بچچه که بودیم ظهر عاشورا وختی خسته و کوفته از خیابان گردی برمیگشتیم خانه ، غذای نذری را که میزدیم توی رگ چرت مستولی میشد و اطاق جلویی که کمی بزرگتر بود بالشزاری میشد برای خودش ... ننه خدابیامرز همیشه دعوامان میکرد ، میگفت نباید ظهر عاشورا خوابید چون سپاهیان یزید وختی امام حسین را شهید کردند و خیالشان راحت شد بعد از ظهر عاشورا گرفتند تخت خوابیدند ... حالا ننه کجاست که ببیند نوه اش تمام شب را مهمانی بوده و دم دمای صبح برگشته خانه و یک کله خوابیده تا بعد از ظهر عاشورا ... لابد اینطوری آدم خود یزید میشود ...
ای وای...
خدا رحمتش کنه...
اینروزا خاطراتشون پررنگتره...
روحشون شاد محسن جان ...
راستش منم از وقتی یادمه روز عاشورا خصوصا ظهر به بعدش رو نخوابیدم اینطوری یادمون دادن ما هم فعلا داریم رعایت میکنیم ولی این خوابیدن {شما} نشون به یزید شدن و این چیزا نیست بنظرم ...
شایدم بشه یه احترام دیدش ...
بنظر من:
لذّتی که توی خواب ِ بی وقفه تا خودِ بعداز ظهر هست، توی هیچ چیز دیگه ای نیست.
مهم اینه که آدم، وجدانش خواب نباشه.
ننه ی شما رو هم خدا رحمت کنه.
خدا رحمتشون کنه. عقاید خاصی داشتن قدیمیا. بد هم نبود. اما به نظرم با چند ساعت خواب، یزید نمیشی. نگران نباش
حسین و یزید هر روز در وجود ما با هم در جنگ اند! یک روز حسینمان پیروز می شود یکروز یزیدمان. همه ی این ها خودمانیم:)
بعداز ظهرتون بخیر:)
لعنت خدا بر یزیدیان
و رحمت خدا بر ننه خدا بیامرز
یزید کسیه که مردم دعا می کنن بخوابه و بیدار نشه
محسن جان،
خواهرانه میگویم. انقدر در خودت و همهء کارهایت دنبال پلیدی و پلشتی نباش دوست من. البته آدم همیشه حواسش به خودش باشد خیلی خوب است. اما آدم خوب و ملاحظه کاری مثل تو، هر چقدر خودت دائم درحال انتقاد از خودت باشی، با این چیزهایی که به خودت میبندی (پست قبلی ات را هم در نظر دارم اینجا) فرسنگ ها فاصله دارد. این تعارف نیست. نمی شود همهء دوستان آدم دربارهء آدم اشتباه کنند. اما میشود که انسانهای خوب و هشیار به خود زیادی سخت بگیرند. این زیادی، زیادی اش خوب نیست دوست خوب من.
روح ننهء عزیزت هم شاد.
ننه ... من امشب برای سهیل بچه ام آبگوشتک پخته ام. بفرستش پایین بچه گکم را. یاد مادربزرگ خودم افتادم :(
لایک به کامنت بابک
با کامنت بابک خان
جان موافقم...
یاحق...