حالا نسل ها و خلقیات و ذائقه هاشان زود به زودتر عوض میشوند و این از تحفه های سرعت گرفتن دََوَران جهان بواسطهء مدرنیته است انگار ، برای مایی که از بد حادثه در سالهای زیستنمان مهمان این سالهای تاریخیم ... مثلن از جوانی های پدر و مادرهایمان تا امروز که ما هستیم مگر چن سال گذشته که اینطوری دوریم از سبک و سیاق هم ؟ ... از دورهمی های دسته جمعی خانهء مادربزرگ و مهمانی های گرم و متین فامیلی تا زوجهای همیشه تنهای امروز ، تارعنکبوت بسته پای ماهواره و اینترنت ... فک کن اگر بابا در مهمانی دیشب حاضر بود با آن صدای کر کنندهء اکوها و دوپس دوپس دی جی و تیراندازی نورهای لیزری و مه دود سیگارها و چکاچک جام های آتشین و شوخی های گاهن خارج از خط قرمز و در هم لولیدن بی محابای تن های نیمه عریان و مختصات دیگری از این دست ... لابد فک میکرد خواب است یا بر اثر موج انفجار یک بیگ بنگ عظیم پرت شده به یک دنیای دیگر !

نظرات 19 + ارسال نظر
تیراژه جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:54 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

اول!

فردا جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:32 ب.ظ http://med84.blogfa.com

عجب حرف عمیق و تاثیرگذاری....
(منم دوم!)

غریبه شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:00 ق.ظ

مثل همیشه نگاهتون عالی بود

بهزاد شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:24 ق.ظ http://shahpage.blogfa.com

سلام
وبلاگ خیلی قشنگی داری
اگر واست زحمت نمیشه به منم یه سر بزن
آخر من خیلی تنهام
ممنونم
این گل تقدیم به تو [گل]

مریم راد شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 ق.ظ http://mmrad.blogfa.com

خودمان هم گاهی همین فکر را می کنیم جناب باقر لو

محمد مهدی شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:26 ق.ظ http://mmbazari.blogfa.com



سلام

سنت هایمان را باید احیا کنیم در حد توانمان ...

نیمه جدی شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:29 ق.ظ

بابام وقتی برای اولین بار میره تو ایستگاه مترو ، برمیگرده به برادرم میگه بورده بیر آیری عالمده!!

فرزانه شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:42 ق.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

پدر و مادرهامون که جای خود دارن. اختلاف سنی من با برادرم نه سال هست اون وقت در خیلی از موراد میگه تو منو نمی فهمی!!! اما خدائیش راست میگه گاهی اوقات اصلا نمی فهمشش (آیکون اعتراف صادقانه)

آوا شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:59 ق.ظ

من خیلی حرف داشتم واسه این
پست.....خیلی نوشتم.......
ارسال رو نزده منصرف شده
خیلی پست بجایی بود
یاحق...

maral شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:44 ب.ظ

دقیقا؛ ...

سودابه شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:03 ب.ظ http://khalvatgahe-man.blogsky.com/

حال و هوای پارتی ها بحثش جداس
ولی آقای باقرلو
چی میشه
که این زوجها الان تنهان؟!
چرا ما تو محیطهای دو نفریمون
با همسرامون هم!
توی یه خونه ی کوچیک آپارتمانی! داریم توی دوتا جزیره ی تنها زندگی میکنیم؟
بین همین زوجهای تنها هم فاصله خیلیه...

مریم راد شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:36 ب.ظ

به سودابه : چون حصار می کشیم دور خودمون
چون خودمون نیستیم و سخت می گیریم
چون واسه همه چی کلی اتم اوتوم می خوایم
که اگر یکی اش نباشه اصل قضیه رو قربون فرعش می کنیم

هرانک شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 04:29 ب.ظ http://haranak.ir

با سلام
وب سایت ادبی هرانک با مطالب متنوع و خبرهای حوزه فرهنگ و ادب در خدمت دوستداران ادبیات

خودم شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:17 ب.ظ http://www.hasti1356.blogfa.com

سلام آ میرز محسن باقرلو!
خیلی وقته که می خونمتون منتهی یادم نمیاد حرفی زده باشم !؟
راجع به این پست شما میشه خیلی حرفا زد و گله ها کرد و شنید اما من فکر می کنم یه کوچولو مهمترین چیزی که ما آدما خیلی وقتا تو روابط و ضوابط و حتی زندگیمون ندید می گیریم پایداریه!حالا میتونه نسبت به هر چیزی باشه ! این خصلت رو تو وجودمون اگه پر و بال بدیم و حفظش بکنیم مطمئنا الان بین من و آقای پدر و حتی اخوان و نسوان خودم فاصله نمی افته که شما آ میرزا ، بیاید و روی کاغذ بیاریدش که البته و صد البته به جا بود و تاثیرگذار! کلا خلاصتون کنم عرض میشه که : بشر این موجود دو پا به بیت هایی میمونه که بر سطح جویبار نوشته میشه !حالا شما حدیث مفصل بخوان از این مجمل !+این نسل جدید ، نسل عجیبیه! بین خواب و بیداری داره دست و پا میزنه!نسل امروز ما خاک گذشته تو دستاش هست و بذرهای آینده تو مشتش! حالا باید ببینیم که این مشت چطوری باز میشه و پاشیده میشه که البته من بعید می دونم بتونه خوب بذرپاشی بکنه!نظر شما چیه آ میرز محسن باقرلو؟؟؟
به جان خودم ، این کامنت من اصلا مبنی بر این نیست که شما بنده رو بخونید!
جواب سلام ما رو دادین که سرتون سلامت ! البته این روزا کسی سلام نمیکنه تا جواب بشنوه! کلا جو اینطوریه !اگرم ندادین ، فدای سرتون و سرتون سلامت!
پایدار و برقرار باشید.

سودابه شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:07 ب.ظ http://khalvatgahe-man.blogsky.com/

مریم عزیزم
مرسی از جواب و توجهت
کاش آدرستو داشتم :(

ن.ح شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:21 ب.ظ http://cryptic.persianblog.ir

بعله.....

باغبان شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:21 ب.ظ http://laleabbasi.blogfa.com

منم همچین فکری کنم شما فک می کنین من همسن و سال بابا هستم؟
من کلا فک نمی کنم اصلا که فکری هم راجع به فکرم نشه!

سنجاق....ک یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:52 ب.ظ http://www.sanjaghak2011.blogfa.com

سلام استاد
دوستان عزیز و همراه
باور کنید پیرو صحبت های متین و بجای استادمنم دلم لک زده واسه دور هم نشستنای نوروز و شبهای یلدا و خلاصه تموم چراغونی های قدیم...زمانیکه من بچه بودم و همه ی فامیل زیر کرسی جمع می شدن و من و داداشم وقتی تعداد پاهای زیر کرسی رو می خواستیم بشمریم چون کوچیک بودیم اشتباه می کردیم و ....
هی یادش بخیر...
در این مورد استاد خودم، خیلی متن و مطلب سخن و موعظه میشه نوشت ولی به اختصار و مفید نوشتن جنابعالی بسنده می کنیم همه مون و امیدواریم روزی اون مهر و محبت ها به این دیار فراموش شده برگرده...همین
شاد باشید

paizeeboland یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:06 ب.ظ

Doroooooooooooooooood
yek adad makhsos darin ghorban

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.