من چم شده است 

که دیگر زل زدن به صفحهء مدیریت هم 

بی حرفی و بی سوژگی و لالمانی ام را مرهم نیست ...

نظرات 28 + ارسال نظر
تیراژه چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:32 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

خانم یک هفتم... چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:34 ب.ظ http://shesh-haftom.blogfa.com

آخ گفتی...
آخ گفتی...
آخ گفتی...


این دقیقا همون مرض این روزای منه...

دارم روانی میشم...

پروین چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ب.ظ

:(

فقط میتونم تو دلم دعا کنم برات ....

فاطمه شمیم یار پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:29 ق.ظ

سلامم
یه جورایی حس می کنی..کلمات هم دیگه دارن برات بازی در میارن..ناز می کنن....

دکولته بانو پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ق.ظ

واقعا ها ... این آپدیتا مال تو نیست ...

حرفخونه پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:17 ق.ظ

و این حالت ...عجیب طولانی نشده؟؟

ارش پیرزاده پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:23 ق.ظ

خو .. چیزی نگو .. خو

ارش پیرزاده پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:27 ق.ظ

البته می تونی راجع به یه آدم چپرچلاق بنویسی اون پست تقدیم کنی به من اصلا می تونی به آرش ناجی فحش بدی ثوابم داره ....
می تونی از بابک تشکر کنی ....

مموی عطربرنج پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:52 ق.ظ http://atri.blogsky.com

شما که نوشتی!همین چند خط یه پسته دیگه!!

ساده پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:41 ق.ظ http://lhichl.blogfa.com

این سندرم به دو دلیل رخ می دهد:
نخست: آنقدر دلت پر باشد که کلمات از ذهن خسته ات پر کشند
دوم: آنقدر در روز مرگی و یکنواختی زندگی غرق بشوی که واژه ها از ذهن خسته ات پر کشند
.
در کل در اینگونه موارد این تقصیر واژه هاست که از ذهنمان پر می کشند!!!

دکولته بانو پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:06 ب.ظ

به نظرم تقصیر خودته که دیگه برای مخاطبات مثل قدیما ارزش قائل نیستی و وقت نمیذاری برای پستهات !!!!!!!!! ...

محسن باقرلو پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:57 ب.ظ

مریم جان
اینکه حرفی واسه گفتن ندارم و ذهنم هنگه
معنیش یعنی واسه مخاطبم ارزش قائل نیستم ؟!

فیلسوف پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:39 ب.ظ http://05.blogfa.com

آدم گاهی وختا تو صفحه ی مدیریت خوابش میبره

جزیره پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:07 ب.ظ

سوال خوبی بود. همون چیزیتون شده که من وقتی این پست رو خوندم نمیدونستم چی بگم

(یعنی از روزی که این پست و نوشتین 10ها بار کامنتدونی رو باز کردم بعد نمیدونستم چی باید بگم)

کیامهر پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:10 ب.ظ

خیلی دلم لک زده واسه اون پستهای طولانی و محشر کرگدنی
طولانی با اون واژه های عجیب و غریب دلنشین که فقط خودت میتونی از توی کتابهای ادبیات پیداشون کنی و طوری استفاده کنی که آدم حظ کنه
اون غلط املایی های عامدانه قشنگ و
اون عنوان های محشر که گاهی از خود پست قشنگ تر بودند و ادم کیف می کرد از چند بار خوندنش

ولی اینا به این معنی نیست که از وضعیت فعلی ناراضی باشم
همین که هستید و سایه تون رو سر بلاگستان هست برای ما که در عرصه وبلاگ مرید شماییم بسه قربان
ما عادت داریم هر روز بیایم اینجا رو بخونیم
هرچند دیگه نوشته ها مثل قبل با روح و دلمون بازی نمی کنه و خیلی وقتها حرفی نمیشه زد و نظری نمیشه داد
اما همین دلخوشی کوچیک غنیمته که یه روزی بالاخره شهریار سر ذوق میاد و اونجوری می نویسه که هم خودش دوست داره هم اونایی که دوسش دارن

ایده آرش هم بد نیست
یه آدم درب و داغون پیدا کن و ازش بنویس و آخرش تقدیمش کن به آرش



کودک فهیم پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:28 ب.ظ http://the-nox.blogfa.com

لایک به نظر کیامهر و آرش پیرزاده.

حامد پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:14 ب.ظ

واقعا که " تو حرف نداری پسر"

yasna پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:10 ب.ظ

سلام
محسن خان آخه ببین کیامهر چقد دلش تنگه واستون.. واسه پستهاتون...
پس بنویس..بلند بنویس

آوا جمعه 23 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:12 ق.ظ

نمیدانم چرا....اماروزگار
این روزها بد جور دلش
میخواهد گره زمین از
زانوانمان باز نشود...
و جاذبه که قفل بر
دست هایمان نهاده
و چشمانمان که
در عمیقترین دره
های تاریک باز
هم بدنبال کور
سوی نور است
..حتی گذری..
میگذرد........
یاحق...

دکولته بانو جمعه 23 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:25 ق.ظ

نمی دونم ... حتما تو ذهن من ربط داشته ! ... تو قدیما سوژه ی خاصی نداشتی ... در مورد سوراخ دیوارم ساعتها می نوشتی ... شاید دوره ی تمرکزت رو وبلاگت تموم شده و تمرکزت رو زندگی ت زیاد شده ... نمی دونم محسن جان ...

سارا جمعه 23 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:50 ب.ظ http://gahneveshthayeman.blogfa.com/

صبا جمعه 23 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:57 ب.ظ http://www.kidcat.persianblog.ir

خیلی ها دچار این دردها هستن!
تنها نیستی!

( محمد ) فاش شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:11 ق.ظ http://faash.blogsky.com

حرف هایم مخاطب خاص دارند
یک مخاطب خاص , که حرف ندارد

منجوق شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:20 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com/

داری دنبال دلیل برای ادامه زندگی می گردی
به عبارتی دیگر امید و شادی در زندگیت وجود نداره

محسن باقرلو شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:58 ب.ظ

جاااان ؟!!

پروین شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:56 ب.ظ

محسن خان باقرلو
من میگم برای اینکه مشت محکمی به دهان این حس مزخرف بزنی، همین الآن قلم به دست بگیر یا چه میدونم همین کیبورد رو بغل کن و با خودت ببر تو دستشویی و به زور و بدبختی هم که شده یه دونه از اون پست هایی که بابک میگفت بنویس و پست کن. برای خودمون (خواننده ها) نمی گم ها. بابک که گفت. ما همینجوری هم شما رو قبول داریم کاملا و واقعا. برای خاطر این حسه میگم. تازه اشم .... امید و شادی هم با خوشحالی تمام وارد زندگی ات میشه. حالا شما گوش نکن. اگه خودت ضرر نکردی .....

فیلسوف شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ب.ظ http://05.blogfa.com

یکم عجیبه به نظر من
آخه یه بلاگر حرفه ای مثه شما که حرفاش تموم نمیشه

لعنت به این پرشین بلاگ انگار مخ شما رو هم با اون بلاگ فیلتر کرد

فیلسوف شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:33 ب.ظ http://05.blogfa.com

اعتراف میکنم هیچ متن بالای ده خط رو حوصله ندارم که بخونم
ولی بالعکس عاشق پستای بالا بلند شما بودم و هستم بی تعارف میگم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.