مادرانگی ورای نسل هاست

امشب یک مادر جوان مهمان ما بود با پسرکش ... از این مادرهای نسل دوم و سومی که هرچقدر هم در زندگی شخصی و اجتماعی شان موفق باشند باز آدم قبل از مادر شدنشان خیلی نمیتواند در قد و قوارهء یک مادر تمام عیار ببیندشان ... پسرکش را توی بغلش خواباند و آرااام برد گذاشت روی تخت ما و آمد نشست پیش من و مریم ... هنوز چن دیقه ننشسته بود که صدای گریهء پسرک بلند شد ... مادر دُوید ... نه راه رفتن معمولی ها ... قشنگ دُوید ... خب این اصلن چیز عجیبی نیست ولی یادم رفت بگویم : پای مادر جوان شکسته و در گچ بود ...

نظرات 36 + ارسال نظر
نگین شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:52 ب.ظ

مــــ ـــا د ر . . .

واژه ی قشنگیه

نگین شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:53 ب.ظ http://zem-zeme.blogsky.com

و واقعا ورای نسل هاست!


اون لحظه اصلا نمیدونست کچ چیه! پای شکسته چیه!

دکولته بانو یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:09 ق.ظ

اوهوم ... جیگر کیان و مامان راضیشو برم من ... چه روز و شب خوبی بود ...

دکولته بانو یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:12 ق.ظ

مادر ... یعنی دقیقا همینی که گفتی و دیدیم ...

تیراژه یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:20 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

یاد شعر مادر از شهریار افتادم..
مادر بودن خاصیت ترسناک و شیرین و عجیبیست..
در طبیعت هم همیشه این مادر ها هستند که برای فرزنداشان دست به کارهایی میزنند که در عین عجیب بودن عادیست..عجیب چون عجیب است..عادی چون ان فعل را از یک مادر میبینیم...

بهار (سلام تنهایی) یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:42 ق.ظ

به قول بابام تا مادر نباشی نمی تونی درک کنی این حس عجیب رو ...مادر بودن قشنگه ..قربون همه ی مامانا ...

yasna یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:58 ق.ظ http://delkok.blogfa.com

م مثل "مادر"
من امشب این صحنه رودیدم وقتی بچه مادر رو گذاشتم روی تخت و روم کردم انور بچه افتاد بوده پایین
دیدم مادر چه جور دوید.. رنگ به رونداشت
کاش امشب صبح بشه .. و فردا روز خوبی باشه... کاش بچه چیزی نشه....

کاسپر(بابک) یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:58 ق.ظ http://kasperworld.ir

ورای نسل ها ... اقعا هم همینطوره آقا محسن ...

ژولیت یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:20 ق.ظ http://migrenism.blogsky.com

واقعا حس مادرانه از آن حس هاییست که نسل نمی شناسد. فوق العاده بوووود آقا محسن. حس مادرانه در همان سورپرایز اندینگ پستتان موج می زد.....

پروین یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:01 ق.ظ

ای جانم به این مادر
و به همهء مادرهای خوب

محمد مهدی یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:26 ق.ظ http://mmbazari.blogfa.com



سلام

مادر یعنی ذره ذره مردن برای جان بخشیدن به فرزند...

مادر ماکت خداوند است ...

جزیره یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:28 ق.ظ

خدا نگهدار مادر جوان و پسرکش باشه...

سارا یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 ق.ظ

مادر...، هیچ واژه ای توصیفش نمی کند.
مخلص کلام ، مادر، مادر است، همین.

اما متن شما خدا بود...

راضیه یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:58 ق.ظ http://divarha.persianblog.ir

وقتی مادر باشی دیگه این کارا رو فداکاری به حساب نمیاری. اما نمی دونم خدا چی دید تو وجود جنس زن که مادری رو بهش عطا کرد بعدا حتما خودش هم متحیر موند تو کار مادر!

راضیه یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:00 ب.ظ

تازه نمی دونی با همین پای شکسته چه فداکارییای دیگه ای که برای بچه ام نمی کنم... تو خونه آهنگ میذارم با همین پام براش می رقصم

دکولته بانو یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:09 ب.ظ

هاه هاه ... لایک به کامنت راضیه ...

آوا یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ب.ظ

آخی...عزیزم،راضیه خانم عزیز
خدا به این مادر گل تا ابدصحت
و تندرستی بده..که خونه ای
که توش مادر بیماربشه انگار
همه خونه رو غم گرفته....
مثل همیــــشه نوشتتنون
زیبا بود چون با نگاه ریزبین
و دقیق ونکته طلایی بین
شما نوشته شده بود...
یاحق...

سبز مثل سبز یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:30 ب.ظ

سلام

خدا هم مادرها را حفظ کنه و هم جنابعالی رو با این متن ریزبین و زیباتون.

سبز باشید و برقرار

مریم نگار یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:40 ب.ظ

مادرانگی...خییییلی فراتر از یک غریزه است !
با همان فاصله ای که غریزه تا عشق دارد ..

لرمانتف یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:44 ب.ظ http://kakestan.blogfa.com

با اون حال میره بچه رو آروم میکنه و می خوابونه....موقع برگشتن بچه که خودشو زده به خواب پاشو میگیره جلو پای مامان ِ و ... پخش زمین و....( صدالبته که خیلی کوچیکه برای این حرفا) :دی



بزرگ میشن جبران میکنند! (کنایه)

ماجراهای مریمی یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:47 ب.ظ http://merrymiriam.persianblog.ir/

خیلی برام جالب‌ه که بعضی آقایون انقد دقیق‌ و عمیق به احساسات، توجه دارن (-:

گیل دختر یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:19 ب.ظ http://barayedokhtaram.blogfa.com

مادر بودن پای شکسته و این حرفا نمیشناسه ..حالا از هر نسلی که باشه ...

mhb یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 05:39 ب.ظ

ماااااااااااااااااممممماااااااااااااااان

مشق سکوت- رها دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:10 ق.ظ http://www.mashghesokoot.blogfa.com

این مادر بودن و این حس ها قابل ستایشه
اما از اون قبیل احساساتیه که دوست ندارم هیچ وقت تجربش کنم

نیمه جدی دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:24 ب.ظ

یه میلیارد لایک به کامنت رهای عزیز

خب به گمونم هر کسی که بچه ای رو به این دنیا میاره وظیفه داره که با پای شکسته و نشکسته برای هر کاری که بچش احتیاج داره بدوه. باید بدوه .
به دنیا آوردن بچه ای که خودش هیچ اراده ای برای اومدنش نداشته و فقط و فقط با خواست تو اومده، مسئولیت بزرگیه . خیلی بزرگ.

راضیه دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:11 ب.ظ

نمه جدی و رهای عزیز منم دقیقا همین افکار شما رو داشتم و 11 سال من و همسرم نخواستیم که بچه ای داشته باشیم و با کلی دلوا\سی و نگرانی خواستیم که بچه ای داشته باشیم حتی بارها تو زمان بارداری \شیمون می شدم و دست و دلم می لرزید از به دنیا اوردنش اما حالا که به دنیا اومده می گم من چطور جلوی به دنیا اومدن همچین موجود نازنینی رو می گرفتم و با اراده خودم مانع از اومدنش میشدم

[ بدون نام ] دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:36 ب.ظ

http://f3.fsm.wikidi.com/aq/aa/jx/218b40d1700c02ed610d35601b18e2dda18748e6.jpg

دل آرام دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:22 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

مادر ها قابل ستایشند ... با دل شکسته هم میدوند ، پای شکسته که سهله ...
الهی که سایه مادرهای عزیز بالای سر فرزندانشون باشه و روح آنهایی که رفته اند شاد و آرام ...
ظرافت نگاهتان بسیار دوستداشتنی است ...

شازده کوچولو سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:18 ق.ظ http://shazde-koocholo.blogfa.com

عجیبه !
مادرها عجیب ترین مخلوقات خداوندند ؛
بدترین آدم ها هم می توانند بطور ناگهانی مادرهای خوبی ازآب درآیند ؛
مادرند دیگر

میتینگ انلاین سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:57 ق.ظ http://meetingonline0.blogfa.com

سلام
ببخشید شما خبری از عمه زری و اقای پژوم ندارید؟
اگر سختتان نبود روی اسمم کلیک کنید و جوابم را بدهید.
البته که شما یک نفر همیشه سختتان است جواب یکی را بدهید. الاخص اگر آن یک نفر من باشم.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 05:52 ق.ظ

:))
میتینگ عزیز
اقلاً صبر کن، اگر بندهء خدا جوابت را نداد آن وقت دعوایش کن و اخم کن.
انصاف هم خوب چیزی است واقعاً!!!

تیراژه سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:02 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام و صبح عالی به خیر و شادمانی

این لینک :

https://accounts.google.com/ServiceLogin?service=reader&passive=1209600&continue=https://www.google.com/reader/view/?hl%3Den%26tab%3Dmy&followup=https://www.google.com/reader/view/?hl%3Den%26tab%3Dmy&hl=en

میتینگ انلاین سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:07 ق.ظ

دوست عزیز! این حرف های من سر دراز دارد و به اولولون قبلی در پرشین بلاگ بر می گردد. هر چند این بار و یک بار دیگر آن هم به توصیه جناب پژوم ایشان لطف کردند و در وبلاگ ما قدم رنجه فرمودند، اما کلهم اجمعین از تمام خصایص یک کرگدن پیروی کرده و تک شاخشان را به در وبلاگ کمتر کسی می کوبند. البته شاید موضوعات و سبک بنده، باب میلشان نیست. اما با توجه به شناخت خوبی که از ایشان دارم و ایشان روحشان نیز خبر ندارد، می دانم اهل بی اعتنایی و خودگرفتگی! و غیره نیستند. اما والا بی جواب گذاشتن و توجه نکردن هم حدی دارد. آنقدر که مرا به خواننده ی خاموششان تبدیل کردند. این شکلک هم ته مانده ی عصبانیت چند سال پیش است.
_______ _______ _______ _______
جناب محسن باقرلوی عزیز! که هم به خودتان و هم برادر گرامی و آن عکسداستان کذایی ارادت بسیار داشته و دارم! همین چند روز پیش خواستم خصوصی بگویم، اما صدا از سنگ در آمد از شما در نیامد. این بود که مجبور شدم...
به هر حال متشکرم. سلام برسانید به هردویشان ممنون می شوم. البته اگر ...

جزیره سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:56 ب.ظ

سلام علیکم

شاعرشنیدنی ست سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:37 ب.ظ http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

چی می تونه مادرو توصیف کنه؟

نرگس۲۰ سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:48 ب.ظ

سلام
لایک به کامنت دل آرام

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.