زشت است اینکه گیره سر از چین بیاوریم
کبریتهای بیخطر از چین بیاوریم
آوردهایم هر چه شما فکر میکنید
چیزی نمانده شعر تر از چین بیاوریم
هر چند توی کشور ایران زیاد هست
ما میرویم گور خر از چین بیاوریم
آوردهایم ما نمک از ساحل غنا
پس واجب است نیشکر از چین بیاوریم
هی نیش میزنند و عسل هم نمیدهند
زنبورهای کارگر از چین بیاوریم؟
خوانندهها چه قدر زمختاند و بدصدا
من هم موافقم قمر از چین بیاوریم
حالا که خوشگلان همه رقاص گشتهاند
پس واجب است شا فنر از چین بیاوریم
خشکیده است، پس بدهیمش به روسیه
دریای خوشگل خزر از چین بیاوریم
تا آن که جمعیت دو برابر شود سریع
باید که دختر و پسر از چین بیاوریم
حالا که نیست کار بُزان پای کوفتن
ما میرویم گاو نر از چین بیاوریم
یک روز اگر که مردم ایران غنی شوند
باید گدا و در به در از چین بیاوریم
گویند سِر عشق مگویید و مشنوید
ما میرویم لال و کر از چین بیاوریم
« سعید بیابانکی »
اول هوراااااا
وای شعر های بیابانکی عالیه
عجیب استعداد داره دوستش می داریم
از اون دسته آدم هایی از نظر من که با خودم می گم کاش منم صدمی هنر و استعدادش رو داشتم
واقعا این بشر استعداد عجیب و غریبی داره اون همه کارهاش محشرند اون شعر طنزی که گفته بود:
شکر ایزد فن آوری داریم
صنعت ذره پروری داریم
از کرامات تیم ملی مان
افتخارات کشوری داریم
با " نود" حال می کنیم فقط
بس که ایراد داوری داریم
وزنه برداری است ورزش ما
چون فقط نان بربری داریم
می توانیم صادرات کنیم
بس که جو ک های آذری داریم
برف و باران نیامده به درک
ما که باران کوثری داریم !
گشت ارشاد اگر افاقه نکرد
صد و ده تا کلانتری داریم
خواهران از چه زود می رنجید
ما که قصد برادری داریم
ما برای ثبات اصل حجاب
خط تولید روسری داریم
چاقی اصلا اهمیت دارد
ما که ژل های لاغری داریم؟
ما در ایام سال هفده بار
آزمون سراسری داریم
این طرف روزنامه های زیاد
آن طرف دادگستری داریم
جای شعر درست و درمان هم
تا بخواهی دری وری داریم !
چند تا شعبه بانک و دانشگاه
بین مریخ و مشتری داریم
به حقوق بشر نیازی هست
ما که اصل برابری داریم ؟
حرف هامان طلاست سی سال است
قصد احداث زرگری داریم
اجنبی هیچکاک اگر دارد
ما جواد شمقدری داریم
خنده اصلا به ما نیامده است
بس که مداح و منبری داریم
تا بدانند با بهانه ی طنز
از همه قصد دلبری داریم
هم کمال تشکر از دولت
هم وزیر ترابری داریم !
اینم وبلاگش:
http://sangcheeen.blogfa.com/
این شعر هم برای دوستانی که حال سر زدن به وبلاگش را ندارند:
ای اصغر فرهادی، ای اسکار برده!
اسکار را از دست استکبار برده
انواع حیوانات را از دم ربوده
خرس و پلنگ و مرغ ماهیخوار برده
در نوع خود پرپشت و شیک و بینظیر است
ریش تو گوی سبقت از «ستار» برده
کار تو روی پرده از خیل مریدان
دل برده و سر برده و دستار برده
هم اعتبار و آبرو، هم عرض و هم رو
از کارگردانهای بیمقدار برده
ای آنکه با بازیگران ناشناست
حیثیت از «افشار» و از «گلزار» برده
همشهریان من هنرمندند کلاً
یک خرس هم انگار «آتشکار» برده!
در شهر میگفتند: «اصغر؟ نه نبرده...»
اما ولی... اعلام کرد اخبار برده!
این بود صبحی متن پیغام " سلحشور"
بیدار شو " مسعود " لاکردار برده !
راه تو میفهمیم خیلی سخت بوده
کار تو میدانیم کلی کار برده
" سیمین " تو دیگر خر نشو برگرد خانه
حالا که اصغر نصف شب اسکار برده
برگرد تهران، خاک و خل ما را گرفته
آیینه دیدار را زنگار برده...
اشعار ایشان خیلی زیبا و روان هستند.
جالب بود
جگرمون حال اومد اخوی....
این همه نیش و کنایه داشت به احوالات ما اما بازم روحمون شاد شد با این طنز ناب... احسنت به قلمشون