد کیامهر جانب انصاف بود
کیامهر ... بابک ... سنت کیامهر
یه آدم چند بعدی که از هر زاویه که شخصیتش رو ( از روی نوشته هاش البته ) زیر و رو می کنی یه جاذبه هایی داره
سخته تو این دوره زمونه آدما رو دور هم جمع کردن ، آدما رو خندوندن ، خیلی سخته تو این دوره زمونه آدما رو مجبور کنی فکر کنند ، محبت کنند ، حاااااال کنند
کیامهر ... بابک ... سنت کیامهر قدیس
سخته باور کنی همه ی این اسما مال یه نفره ، سخته باور کنی یه آدم ، یه تنه می تونه این همه کا سخت بکنه
بابک اسحاقی مطمئنن نه قدیسه ، نه یه Super hero
بابک اسحاقی یه آدمه که هنوز آدم بودن رو یادش نرفته و تمام سعی اش رو می کنه که خیلی های دیگه هم یادشون نره " آدم بودن " رو ...
بابک اسحاقی واسه من ( و شاید خیلیای دیگه ) یه آدمه دوست داشتنیه
مثل محسن باقرلو ...
...خیلی جاش خالیه...
انشاا..که بهش خوش بگذره...
..و سرحال و قبراق برگرده..
عکس عالیه..
بله
همه یه همچین پستی رو مدیون کیامهر خان هستن
ایشون واقعا انرژی و وخته زیادیو واسه شاد کردنه بقیه میزارن
..
خوده منم با این که میدونم نیست ولی هی بلاگشو وا میکنم
یه آدم مشتی و بامرام...
وقتی از روحت و وجدت بکنی و برای کاری بگذاری انوقت انکار مدیونت میشود و پدیده ای متولد
سلام محسن جان
شما دینی به گردن ما نداری قربان که بخوای اداش کنی
همونطور که بارها گفتم این منم که مدیون تو هستم
ممنون که به یاد مایی
ممنون که هر روز جوگیریات رو می خونی
ممنون که انقدر برای داداش کوچیکت نوشابه باز کردی که با شجریان و حافظ و میر عماد اسمش توی یه پست بیاد
و ممنون از همه دوستان که محبت کردند و اینجا کامنت گذاشتن
ایشالا که سفر و هواخوری تموم شد خدمت می رسیم
و از شرمندگی همه دوستان در میایم
خیلی کم هستند آدمهایی که در نبودشون آدم به معنای واقعی کلمه دلتنگشون بشه و نسبت به بودنشون خودخواه باشه و دوست داشته باشه که باشند و باشند و باشند...خیلی کم هستند آدمهایی که در توصیفشون کلمه کم میاد...بابک اسحاقی بدون هیچ تعارفی و بی هیچ شک و هیچ مکثی یکی از همون آدمهاست.
درست مثل همون جمله ای که در پست قبلیتون گفتید:
"سرنوشت یکسری از آدم را در طول زندگی سر راه ما قرار میدهد ( یا برعکس ) و بعد آدم از بین این یکسری چن تا را با سلیقه و عقل و دلش دستچین میکند و باهاشان میرود تا دیر و دورها ... بعضیهاشان تا آخر عمر با آدم میمانند و گاهی حتی کیفیت این ماندن از اعضای خانواده که نسب خونی با آدم دارند فراتر میرود ... "
من گاهی اتفاقاتی که مثل دومینو کنار هم قرار گرفتند رو نگاه می کنم و میگم چقدر خوب که الان اینجا هستم.چقدر خوب که الان این دوستها رو دارم.من گاهی به اتفاقات می بالم.به اینچنین اتفاقاتی که باعث شد با دوستان خوب زندگیم آشنا بشم.دوستانی که با هم تمرین دوستی کردیم و خیلی چیزها ازشون یاد گرفتم.
برادر اسحاقی زود برگرد.
سوغاتی هم راضی به زحمت نیستم اما حالا چون اصرار می کنید یک ماشین کوچکی هم باشه به هر حال خیلی هم خوبه.
واقعا بابک شایسته همه این چیزاییه که گفتی ... یه انسان واقعیه
دم هر دو تون گرم... هر دوتون نازنینین...
اااااااااِ چه هدر قشنگی.
(بابک برار، ببین چقدر ازت تعریف کردم،سوغاتی فراموش نشه)
بله بله ،سخن شما کاملا درسته.بابک خیلی زحمت میکشه برا اینجا. مراتب قدردانیه خودمونو مجدد که نه،برای بار هزارم اعلام میداریم
بدون جوگیریات بلاگستان چیزی کم دارد...
راستی میرعماد رو خوب اومدی برادر