این یک بخش ثابت جدید تقریبن فان است
برای نوشتن از شرطبندی های واقعی و عجیب و غریبی که از آدمهای اطرافمان میشنفیم ...
.
یکی از همکاران تعریف میکرد در دوران دبیرستان تیم فوتبال محله شان با محله بغلی کل کل داشته و با هم شرطی بازی کرده اند سر اینکه هر تیمی که باخت باید شرط تیم برنده را نشنیده و بی قید و شرط اجرا کند ! از قضا تیم محله این همکار ما بازی را میبازد و کل بچچه های تیم مجبور میشوند نفری یک شربت آلومینیوم ام جی ( شربت معده ) بخرند و بریزند توی یک ظرف و توش نان تیلیت کنند و جلوی بازیکنان تیم برنده تا آخرین قاشق بخورند ! ... فک کن !!
امیدوارم این بخش ثابت جدید
به سرنوشت خیلی از بخشهای ثابت دیگه
که یکی دو تا پست بیشتر ندارن و مهجور موندن دچار نشه !
نههههههههههههههههههههههههههههههههههههه


نههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااَ ی
فاجعه بود.
بعد میخام بدونم بعداز خوردنش چی شد این همکارتون؟
سالها گذشته ولی خب سالمه الان !
سلام اقا محسن
جدیدا که معده ام اسپاسم میشه و کارم به بیمارستان و درمانگاه کشیده میشه، دقیقا نصف بیشتر یه شربت الومینیوم ام جی رو تو یه لیوان میریزن برام و بعدم لیدکوین خوراکی توش میریزن و به خورد بنده میدن
نمیگم جاتون خالی چون دیگه جات خالی نداره
اینو گفتم که بگم اگه من تو شرط بندی دوستاتون بودم راحت تا ته شربت رو میخوردم
خیلی دل به هم زن بود
من یادمه سر یکی از این شرط بندی ها
یکی از اقوام ما ناچار شد یک بشقاب پوست پرتقال را بخورد
بنده خدا تا صبح
گلاب به روی مبارکتان داشت شکوفه می زد
تصورش هم وحشتناکه ، چه برسه به خوردنش!
بنده خداها..باید دید اونا چطوری تلافی کردن...هوووم؟؟
ما توی یه همچین شرطی باختیم... مجبور شدیم محله ی بغلی رو سواری بدیم !
..حالا بازم خوبه که آلومینیوم ام جی بوده...اگه شربت مولتی ویتامین بود که وااااااااای..خداااااااا....

بخش جالبیه...بله کاش مهجور نشه..
می دونم اونقدر مرتبط نیست کامنتم اما اجازه بده بگم : وقتی یه بخش جدید یا یه موضوع بندی جدید واسه این جا تعریف می کنی خوشحال می شم و امیدوار ... حالا خوشحال از چی و امیدوار به چی ، بماند !
عققققققققققققققققققققققققققققق
من زمانی که بچه بودم بعد از خوردن شربت سرفه و غیره چون حالت تهوع بهم دست می داد بعدش آب و گاهی اوقات یک تکه نون می خوردم.و چون بعد از خوردن شربت، نون رو می خوردم چندش آور نبود بلکه حالم رو بهتر می کرد و باعث میشد مزه ی دهنم تغییر کنه و حالم بد نشه.و همیشه برام تهوع برانگیز بود که مثلا کسی شربتی رو با نون قاطی کنه و بخوره و اتفاقا به این اتفاق فکر کرده بودم و الان که این متن رو خوندم دیدم که واقعا این تصورات عجیبم هم می تونه عملی شده باشه!
سلامم
اجازه ما حاضریم شرط کتک خوردن بذاریم از این جور شرطا نه...وای من ...حالا شربت سرفه ای چیزی نه آلمینیوم
ما شرط کتک خوردن و اینا از نوع بخصوصی داشتیم تا به حال
حالم بد شد
حالا خوبه شربت آلومینیوم ام جی را گفتن
اگر شربت منیزیوم میگفتن
چقد بده از این مدل شرط بستنا
کارهای عجیب و غریب دوره جوانی.
نمیدونم چرا یاد بازی شاه و دزد افتادم و تنبیهات مربوطه!
وووووووووووووویییییییییییییییییی!
فک کن!!
یکی شرط بندی کرده بوده اون
زمانا سر خوردن ملخ زنده....
سر هزار تومن..البته خیــلی
اون زمانا بوده ها..............
ایشون هم ملخ زنده رومی
خورن و هزاری رو هم می
گیرن.....فعلا این به ذهنم
رسید.........بخش خیلی
جالبیه ..اوهوم.............
یاحق...
فکر کن ((:
واقعا فکر کن!!!