ترکیبی از مکان و زمان و آدمها مکان و آدمها میشه تکراری باشن اما زمان نه و وقتی زمان تکرار نشدنی باشد یعنی حس ها و حال و هواها حتما خیلی فرق خواهند داشت.. چقدر کامل گفتید.."خاطره ها ترکیبی از مکان و زمان و آدمها هستند"...که فقط میشه به بهانه ای مرورشان کرد..فقط همین..
من همیشه عادت داشتم آخر جمله هایم نقطه میگذاشتم. اما خواندن نوشته های شما مرددم کرده که آیا کارم درست بوده یا نه. آخر میبینم شماهایی که نویسنده های به این توانایی هستید، معمولا آخر نوشته هایتان یا هیجی نمیگذارید یا اینکه چندتا نقطه میگذارید فقط. این است که من هم میترسم دیگر نقطه بگذارم مبادا فکر کنید اُمل م!! فقط چون دلم نمی آید بینواها را وسط آسمان و زمین رها کنم، من هم چندتا نقطه میگذارم آخرشان!
جهت اطلاع به عرض رسانیده شد. (اینجا نقطه گذاشتن امن و امان بنظر میاید.)
اره واقعن لعنتی ترین گزینه توی این قاعده "زمانِ" که معجزه هم نمیتونه برش گردونه. ولی گزینه ای که وقتی نیست دل ادمو خیلی میسوزونه "آدمِ". برا مکان میشه جایگزین پیدا کرد ولی برای آدمه نه.
وای......اما یه سری لعنتیا هست که تکرار می شه وجالبیش اینه که رفلکس خود آدمم همون قبلیه و بازم تکرار میشه وگاهی میفتی توی یه لوپ ِ بی نهایت................. یاحق...
پروانه
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 ساعت 10:42 ق.ظ
سلام . خوبی؟
دوستات چقدر ازت تعریف می کنن. از نقطه نذاشتن ته جمله هات تا همه چیز. خسته و کسل نمی شی از خوندن این همه کامنت تمجید و احسنت؟؟؟ یادمه زمان دانشگاه، بی رقیب نبودی . همیشه تو، زهرا ، حسن اوجانی، احسان جوانمرد و . . . حرف داشتن و غزل و . . . همه هرچی داشتن می ریختن رو دایره. اما همه نظرات فقط تعریف نبود . ا ما به نظر در این دنیای مجازی شما بی رقیبی آقا محسن باقرلو. اگه جسارتی شد به خوبی خودتون ببخشید . شاد باشی و پاینده
محسن باقرلو
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 ساعت 12:14 ب.ظ
پروانهء عزیز دوست خوب دوران دیر و دور دانشکده شما از زمان تموم شدن دانشکده یعنی حدود ده سال پیش به بعد اینورا نیومدی و دمبال کار و پول و زندگیت بودی و خب اون روزایی رو که اینجا روزی هزار تا بازدید و دویست سیصد تا کامنت داشت ندیدی که واست بگم تعریف و تمجید یعنی چی ... لذا این هف هشت ده نفری که لطف دارن و موندن رو به این کرگدن پسر و خسته زیاد نبین رفیق ...
پروانه
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 ساعت 02:18 ب.ظ
غرض اینها نبود مرد بزرگ.
شاید اینطوریه که به قول خودت «تکرار شدن خاطرات محاله» .
ضمن اینکه هرچی زمان می گذره ُ ارزش گذشته ها و خاطراتش طلایی تر می شه. ارادتمند رفیق قدیمی .
یک لیلی
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 ساعت 02:22 ب.ظ
درست می گی.... تکرار خاطره ها سخته... ولی خاطره ساختن با آدما در هر زمان و مکانی کار شیرین و جالبیه.... ما زیاد کنار هم خاطره می سازیم... هرچند شاید هیچ وقت دو تاشون یه جور از آب در نیان و تکرار هم نشن...
ترکیبی از مکان و زمان و آدمها
مکان و آدمها میشه تکراری باشن
اما زمان نه
و وقتی زمان تکرار نشدنی باشد یعنی حس ها و حال و هواها حتما خیلی فرق خواهند داشت..
چقدر کامل گفتید.."خاطره ها ترکیبی از مکان و زمان و آدمها هستند"...که فقط میشه به بهانه ای مرورشان کرد..فقط همین..
فرمایش بسیار متینی است قربان ...
من همیشه عادت داشتم آخر جمله هایم نقطه میگذاشتم. اما خواندن نوشته های شما مرددم کرده که آیا کارم درست بوده یا نه. آخر میبینم شماهایی که نویسنده های به این توانایی هستید، معمولا آخر نوشته هایتان یا هیجی نمیگذارید یا اینکه چندتا نقطه میگذارید فقط. این است که من هم میترسم دیگر نقطه بگذارم مبادا فکر کنید اُمل م!! فقط چون دلم نمی آید بینواها را وسط آسمان و زمین رها کنم، من هم چندتا نقطه میگذارم آخرشان!
جهت اطلاع به عرض رسانیده شد. (اینجا نقطه گذاشتن امن و امان بنظر میاید.)
:دی
لااایک فراوان به این پست...
یه نظر من فقط مکان و حضور بخشی از آدمها رو میشه تکرار کرد..اما زمان و بقیه آدمها رو نه.
اره واقعن
لعنتی ترین گزینه توی این قاعده "زمانِ" که معجزه هم نمیتونه برش گردونه. ولی گزینه ای که وقتی نیست دل ادمو خیلی میسوزونه "آدمِ". برا مکان میشه جایگزین پیدا کرد ولی برای آدمه نه.
وای......اما یه سری لعنتیا
هست که تکرار می شه
وجالبیش اینه که رفلکس
خود آدمم همون قبلیه و
بازم تکرار میشه وگاهی
میفتی توی یه لوپ ِ
بی نهایت.................
یاحق...
عجب نکته فلسفی ای صادر کردی محسن.
ترکیبی از زمان و مکان و آدمهاست...
دقیقا تکرار نمیشه .. ولی بهترشو می تونیم درست کنیم رفیق ...
لایک
قطعه ی تکرار نشدنی این مثلث زمانه که تکرار خاطره ها رو محال میکنه
سلام آقا...
« در یک رود دو بار نمی توان پا نهاد. نه رود همان است که بود و نه من.»
خیلی نگاه نکته سنجانه ای بوده
آره واقعا
درود
آی، آی، آی... خاطرات ِ لعنتی...
چقدر کامل گفتید
احسنت
سلام . خوبی؟
دوستات چقدر ازت تعریف می کنن.
از نقطه نذاشتن ته جمله هات تا همه چیز.
خسته و کسل نمی شی از خوندن این همه کامنت تمجید و احسنت؟؟؟
یادمه زمان دانشگاه، بی رقیب نبودی . همیشه تو، زهرا ، حسن اوجانی، احسان جوانمرد و . . . حرف داشتن و غزل و . . .
همه هرچی داشتن می ریختن رو دایره.
اما همه نظرات فقط تعریف نبود . ا
ما به نظر در این دنیای مجازی شما بی رقیبی آقا محسن باقرلو.
اگه جسارتی شد به خوبی خودتون ببخشید .
شاد باشی و پاینده
پروانهء عزیز
دوست خوب دوران دیر و دور دانشکده
شما از زمان تموم شدن دانشکده یعنی حدود ده سال پیش به بعد اینورا نیومدی و دمبال کار و پول و زندگیت بودی و خب اون روزایی رو که اینجا روزی هزار تا بازدید و دویست سیصد تا کامنت داشت ندیدی که واست بگم تعریف و تمجید یعنی چی ... لذا این هف هشت ده نفری که لطف دارن و موندن رو به این کرگدن پسر و خسته زیاد نبین رفیق ...
غرض اینها نبود مرد بزرگ.
شاید اینطوریه که به قول خودت «تکرار شدن خاطرات محاله» .
ضمن اینکه هرچی زمان می گذره ُ ارزش گذشته ها و
خاطراتش طلایی تر می شه.
ارادتمند رفیق قدیمی .
لایک فراوان.
تکرار نمیشه اما اون لحظه که توو اون مکان و با همون ادمها یادش میفتی خیلی جالب میشه... البته شاید گاهی تلخ گاهی شیرین...
درست می گی.... تکرار خاطره ها سخته...
ولی خاطره ساختن با آدما در هر زمان و مکانی کار شیرین و جالبیه....
ما زیاد کنار هم خاطره می سازیم... هرچند شاید هیچ وقت دو تاشون یه جور از آب در نیان و تکرار هم نشن...