بلاخره این سالهای سال بی وقفه و افراطی با مُوس کار کردن کار داد دستم ... مچ دردم روز به روز بدتر و بیشتر شد تا رسید به الان که افتضاح شده و آسایش و آرام را گرفته از لحظه هام ... برای دست راستم گرم شده کیلوگرم ... می سوزد و می ترکد از درد ... آشوبی ست در همین یک وجب جا ... روزها عصبی و کلافه ام و فک کن منی که سرم به بالش نرسیده خواب بودم حالا شبها یکساعت درد میکشم تا خوابم ببرد ... از وقتی هم که محبوب عکسهای مربوط به عمل جراحی سندرم تونل کارپال را برایم ایمیل کرده دردم بصورت ذهنی و روانی تشدید شده است بدجور ... با چن نفری که بین اطرافیان و بستگانشان آدم مچ عمل کرده داشته اند صحبت کرده ام و می ترسم از روزهای پیش رو ... توی این اوضاع تلاونگی و قاراشمیش مالی و ذهنی فقط همین یک قلم را کم داشتم تا به سبزه نیز آراسته شود احوالاتم ... 

.

هدف از این چن خط کمی نک و نال بود و کمی بیشتر هشدار 

به آنهایی که مثل من قدردان سلامتی و ایضن مراقب خودشان نیستند

.