آقای شیک تپل که ظاهرن صاحب فروشگاه است بعد از چیدن سه تا پیرهن سفید مجلسی یقه کج و ماوج روی پیشخان به جوانک ریقوی فروشنده میگوید : توی ژورنال امسال این سه مدل را نشان آقا بده ... جوانک شروو میکند به ورق زدن ... مریم قیمت پیرهن ها را سوال میکند ... آقای شیک تپل یکی یکی با انگشت اشاره اش - طوری که انگار دارد برای فاتحه خواندن میزند روی سنگ قبر - میزند روی پیرهن ها و قیمتهایشان را اعلام میکند : این ۱۳۰ این ۱۱۰ این هم ۱۵۰ ... من دارم به این فک میکنم که موقع تشکر کردن و به سمت در خروجی رفتن جمله بندی م چطوری باشد که توی ذوقم خوردن و شوکه شدنم از قیمتها خیلی تابلو نباشد ... و دختر نوجوانی که گوشهء فروشگاه با مامانش دارند میگویند و میخندند جلو می آید و پیرهن وسطی را نشان آقای شیک تپل میدهد و با لحن لوس و کشداری میگوید : بابا همین بود که عروسی خاله فیروزه پوشیده بودی مگه نه ؟ ماه شده بودی ...
سلامم
منم با جمله بندی خداحافظی این جور وقتا مشکل دارم..
ولی قسمت بیخودتر قضیه...اون حسیه که دچارش میشی ..و تضادای مصنوعی که هیچ وقت جوابی براش پیدا نمیکنی....
ببخش فک کنم اصلا نتونستم منظورم رو برسونم..
درود
خوب مثل من که رفتم توی یک فروشگاه پُرسیدم: اون کیف پول ِ زنونه ی قهوه ای چنده؟ گفت: 300 تومن!
بعد من هم همینطور مونده بودم چی بگم. خود ِ فروشنده دید خیلی دارم ضایع می شم گفت: فلان مارک ِ فرانسوی ِ و اینا...
منم زدم بیرون به خودم گفتم اگه این پولو داشتم بدم این، اینجا نبودم الان! :|
اوووو بابا شما ها سخت گرفتین . من دراین جور مواقع از اون جنس ایراد می گیرم. اگه شانس بیارم ایرادم می گیره و طرف چیز دیگه ای رو نمی کنه آدرس چند جای دیگه رو هم می گیرم که مثلا من خعیلی مشتاقم و اصلا جون شما گه فکر کنید عمرا پولم برسه من بخرم . گاهی هم می گم باید تو تن مثلا ببینم بعد می روم می پوشم می گم خوشم نیومد
این قدر حال می ده طرف رو حسابی سر کا می گذاری. بعد تازه دست خالی که می روی بیرون به جای این که تو حس بدی داشته باشی اون حس بدی داره که خاک تو سرم نتونستم یه مشتری توپ و جذب کنم . تو هم هر هر بهش می خندی. به همین راحتی . به روی خودتونم نمی یاری که مثلا کل موجدیت الان 20 تومن
کاش خدا یه روی همچون سنگ پای قزوین و یه پاچه ور نمالیده به ما می داد تا اگه یه روز جای جنابتان با همچین صحنه ای برخورد می کردیم خنده ی کشداری تحویل دخترک بدهیم و با متانت بگوییم : " عمو جــــــــــــون ، پیرهن 150 هزار تومنی رو تن اصغر بقال و اکبر حمومی هم که بکنی یه پا بهروز وثوقی و محمد علی فردین میشن واسه خودشون ، آقای پدر شما که جاشون رو تخم چشم ما محفوظه "
کل حواله ی پیرهنی که شرکت به ما میده اونم با کلی منت و برو بیا چهر تا پیرهنه که قیمتش سر جمع میشه 112.500 ... ما هم این 4 تا پیرهن رو 12 ماه سال هفته ای 6 روز می پوشیم تازه این وسط مسطا لایی می کشیم با یکی دوتاش مهمونی هم میریم ... مردم چه خرجا می کنن به قرعااااان
زمونه شده پر از آدمایی امثال این خانمه ک گفتین...
شمام باید به قول عارفه جان یه کم ایراد می گرفتین ُ ... طرف حساب کار دستش میومد
من اینجور وقتا میگم جنس بهتر از این ندارین؟
خوب آفای باقرلو ار همون پشت ویترین هم میشه تشخیص داد چه تیپ مغازه با چه قیمتهایی هست.
من معمولا بهونه رنگ و اینا میارم میام بیرون.
مگر این آبچی گرامی اون وسط سوتی بده
من اینجور مواقع نه خودمو میبازم نه از تک و تا میندازم!بر میگردم با چشمای گرد شده و ابروهای به حالت اخم درامده به فروشنده میگم:چه خبره؟؟؟150 هزاااااار تومن؟؟؟؟
خلاصه یه جوری چش غره میرم به طرف که با یه لحنی میگه:خانوم بخدا فاکتورش هست!!خیلی بالاتر از قیمت خرید نگفتم بهتون..!!
البته جو تهران رو نمیدونم ولی تو شیراز ما نمیدونین چه حالی میده وقتی با حالت طلبکارانه از مغازه میزنین بیرون.مخصوصا وقتی جنسش واقعا نیارزه به اون قیمت.
من رک می گم قیمتش بالاست میام بیرون خیلی وقتها هم ارو صدام میکنه و با قیمت من کنار میاد
من یه بار یه شلوار 75 تومانی را 23 ت.ان خریدم
این جمله بهترین جمله برای تخفیف گرفته ... چقدر زیباست ولی حیف که جیب ما نمی خوره .... بعد یا رو می پرسه مگه جیب شما چقدر ... بعد میگی خیلی کمتره ... ولش کن ... ولی واقعا زیباست بعد یارو دوباره می پرسه ... و تو با من و من دوسوم پولی که کنار گذاشتی میگی ... یارو میگه خیلی پایینه کمی بیشترش کن خلاصه سر قیمت به توافق می رسید .
وااااای یعنی واقعن ادم تو این شرایط میمونه چی بگه. یه بار چنین اتفاقی واسه شلوار خریدنم افتاد. دست بر قضا با رفیقی رفته بودم خرید که مایه داره (دیوانه ایم دیگه) بعد وقتی یارو قیمتو گفت و هی هم اصرار میکرد پا بزنم چون تو پا خیلی شیکه. هی بالا پایین کردم شلوارو تا یه گیری گیر بیارم در اخر خدا رو شکر گفتم:نههههههه این پاچه هاش پاره ان مامانم دوست نداره.
شما هم به مریم جان بسپار هرجا رفتین قیمتاش اینجوری بود به سراستین، یقه، دکمه، نخ بکار رفته در پیرهن، شلوار یا هرچیز دیگه ای گیر بده و بگه:نه عزیزم من اینشو دوس ندارم.به همین راحتی به همین خوشمزگی
البته اقا محسن اگه روتون به اندازه ی خاله ی من باشه میتونین تو چشمای فروشنده زل بزنین و بگین:وااااا جنس هم نداره که پیرهنتون. تازه شانس بیاره فروشنده که خاله هه با دست مچاله ش نکنه و نگه:بیا چروک هم شد
البته راه جناب پیرزاده هم جواب میده. من داداشم اینطوری خرید میکنه همیشه و اتفاقا جواب هم میگیره همیشه.
چه جالبه روش جناب
پیرزاده،به کارببندیم
ببینیم چه میشود
اوهووووووووووووم
یاحق...
من بیشتر اوقات با اعتماد به نفسه فراوون اعلام میکنم نه جناب نپسندیدم .
منم برام اتفاق افتاده
:O
پیرهن مردونه صدوپنجاه هزار تومن؟ ای داد ......
من فکر کردم دنبال لباس برای مریمترین بودید و گفتم چه خوب ... په ارزون .... اما چرا سفید؟ که یهویی آه از نهادم براومد :(
باید مثلا یواشکی که میخوای فروشنده متوجه نشه! به مریم میگفتی نه ... اون قبلیه شیک تره. هر چند یه کم گرونتر بود، اما اشکالی نداره. کلاس گذاشتن و $#@& اومدن که خرج نداره!
آدما هول که بشن از ارزونی لباس، مهمولا به جای چه ارزون میگن په ارزون.
گفتم اطلاعات عمومی اتون بره بالا!
اما از شوخی گذشته،
من همیشه خیلی ساده و صادقانه میگفتم قشنگه، اما متاسفانه برای من گرونه. که معمولا هم شانسم مثل آقای پیرزاده نبود.
الآن هم که کلا آزادیم از این مسائل. اصلا با آدم طرف نیستی موقع انتخاب و خلاص ....
دوست داشتم این پستو...خیلی زیاد...
می گفتی ببخشید ما مجلسی می خوایم بریم که فیروزه خانوم هم می یاد.... شما هم که این پیرهنو پوشیدی تکراری شده .... شرمنده....
اصلا لحن دخترت خیلی لوسو کشداره..... حال نکرده ازت خرید کنم ...
فروشنده ات هم ریقوئه.... ای بابا
اصلا پارچمو بده می رم یه خیاطی دیگه....