حمید و مریم دارند تلویزیون نگاه میکنند و من از بیکاری روبروی کولر دمر افتاده ام روی تخت و مجلهء « منزل » را ورق میزنم ... مجله تخصصی دکوراسیون ... یک وخت آدم مجله خارجی دکوراسیون ورق میزند و هی آه حسرت میکشد خب این خیلی عیبی ندارد چون هرچی باشد خارج است ... ولی انصافن زور دارد مجله ایرانی ورق بزنی با عکسهای ایرانی آه از نهاد آدمی برآور از خانه هایی که در همین شهر و بیخ گوشمان هستند و آدمهایی توشان زندگی میکنند که شاید در طول روز توی خیابان و بانک و سوپرمارکت و فست فود ببینیمشان و آنها هم ما را ببینند ... احساسی که به آدم دست میدهد دقیقن احساس ول معطلی و بیخودی زنده بودن است پیشنهاد می کنم حتمن حتمن لااقل برای یکبار هم که شده قد دو هزار تومن از جیب مبارک خرج کنید و با ورق زدن مجله فوق الذکر این احساس ماورائی و ناب را تجربه کنید ! 

نظرات 35 + ارسال نظر
Nafas یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:29 ق.ظ http://gurestane-gham.blogfa.com

الحق که راست میگی دادا. خوشحال شدم با وبت آشنا شدم.پیش منم بیا

محسن باقرلو یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:39 ق.ظ

نمیام !

بابک یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:13 ق.ظ

میگم دادا برو پیشش
الانو نیگا نکن با هم کنتاکتین
خدا رو چه دیدی
شاید مث اون دختره اخرش به روبوسی کشید

بابک یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:15 ق.ظ

آدم دو تومن از جیب مبارک بذاره که حسرت بخوره ؟
خب بره با اون دو تومن یه چیز دیگه بخوره
نمیدونم چی
هرچی بهتر از حسرت

محسن باقرلو یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:16 ق.ظ

مگه دختره ؟!
من رفتم !!
نفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــس !!!

محسن باقرلو یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 ق.ظ

الان دیگه با دو تومن تخم هم نمیشه خورد !
منظورم تخم مرغ بود بی تربیت !!

دکولته بانو یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:26 ق.ظ

بی خیال بابا ... نگاه نکنین، دق می کنین ! ... منم چون مجله مفتی به دستم رسیده بود، نگاش کردم ... کلا آدم اگه پولدار نیست، باید TV و رادیو و ماهواره و مجله و ارتباط با بقیه و بیرون رفتنو بی خیال شه !!! ... وگرنه یه روز دق می کنه !!!!!!!!

بابک یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:28 ق.ظ

چند وقت پیش داشتم سایت های ماشین رو نگاه می کردم
دوست داشتم اگر می شد سالی رو تبدیل به احسن کنم
لقمه بزرگتر از دهن برداشتم اول رفتم ایر تویا ( تویوتا )
اف جی ٬ کمری ٬ پرادو ٬ لکسوس
به چیز خوردن افتادم و رفتم آسان موتور هیوندای
سانتافه و جنسیس و آی ایکس ۵۵
به چیز خوردن افتادم و رفتم اطلس خودرو کیاموتورز
موهاوی و اپتیما و کادنزا
به غلط کردن افتادم و رفتم مدیران خودرو ام وی ام
بازم همینطور
ایران خودرو و سایپا هم رفتم که دیدم با کمی ریاضت اقتصادی شاید بعد از یکسال بتونم یه پراید ۱۱ میلیونی بخرم . و سر آخر به این نتیجه رسیدم که پولم رو خرج صافکاری و تعمیر اساسی سالی کنم و دست آقا اسحاقی رو ببوسم بابت اینکه هنوز از خونه اش پرتم نکرده بیرون .

محسن جان یک واقعیتی هست که باید قبولش کنیم
از هر ۱۰۰ نفر فقط دو نفر از این خونه ها می خرن و از این ماشینا سوار میشن و بقیه هم مثل ما تا اخر عمر هیچ پخی نمیشن ...
بخوای منطقی باشی ما پخها زیادم بد شانس نیستیم
اون دو درصد خیلی خوش شانسن

[ بدون نام ] یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:42 ق.ظ

جناب باقرلو دقت کردید تعداد لینکهاتون هی روز به روز آب میره؟ یا بهتر بگم دقت کردیم؟ البته ببخشید چهار دیواری اختیاری همینطوری عرض کردم!

سارا یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:45 ق.ظ http://taakneshan.blogsky.com/

والا ما این عکسا رو نمیبینم و دوتومنی از جیبمون نمیره همچنان این حسو دارم
دقیقن احساس ول معطلی و بیخودی زنده بودن ا

محسن باقرلو یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:48 ق.ظ

بله حق با شماس دوست بی نام و دقیق و ریزبین من !
از ۵۵۰ تا لینک به مرور زمان فقط ۳۳ تا مونده ...
عینهو جریان حاکم بر زندگی واقعی !

آوا یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:49 ق.ظ

چی بگم والا!از اینطور دیزاینا زمانای 3d یاد
گرفتنام زیاد دیدم ..وقتی خودت طرحش
رو میزنی خیـــــلی حال میده و بیشتر
وقتی دوربینت توش چـــــرخ میزنه...
اووووم..حالا دیزاینش اینجوریه ببین
قدم زدن و حس تملکش چه حس
باحالیه. اما بازم نیدونم..........!
پایدارباشیدوسلامت............
یاحق...

محسن باقرلو یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:51 ق.ظ

آدمیزاده دیگه !

خورشید یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:15 ق.ظ http://khorshidejonoob1.blogfa.com

والا من یه مدتی می خریدم مرتب همین مجله رو ... بعد دیدم دارم دچار افسردگی مزمن میشم ... و البته همین ول معطلی که شما می فرمایین ...

اینه که کلا بی خیالش شدم ... ترجیحا همین آهنگ همه چی آرومه و من خوشبختم و اینا رو تکرار کنیم واسه خودمون بهتره ...

پروین یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:22 ق.ظ

میدونی محسن جان، ما توی فامیلمون یه دو سه تا خانوادهء خیلی پولدار داریم. پولدار که میگم یعنی یکیشون خونه اش روبروی کاخ شاهه تو نیاوران و مثلا شاید سه چهارمیلیارد تومنی باشه خونه هه. بعد میری توش خوب چیتان پیتان هست. قشنگ و سطح بالا هست اما نه اونجوری که آدم انگشت به دهن بمونه. یخورده بیرون خونه و حیاط و اینها رو که آدم نگاه میکنه به خودش میگه ای خداااا ... یعنی اینا زندگی میکنند ما هم زندگی میکنیم؟ بعد هم یه آه میکشه یواشکی. در همین حد یه آه.
اما .... اما .... این بار آخری که اومده بودم ایران، دست غدار روزگار توی یکی از مهمونی های دورهء خواهر و مامانم پای من رو باز کرد به خونهء یکی از دوست هاشون که دختر خانمی است حدود سی و پنج ساله که تا پارسالش تو یه مجتمع شیک توی زعفرانیه زندگی میکرد. مثل همون خونه در حد آهیه. ولی این پنت هاوس که تو شهرک غرب بود واقعا دهان آدم را باز نگاه می داشت. بدون اینکه بتونی ببندی اش. یا اصلا فرصت کنی آه بکشی. از پنجره های اینور خونه طلوع افتاب معلوم بود ار اونور غروب. بخوام از همه چیزش تعریف کنم دو ساعت طول میکشد. فقط بگم که من موقع رفتن به ایران تو فرودگاه استکهلم 4 یورو دادم و چند دقیقه ای روی یکی این صندلی های ماساژ نشستم و با یه خانم آلمانی که روی صندلی کناری ام بود آی خندیدیم از کیف ماساژ و کیفیت ماساژ و لاکژری ای که یه دقیقه برامون مهیا شده بود.... بعد عین این صندلی با هفت هشت تا دستکاه دیگه توی اتاق ورزش ایشون بود با یه دیوار درندشت شاید هشت در سه و نیم متری روبروی دستگاهها که بعدا کاشف به عمل اومد تلویزیونه کلهم اجمعین. و یکی دیگه هم یکی از سه تا بالکن خونه که پر بود از درختهای گرمسیری و قشنگ ترین مبلمان حیاط و باربیکیویی که اینجاها ماها هم فقط تو مجله ها عکسشون رو میبینیم. مثلا شاید تام کروز حیاط خونه اش اونجوری باشه. بعد آقای مهندس جوون صاحب خونه رفته بود ساری سر یکی از پروژه هاش که مال سپاه بود. بله ... سپاه.
و من همه اش داشتم فکر میکردم با پول این خونه و وسائلش چندتا، چند ده تا و یا شاید هم بیشتر خونهء معمولی خوب قابل زندگی میشد فراهم کرد. البته خیلی فکرهای دیگه هم کردم. اما میترسم متهم به حسودی مفرط بشم و نمیگم.

حسین یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:12 ق.ظ

کلاً این پروین خانم قد یه پست کامنت گذاشته که اسم سپاه رو خراب کنه.....
حالا کاری نداریم سپاه یا هر خراب شده ی دیگه ای که میخوایید خرابش کنید لا اقل یه کم رحم و مروت داشته باشید .
اینجوری جفت پا نرید روش
در ضمن اونجایی هم که میگی همه کاراش پیمانکاریه.
.
.
.
آقا اصلاً بیخیال هر کار میکنید بکنید.
فقط خوب بکنید.
منظورم اینه که کارای خوب بکنید.
اینا رو ولش کن کرایه خونه سر ماهو بچسب.

پروین یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:13 ق.ظ

:)

بابک یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:21 ق.ظ

پروین خانوم جان !
این خانوم سی و پنج ساله
احیانا وقتایی که آقاشون میرن مامورینت کی مواظب خونه و زندگیشونه ؟
میشه ازش بپرسید ؟
یا شماره بدین خودم بپرسم ؟

فرزانه یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:00 ق.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

به پروین جان:
پروین خانوم عزیز لطفا به باک شماره اش رو ندین. چون به هر حال مسائل شرعی مانع میشه که ایشون از اون خانوم خوب مواظبت کنن. میگم که شماره اش رو به من بدین که مشکل شرعی هم نباشه.
به بابک:
اصلا دیروز تا حالا تو با من سر لج افتادی!! بابا یه عکس سفره ناهار دیدن که دیگه این همه کینه به دل گرفتن نداره!!
به جناب باقرلو:
قربان بسیار معذرت میخوام که از کامنت دونی شما کمال سوء استفاه رو کردم.

مموی عطربرنج یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:21 ق.ظ http://atri.blogsky.com

می گن اگه توهم همچین جاهایی رو بزنی،بهش می رسی!

مریم نگار یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:49 ق.ظ

..میگم یه پیشنهاد دارم...خوب میشد اگه هر آدمی یه بار تو عمرش این موقعیت رو بهش میدادن که یه چند روز یا ماه..توی یه همچین جاهایی زندگی کنه..و نوبتی هم به همه میرسید..اونوخت دیگه هرچه توهم و تخیل و رویابینی و ایناست به تجربه تبدیل میشه..
حداقلش اینه که دیگه حسرتی بدل نمیمونه...

واحه یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:51 ق.ظ

تو همین آپارتمان های نقلی یه خوابه و دو خوابه هم که زیر هفتاد متر هستند با پول خیلی کارها می شه کرد با حدود سی چهل میلیون می شه از نظر دکوراسیون همین آپارتمان های نقلی رو از این رو به اون رو کرد ولی خب دیگه مسئله همین سی چهل میلیونه که یک عمر باید برایش کار کرد!

مریم نگار یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ق.ظ

اگه همین فامیل پروین خانم عزیز پیشقدم میشد و خونش رو برایگان در اختیار این پروژه مهم و حیاتی میگذاشت خیلی خوب میشد....

واحه یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 ق.ظ

ولی به نظرم این حسرت بیشتر حسرت ما شهرنشین هاست...
نمی دونم اما به نظرم مردم شهرستان چون اغلب خانه های بزرگ و گسترده دارند مخصوصا قدیمی ها نه نسلهای تازه که مثل ما آپارتمان نشین شدند، خیلی این حسرت وجود نداره براشون...
به نظرم زندگی کردن در یک خانهء پانصد ششصد متری کلا از آدم یه آدم دیگری می سازد!

ماهنوش یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:12 ق.ظ http://bottom-of-my-heart.persianblog.ir/

پروین جون اب دهن ما جمع نمیشه حکایت همون وصف العیش نصف العیشه داشتیم لذت میبردیم چرا بیشتر توضیع!! ندادین
میگم آقای محسن باقرلو من تازه فهمیدم این هدر وبلاگت (یا حالا همون عکس اول بالای وبلاگت) با پستهاتون تغییر میدید دو سری پیش فک کردم اتفاقیه اینار دیگه مطمئن شدم(خاک و چوک ته آی کیووام من )

[ بدون نام ] یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:12 ق.ظ http://bottom-of-my-heart.persianblog.ir/

لایک به کامنتای اقا بابک کلی خندیدم

جعفری نژاد یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:25 ق.ظ

شما که خودتون استادید ، Admin شبکه جماعت مثل دکتر می مونه ، محرم راز همه هست

به حسب کارمون تو خونه ی خیلی از این کله گنده ها سرک کشیدیم ، از برج مروارید ظفر گرفته تا خونه جناب آقای " ماموت " ، بله همین آقای کانتینر یخچال دار رو عرض می کنم ...
واسه یه راه اندازی وایرلس و شبکه کردن منزل دست کم تو 8 تا اتاق خواب و 3 تا اتاق کار و یه سالن غذاخوری و سه تا پاگرد چند ده متری سرک کشیدیم ، تو کل اتاق خواب ها هم I-MAC گذاشته بودن اغوا کننده و حسرت انگیز ...
غلط کردن اضافیه اگه بگم حسرت نخوردم و آرزوی یه ماه زندگی تو همچین جایی رو نکشیدم اما خدا شاهده با چشم خودم دیدم که از این همه امکانات و از اون 60 - 70 جفت کفش Brand توی کمد آقا زاده در نهایت خوش بینی شاید 10 درصدش استفاده می شد ، نه بیشتر
هر چند باز هم اعتراف می کنم من خیلی وقتا حسرت چند جفت از اون کفش ها رو بردم

پرچانه یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:29 ق.ظ http://forold.blogsky.com/

والا منم یه مدتیه که همش تو اینترنت دکوراسیون سرچ میکنم اینه که از زندگیم خسته شدم و اصلا قید هرچی دکور و غیره ست رو زدم

نیمه جدی یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:39 ق.ظ http://nimejedi.blogsky.com

راستش خب من خیلی موقعا با دیدن خیلی چیزا میگم خدایا قربون کرمت قربون انصاف و عدل و این جور چیزات !! خب اگه اینا هم از تخم و ترکه ی آدم و حوان پس آخه چرا این همه تفاوت لامصب! ( ماه رمضونی الانه که سنگ و سوسک بشم !!)

نیمه جدی یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:41 ق.ظ http://nimejedi.blogsky.com

خداوکیلی راغب شدم برا ی کارای خدماتی تو خونه ی فامیل پروین خانوم. هم سن و سال هم هستیم با خانوم خونه و ممکنه یه کم از رمز و رموز موفقیتشو برا منم بگه !

نیمه جدی یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:50 ق.ظ http://nimejedi.blogsky.com

ولی دست آخر میخوام یه دهن اوصیکم به تقوای الهی برم و کلام را ختم کنم!! عامو تو این دوروز دنیا هر چی بیشتر قناعت کنی و راضی باشی به رضاش برات بهتره. خیلی ازین پولدارا تو این خونه هاشون حتی حتی یه ذره دلخوشی هم ندارن همش راه میرن و میخونن دل خوش سیری چند؟ به نظرم پروین خانوم خوب گوش نکرده همنی خانوم سی و پنج ساله ی فوق الذکر هم تو فحوای کلامشون دل خوش سیری چند نهفته بوده !!
تو به اتاق 3در 4 رو یه گلیم بشینی و اشکنه بخوری ولی دلت خوش باشه و تنت سالم به همه ی این قر و فرا می ارزه!! خدا هم ازت راضیتره! تو این ماه عزیز سعی کنید اقتدا کنید به معصوم! خودشون گندم آسیاب می کردن و دیت آخر هم نونی که می پختنو خودشون نمی خوردن می دادن به فقرا. سه روز پشت سر هم در حالی که روزه بودن خودشون و خانوم و بچه ها ولی قرص نون رو دادن به فقیر. ...

جزیره یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:56 ق.ظ

سلام
والا ما که 4ساله داریم از این حسرتا میخویم.هی مجله های معماری رو میبینیم هی حسرت میخوریم. ولی از اونجاییکه ما اعتمادبه نفسمون د حد چی بالائه هی به خودمون میگیم ماهم در اینده یه خونه اینجوری طراحی میکنیم و اونجوری که دلمون میخاد مبله ش مکنیم

ماجراهای مریمی یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:52 ب.ظ http://merrymiriam.persianblog.ir

بریم پول بدیم که دق بیاریم با دیدن عکسا؟ عمرا

تیراژه یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:34 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

سلام!

نه به آن پست قبلی که از وضعیت یکسان "کان!" های منتظر روی پیاده رو فارغ از رنگ و لباس می گفت
نه به این پست که آب دهانمان را همووووووجور روان کرد!
قربان قدتان لااقل میگذاشتید یک چند صباحی در دنیای زهد و پارسایی پست قبلی تان سیر کنیم,
بعد با ملاج میکوبانیدیمان* بر پارکت خوش رنگ این هدر مبارک!

* :
میکوبان.ی.د.مان/
میکوبان.د.ی.مان/
میکوبان.ی.د.ی.مان؟!!!(دقیقا کدوم فعل درسته از مصدر کوباندن برای آن جمله ی گهر بارمان؟!)

متولد ماه تیر یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:09 ب.ظ

منم مجله های معماری داداشم رو نیگا میکنم اینقده حسرت میخورم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.