بیر دقه نین حوصله سی 

مین ایلین عیبادتی ... 

یادش بخیر اینو همیشه

ننه خدا بیامرز میگفت بهمون 

.

نظرات 20 + ارسال نظر
وانیا چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:51 ب.ظ

lj,[i kanl nrdrh

وانیا چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:53 ب.ظ

منظورم این بود که متوجه نشدم

جعفری نژاد چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ب.ظ

خدایش بیامرزد

برن به بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشت

پونه چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 ب.ظ http://jojobijor.blogsky.com

خدا رحمتشون کنه .

پروین چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:08 ب.ظ

نمیدانم یعنی چه، اما همین که ننهء خدا بیامرز به شما می گفته اند و شما اینطوری ازش یاد کرده اید یعنی اینکه حرف قشنگی بوده.
روحشون شاد
روح همهء مامان بزرگای خوب شاد

پروین چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:10 ب.ظ

دقیقانش را نگفتی وانیا جان

وانیا چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:12 ب.ظ

دقیقان نفهمیدم

تیراژه چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:04 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

احتمالا یعنی یک(بیر به ترکی یعنی یک همانطور که بش یعنی پنج!) دقیقه با حوصله نماز بخونی بهتر از عبادت های طولانی مدت است.
ببخشید دیگه تتمه ی سواد ترکی مان در همین حد است!

خدا رحمت کند مادربزرگ را

سایلنت چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:21 ب.ظ http://no-aros.blogfa.com/

مرسی از ترجمه ی شیوای تیراژه
خدا بیامرزه مادربزرگ فهمیده ی تان را..

محسن باقرلو چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:06 ب.ظ

باتشکر از تیراژه عزیز !
ولی ترجمه ش این نیست !!
یعنی :
یک دقیقه کنترل کردن عصبانیت
ارزشش بیشتر از هزار سال عبادته ...

آوا چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:19 ب.ظ

چه جالب بود عبارتش
و مرسی معنیش رو
هم گذاشتین
محسن خان
جان.........
یاحق...

تیراژه چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:25 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

خاک وچوک!
انگار نه انگار که مادرم یک تبریزی اصیل است!
ببینید چطور آبروی دودمان داشته و نداشته ام را به باد دادم! هیهات بر داشتن چنین نواده ای!

ممنون از ترجمه تان جناب باقرلو! خب قربان قدتان زودتر آن را مینوشتید که ما هم وسوسه نشویم به چای شیرین بازی در آوردن و اینچنین ضایع نشویم!!

کنترل خشم..کظم غیظ...خویشتنداری...
گفتنش راحته..اما عمل کردنش خیلی سخت..
و چه آتشهای چندین و چند ساله که از پس همین خشمهای گذرا شعله ور نمیشوند..

وانیا چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:49 ب.ظ

چه معنیه زیبایی

ماهنوش چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:08 ب.ظ http://bottom-of-my-heart.persianblog.ir/

سلام جناب باقرلو .. خدا رحمت کند ایشان رو .. عجب جمله ای گفنتند! باید طلا گرفت زد سر در شهر تا همه ببینند! و چقدر سخته کنترل خشم و عصبانیت ... روحشون شاد

chapdast چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:56 ب.ظ

یک اینکه چقدر عالیه آدم بره وب الولون و ببینه ب زبون خودش ضرب المثل نوشته شده!!!
راس میگه دیگه... چیه آخه روزه میگیریم ولی اندازه ی سرسوزن حوصله ی مردمو نداریم!!!! والا
... دو اینکه هلاکتم تیراژه... یعنی من جای تو بودم تا آخر عمرم یا ترجمه ترکی نمی کردم یا می رفتم تا اون زبون رو کامل یاد نگرفتم بر نمی گشتم :))))

chapdast چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:57 ب.ظ

روح ننه تون هم تو شادی و قرین رحمت الهی !

پروین چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:49 ب.ظ

چقدر متین گفته بوده ننهء خدابیامرزت.
فروخوردن خشم خیلی سخته و خیلی موقع ها باعث عکس العملهایی میشه که حاصلش پشیمانی است. خود من بر سر همین مساله یکی از دوستیهای خوب و ارزشمندم رو از دست دادم. یعنی بعد از عکس العمل خشمگینانه و ناعادلانهء یک دوست خوبم هرکاری کردم نتونستم دلم رو با دلش یکی بکنم. بگذریم که خودم چقدر از عصبانیت های کنترل نشدهء خودم بعدها پشیمان شده ام.
کلیشه بنظر میاد. اما اگر فقط بتونیم به خودمون یاد بدیم وقتی عصبانی ایم ساکت بمونیم و این رو تمرین کنیم، دیگه لازم نیست هزار سال عبادت کنیم!!!

واحه چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:49 ب.ظ

روحشون شاد...

عجیبه اما همین الان از ذهنم گذشت که چقدر تمام مادربزرگهایی که توو فامیل و دوست و آشنا و اقوام دیده ام همه آروم و با حوصله بوده اند نمی دونم جوونیاشون هم حتما همین جور آروم بودند دیگه وگرنه قاعدتا در زمان پیری باید خیلی تلخ تر و عصبی تر می بودند...

ولی من هرگز نمی تونم... اگر هر آدمی یک ایراد بزرگ یک عیب بزرگ یک نقص بزرگ داشته باشه ایراد بزرگ من اینه که هرگز نمی تونم عصبانیتم رو کنترل کنم و تا یک استکانی لیوانی ظرفی نشکنم یا شیئی رو پرتاب نکنم و یا موضوع عصبانی کننده را نشویم و حسابی از خجالتش درنیایم آرام نمی گیرم... و خیلی خوب می دونم که تا همین حالا هم چه تاوانهای سنگینی بابت عصبانیتهایم پرداخته ام...

مهربان چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:14 ب.ظ http://mehrabanam.blosky.com

یاد یه ضرب المثل ترکی افتادم که بابام گاهی می گه...
به فارسی می شه ( باشه تو راست می گی که شر بخوابه ) یه همچین چیزایی...
ریتمش خیلی باحاله...
هروقت بابا می گه خندم می گیره ... هی می گم یه بار دیگه بگو
جان من یه بار دیگه بگو...

من جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:20 ق.ظ

منظور خانم مهربان این بوده که منم خیلی میگمش اتفاقا
" سن دین اوسون شر یاتسون"

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.