یه عالمه خوشحال شدم که نوشتید دوباره... آخه چند روزی هی سر میزدم و از پست جدید خبری نبود.. راستی چه خرمالوهای قشنگ و درشتی داره حیاطتون دهانمان آب افتاد!!
حیاط خونه پدری منم سه تا درخت خرمالو داره که وقتی پرمیشن یه ابهتی به حیاط میده و جالبتر اینکه توی کوچه مون یکی در میون خونه ها درخت خرمالو دارن و توی محله مون همه کوچه ها درخت خرمالو دارن....وای که چقدر قشنگ و خوشمزه است هم پاییز هم خرمالو
ارش پیرزاده
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 ساعت 07:56 ق.ظ
ما سر خیابونمون 2 تا از این درخت های خرمالو داریمکه با دست ودلبازی زیاد خرمالو های نارنجی می ده.... دیروز بود که می خواستم عکسی ازشون بگیرم و بزارم وبلاگ.... واقعا این خرمالوها قشنگن...!
عاشق پاییزم و خرمالوهای نارنجیش ... کاش این فصل همیشگی بود ... کاش پاییز موندنی بود ... کاش خرمالو چهارفصل بود ...
چقدر خوشحالم که نوشتی ... دیروز دیدم اونجوری نوشته بودی ، دلم گرفت ... الان خوشحالم ...
کیامهر
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 ساعت 08:26 ق.ظ
پاییز فصل دوست داشتنی و قشنگیه ولی شاید همه با شما در مورد پاشاه بودنش هم نظر نباشند به عنوان یه متولد مهر پاییز رو فصل خودم می دونم و اعتدال نسبی هواش رو و رنگهای قشنگش و میوه های خوشمزش رو خیلی دوست دارم
عکسها خیلی قشنگ بود و ستاره های نارنجی اسمون حیاط شاعرانه و دلنشین مرسی که نوشتی شهریار مرسی
سلام.وای چه خرمالوهایی.محسن خان؟نمگی این عکسها رو میزاری؟یکی هم دلش بخواد بخوره و دست رسی نداشته باشه.... اصلا میدونی به نظر من بهترین حالت خوردن میوه اینه که خودت با دستهای خودت از درخت بچینی
هیشکی!
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 ساعت 09:48 ق.ظ
سلام داداشی.. چشم بلاگستان روشن .عود اسپند بیارید.. منم معتقدم که پادشاه بی چون و چرای فصلها پاییزه و هزار دلیل براش دارم یکیش ۸آذره که به دنیا اومدم و..
وقتی یک مثل من تو خونه ای به دنیا اومده باشه که سر تا سر حیاطش پر از درخت خرمالوو،و اولین درختی که باهاش آشنا میشه خرمالوو یه حس خاص به این درختو میوه پیدا میکنه که هر وقت می بینه اول حسرت می خوره که چرا دیگه نیست و بعد لبخند می زنه مثل الان. عکس دوم خیلی قشنگه
من ی جورایی به اسم خر ارادت دارم حالا این خر میخاد توی خرمالو باشه یا توی خرگوش یا توی خره اصفهانی ها یا یا یا ااااااا به هر حال منم عاشق خر مالو و پاییزم
مامانگار
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 ساعت 11:09 ق.ظ
عکس دوم که انبوه خرمالو رو نشون میده...عین جنگل خرمالویه...خیلی قشنگه... خرمالو میوه مهربونیه...چون تو خونه ها بیدریغ میوه میده...و همه خونواده رو خوشحال میکنه... یادت نره قول دادی برا محسن خرمالو ...ازاون درشت تراش بچینی بفرستی...
به به چه خرمالوهایی و چه پاییزی. موقع خرمالو خوردن جای بنده رو هم خالی کنین. هنوز وقت نکردم خرمالو بخرم. پادشاه فصلها هم که همین پاییز جونه که حرف نداره (آیکون گل هم برای شهریار وبلاگستان)
بابا بزن زنگو!... قبلا هم گفتم که همیشه تنها وبلاگی که بعد از وبلاگ خودم حتما حتما حتما باز میکنم اینجاس! ولی امروز انقد ذوف داشتم اول اینجارو باز کردم و آپدیتتو دیدم بعد رفتم سراغ وبلاگ خودم!...آفرین!...اینه!...اگه نمینوشتی مطمئنم حالت از اینی که هست هم بدتر میشد! حالا اصلا خودت جهنم نمیگی ما چیکار میکردیم!؟ (باز هم آیکون گاو ملانصرالدین! راستی قضیه این گاو ملانصرالدین که همش میگم رو میدونی دیگه!؟)... ولی از شوخی گذشته من ممکنه برای خیلی از پستات کامنت نذارم یا یکی دو پست درمیون کامنت بذارم ولی همیشه همیشه میخونم و اینجارو حتی بیشتر از وبلاگ خودم دوس دارم...یعنی خدا شاهده همین الان بگن باید بین اینکه تا آخر عمر وبلاگ نداشته باشی یا کرگدن دیگه وبلاگ ننویسه یکیشو انتخاب کنی وجدانا اولی رو انتخاب میکنم...
آقای محترم شما هنوز یاد نگرفتی حیاط منزل و اشجار واقع در آن مشاعه و اگه میخوای عکسشو منتشر کنی اول باید رضایت ساکنین منزل رو بگیری!؟... شاید ما دوس نداشته باشیم کسی بفهمه ما در یه خونه حیاط دار زندگی میکنیم! حالا من جواب اینهمه آدمی که بهشون گفتم ما در پنت هاوس یک برج ۵۰ طبقه زندگی میکنیم رو چی بدم!؟ ها!؟
عکس دومیه خیلی قشنگه...حس باغ و بوی خاک میده... امسال چقدر میوه آورده...تا حالا دقت نکرده بودم...میبینی چقدر زیبایی دور و برمون هست و ما هیچکدوم رو نمیبینیم؟...
ولی با این عکسی که انداختی کارت زاره! حالا حتما از اطراف و اکناف بلاگستان سیل درخواستهای ارسال خرمالو به دستت میرسه!... من میگم بیا مزایده بذاریم از همین طریق خودمونو ببندیم!...قیمت پایه هر خرمالو هزار تومان!!...چطوره!؟...
پیشنهاد حمید خیلی خوبه. اصلن چطوره یه سایت طراحی کنی برای فروش خرمالوها. هر وقت هم دیدی که فروش داره کم میشه ، باز یه پست بزن در مورد خداحافظی و کوله پشتی و از این حرفا. ناخوداگاه فروش دو برابر میشه. شایدم چند برابر. و حتی شاید سه برابر.
مامانگار
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 ساعت 12:23 ب.ظ
...اگه جعبه ای ببریم ...ارزونتر حساب میکنید..؟!! ...یااگه وانتی بخریم ازتون چی ؟!!
دافی نگار
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 ساعت 12:31 ب.ظ
بیا!...اولین مشتریها جور شدن! مامانگار الملوک جان و آلن السلطنه خان!...جفتشونم ماشالا وضعشون خوبه!...من میگم بیا درخواست کنندگان رو خوشه بندی کنیم و واسه خوشه یکیهایی مثل این عزیزان بدون یارانه و با قیمتهای جهانی حساب کنیم!...دونه پنج تومان چطوره!؟... باور کن کارمون بگیره دیگه نیازی نیست مثل حالا از صبح تا شب تو شرکت جون بکنیم! (چقدرم داریم الان جون میکنیم!)...دو سوته خودمونو میبندیم و میریم هاوایی و در کنار سواحل ماسه ای سفید و در جوار حور و پریها..........آپدیت میکنیم! (چیه!؟ فکر کردی چیز دیگه ای میخوام بگم!؟ حواسم هست که مریمترین جان کامنتارو میخونه! سرم که به تنم اضافه نکرده!)...
رویا-حرفخونه
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 ساعت 01:45 ب.ظ
آقا بازگشت شکوه آمیز و افتخار بر کف را بر عموم بلاگ نگاران و کامنتران دنیای مجازی و حدیث نگاران دنیای وافعی تبریکات و تهنیات عرض مینمایانیییییم !
در ضمن کیلویی یا بسته ای یا دونهای ؟
مامانگار
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 ساعت 01:52 ب.ظ
...اول شرکاء بشینن سر قیمت و نحوه عرضه و تقاضا توافق کنند...بعد ببینیم چی میشه.. ..کاش ما یه ذره وقت شناس بودیم...پاشدیم وسط زمستون پارسال رفتیم خونه جناب کرگدن و حمیدخان اینا...بگو آخه پاییزو گرفته بودن ازمون...حیف شد...
به مامانگار! : - همینجوریه دیگه! بحث پول و شراکت که پیش میاد آدم رفاقت و برادری و کوچکتر بزرگتری و اینارو فراموش میکنه!... - خب بلند شید بیاید دیگه! ما که مشتاق دیداریم...قدمتون سر چشم کرگدن! (و صد البته ما!)...دختر خانوم گلتون نگار بانو که انگار دیگه کلا مارو فراموش کردن! بهشون سلام برسونید و بگید "بازم معرفت مامانا!"
به بـــــــــــــــــــه ! شما چرا با این حالتون ؟!! منور فرمودید کلبهء درویشی ما رو جناب باقرلوی ته تغاری !!! می فرمودید گاوی گوسپندی کرگدنی چیزی ... !
کم بود جن و پری یکی هم از دریچه چیز کرد (پرید!)...این "غزلخونه" چی میگه این وسط!؟...آخرین باری که این نکبت بهم سر زده رو یادم نمیاد! فقط بلده بیاد اینجا مثل پیرمردای بازنشسته شعر در کنه بره!... جدا خاطرت عزیزه ها! مدتها بود که ندیده بودم جایی کامنت بذاره...فکر میکردم به ملکوت اعلی پیوسته!
من میتونم خرمالوهاتونو تو بورس ببرم و به قیمت جهانی براتون بفروشم و کلی حالشو ببرین البته نه بورس ایران ها از اون بورس خارجکیا که ملت دارن اونجا خودشونو سر قیمت جر میدن
خوش به حالتون خرمالو مجانی می خورید. رفتم خرمالو بخرم کیلویی سه هزار تومان دلم نیامد بخرم . من دلم خرمالو می خواد. فکر کنم آخر بایددست به سرقت از درخت همسایه بزنم.
آقا از بابت خصوصی دستتون درد نکنه. کلی استفاده کردیم. به هرحال آدم باید حواسش به لقمه حروم هم باشه.
(دمت گرم. خیلی باحال بود)
من و من
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 ساعت 05:20 ب.ظ
دیشب خسب بر من مستولو شد نتونستم ببینم چی گذاشتی. حالا می بینم که پز حیاطتونو به ما آپارتمان نشینای بدبخت دادی! هرررررررررررررر خوشالیم که برگشتی. خوشالتر میشیم که خوشال برگشته باشید
ناقوس خداحافظی زدی ... دلمان گرفت ... دلمان درین عصرهایی که زود شب میشود گرفت ! دیدیم اپ فرمودین ... با شور و شعف باز کردیم ... دیدیم حال وهوای دوست داشتنی پاییز و خرمالوهای نارنجی غلبه کرده بر روزهای کوتاه و شبهای بلندش ...
سلام آقا...
خیر مقدم شهریار بزرگ...
چشم ما و بلاگستان روشن به آمدن تان...
یه عالمه خوشحال شدم که نوشتید دوباره...
آخه چند روزی هی سر میزدم و از پست جدید خبری نبود..
راستی چه خرمالوهای قشنگ و درشتی داره حیاطتون دهانمان آب افتاد!!
این پادشاه فصل ها رو خیلی خوب اومدین...
دم شما گرم...
دلم خرمالو خواست خب . بدجنس!
سلام . خیر مقدم شهریار معظم .
پادشاه فصلهاست پاییز ! انصافا حق کلام رو ادا کرده این عبارت !
حیاط خونه پدری منم سه تا درخت خرمالو داره که وقتی پرمیشن یه ابهتی به حیاط میده و جالبتر اینکه توی کوچه مون یکی در میون خونه ها درخت خرمالو دارن و توی محله مون همه کوچه ها درخت خرمالو دارن....وای که چقدر قشنگ و خوشمزه است هم پاییز هم خرمالو
چقدر خوشکله
ما سر خیابونمون 2 تا از این درخت های خرمالو داریمکه با دست ودلبازی زیاد خرمالو های نارنجی می ده....
دیروز بود که می خواستم عکسی ازشون بگیرم و بزارم وبلاگ....
واقعا این خرمالوها قشنگن...!
عاشق پاییزم و خرمالوهای نارنجیش ... کاش این فصل همیشگی بود ... کاش پاییز موندنی بود ... کاش خرمالو چهارفصل بود ...
چقدر خوشحالم که نوشتی ...
دیروز دیدم اونجوری نوشته بودی ، دلم گرفت ... الان خوشحالم ...
پاییز فصل دوست داشتنی و قشنگیه
ولی شاید همه با شما در مورد پاشاه بودنش هم نظر نباشند
به عنوان یه متولد مهر
پاییز رو فصل خودم می دونم
و اعتدال نسبی هواش رو
و رنگهای قشنگش
و میوه های خوشمزش
رو خیلی دوست دارم
عکسها خیلی قشنگ بود
و ستاره های نارنجی اسمون حیاط
شاعرانه و دلنشین
مرسی که نوشتی شهریار
مرسی
سلام.وای چه خرمالوهایی.محسن خان؟نمگی این عکسها رو میزاری؟یکی هم دلش بخواد بخوره و دست رسی نداشته باشه....
اصلا میدونی به نظر من بهترین حالت خوردن میوه اینه که خودت با دستهای خودت از درخت بچینی
کاش خنکی محشر پاییزو هم زودتر تجربه کنیم
سلام خرمالوهای مزرعه ما را هم به خرمالوهای حیاطتون برسون حاج محسن.
قبلنا میگفتا باغ بی برگی اما باغ شما که ماشا... هم بابرگه هم با میوه
همیشه پر میوه باشه زندگیت
خوش به حال روستایی ها و باغدارها...
همهء درختها قشنگند اما بعضی ها خیلی قشنگند...
سلام داداشی.. چشم بلاگستان روشن .عود اسپند بیارید..
منم معتقدم که پادشاه بی چون و چرای فصلها پاییزه و هزار دلیل براش دارم یکیش ۸آذره که به دنیا اومدم و..
یه درخت خرمالو توی حیاط باقر لو!
یکی از اون ستاره های نارنجی آبدار رو تقدیم کن به پسری که هیچوقت نفهمید فرق خرمالو رو با گوجه قرمز!
یادش به خیر ما هم یه زمانی تو حیاط خونمون درخت خرمالو داشتیم ... چه ژادشاهی ای میکردیم ....
اما خداییش من هر وقت میدیدمش یاد کثیف کاریاش میفتادم
با همین 4 خط خوشحالمون کردین استاد.........
وقتی یک مثل من تو خونه ای به دنیا اومده باشه که سر تا سر حیاطش پر از درخت خرمالوو،و اولین درختی که باهاش آشنا میشه خرمالوو یه حس خاص به این درختو میوه پیدا میکنه که هر وقت می بینه اول حسرت می خوره که چرا دیگه نیست و بعد لبخند می زنه مثل الان.
عکس دوم خیلی قشنگه
من ی جورایی به اسم خر ارادت دارم حالا این خر میخاد توی خرمالو باشه یا توی خرگوش یا توی خره اصفهانی ها یا یا یا ااااااا به هر حال منم عاشق خر مالو و پاییزم
عکس دوم که انبوه خرمالو رو نشون میده...عین جنگل خرمالویه...خیلی قشنگه...
خرمالو میوه مهربونیه...چون تو خونه ها بیدریغ میوه میده...و همه خونواده رو خوشحال میکنه...
یادت نره قول دادی برا محسن خرمالو ...ازاون درشت تراش بچینی بفرستی...
چه حیاط خوشمزه ایی دارید !!
به به چه خرمالوهایی و چه پاییزی. موقع خرمالو خوردن جای بنده رو هم خالی کنین. هنوز وقت نکردم خرمالو بخرم.
پادشاه فصلها هم که همین پاییز جونه که حرف نداره
(آیکون گل هم برای شهریار وبلاگستان)
بابا بزن زنگو!...


قبلا هم گفتم که همیشه تنها وبلاگی که بعد از وبلاگ خودم حتما حتما حتما باز میکنم اینجاس! ولی امروز انقد ذوف داشتم اول اینجارو باز کردم و آپدیتتو دیدم بعد رفتم سراغ وبلاگ خودم!...آفرین!...اینه!...اگه نمینوشتی مطمئنم حالت از اینی که هست هم بدتر میشد! حالا اصلا خودت جهنم نمیگی ما چیکار میکردیم!؟ (باز هم آیکون گاو ملانصرالدین! راستی قضیه این گاو ملانصرالدین که همش میگم رو میدونی دیگه!؟)...
ولی از شوخی گذشته من ممکنه برای خیلی از پستات کامنت نذارم یا یکی دو پست درمیون کامنت بذارم ولی همیشه همیشه میخونم و اینجارو حتی بیشتر از وبلاگ خودم دوس دارم...یعنی خدا شاهده همین الان بگن باید بین اینکه تا آخر عمر وبلاگ نداشته باشی یا کرگدن دیگه وبلاگ ننویسه یکیشو انتخاب کنی وجدانا اولی رو انتخاب میکنم...
آقای محترم شما هنوز یاد نگرفتی حیاط منزل و اشجار واقع در آن مشاعه و اگه میخوای عکسشو منتشر کنی اول باید رضایت ساکنین منزل رو بگیری!؟...
شاید ما دوس نداشته باشیم کسی بفهمه ما در یه خونه حیاط دار زندگی میکنیم! حالا من جواب اینهمه آدمی که بهشون گفتم ما در پنت هاوس یک برج ۵۰ طبقه زندگی میکنیم رو چی بدم!؟ ها!؟
عکس دومیه خیلی قشنگه...حس باغ و بوی خاک میده...
امسال چقدر میوه آورده...تا حالا دقت نکرده بودم...میبینی چقدر زیبایی دور و برمون هست و ما هیچکدوم رو نمیبینیم؟...
ولی با این عکسی که انداختی کارت زاره! حالا حتما از اطراف و اکناف بلاگستان سیل درخواستهای ارسال خرمالو به دستت میرسه!...
من میگم بیا مزایده بذاریم از همین طریق خودمونو ببندیم!...قیمت پایه هر خرمالو هزار تومان!!...چطوره!؟...
هزار تومن کمه برای خرمالوهای کرگدنی دکولته ای چندضلعی غزلخونه ای !
پیشنهاد حمید خیلی خوبه.
اصلن چطوره یه سایت طراحی کنی برای فروش خرمالوها.
هر وقت هم دیدی که فروش داره کم میشه ، باز یه پست بزن در مورد خداحافظی و کوله پشتی و از این حرفا.
ناخوداگاه فروش دو برابر میشه. شایدم چند برابر. و حتی شاید سه برابر.
...اگه جعبه ای ببریم ...ارزونتر حساب میکنید..؟!!
...یااگه وانتی بخریم ازتون چی ؟!!
رسیدن پادشاه فصلها بر شهریار وبلاگستان مبارک....
مرحمت فرموده چند تا از اون رسیده آبداراش رو با پست سفارشی بفرستید اینور
سلام
چه درخت پرباری . ماشاا... . نوش جانتون ما خرمالو دوس نداریم . از مزه چسبش خوشمون نمیاد . اما قیافه اش رو دوس داریم . دیگه درخت چی دارین ؟
بیا!...اولین مشتریها جور شدن! مامانگار الملوک جان و آلن السلطنه خان!...جفتشونم ماشالا وضعشون خوبه!...من میگم بیا درخواست کنندگان رو خوشه بندی کنیم و واسه خوشه یکیهایی مثل این عزیزان بدون یارانه و با قیمتهای جهانی حساب کنیم!...دونه پنج تومان چطوره!؟...
باور کن کارمون بگیره دیگه نیازی نیست مثل حالا از صبح تا شب تو شرکت جون بکنیم! (چقدرم داریم الان جون میکنیم!)...دو سوته خودمونو میبندیم و میریم هاوایی و در کنار سواحل ماسه ای سفید و در جوار حور و پریها..........آپدیت میکنیم! (چیه!؟ فکر کردی چیز دیگه ای میخوام بگم!؟ حواسم هست که مریمترین جان کامنتارو میخونه! سرم که به تنم اضافه نکرده!)...
خوشحالم که موندید.
آقا بازگشت شکوه آمیز و افتخار بر کف را بر عموم بلاگ نگاران و کامنتران دنیای مجازی و حدیث نگاران دنیای وافعی تبریکات و تهنیات عرض مینمایانیییییم !
در ضمن کیلویی یا بسته ای یا دونهای ؟
...اول شرکاء بشینن سر قیمت و نحوه عرضه و تقاضا توافق کنند...بعد ببینیم چی میشه..
..کاش ما یه ذره وقت شناس بودیم...پاشدیم وسط زمستون پارسال رفتیم خونه جناب کرگدن و حمیدخان اینا...بگو آخه پاییزو گرفته بودن ازمون...حیف شد...
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی
پاییز بهاری ست که عاشق شده است
به مامانگار! :
همینجوریه دیگه! بحث پول و شراکت که پیش میاد آدم رفاقت و برادری و کوچکتر بزرگتری و اینارو فراموش میکنه!...
-
- خب بلند شید بیاید دیگه! ما که مشتاق دیداریم...قدمتون سر چشم کرگدن! (و صد البته ما!)...دختر خانوم گلتون نگار بانو که انگار دیگه کلا مارو فراموش کردن! بهشون سلام برسونید و بگید "بازم معرفت مامانا!"
به بـــــــــــــــــــه !
شما چرا با این حالتون ؟!!
منور فرمودید کلبهء درویشی ما رو جناب باقرلوی ته تغاری !!!
می فرمودید گاوی گوسپندی کرگدنی چیزی ... !
چرا شاه فصلها؟ چون تاج زرد به سر داره؟...از این پستت خوشم اومد چون پر از حس زنده بودن بود...کمی حالم بهتر شد
کم بود جن و پری یکی هم از دریچه چیز کرد (پرید!)...این "غزلخونه" چی میگه این وسط!؟...آخرین باری که این نکبت بهم سر زده رو یادم نمیاد! فقط بلده بیاد اینجا مثل پیرمردای بازنشسته شعر در کنه بره!...
جدا خاطرت عزیزه ها! مدتها بود که ندیده بودم جایی کامنت بذاره...فکر میکردم به ملکوت اعلی پیوسته!
من میتونم خرمالوهاتونو تو بورس ببرم و به قیمت جهانی براتون بفروشم و کلی حالشو ببرین
البته نه بورس ایران ها
از اون بورس خارجکیا که ملت دارن اونجا خودشونو سر قیمت جر میدن
سلام
خوش به حالتون خرمالو مجانی می خورید.
رفتم خرمالو بخرم کیلویی سه هزار تومان دلم نیامد بخرم .
من دلم خرمالو می خواد.
فکر کنم آخر بایددست به سرقت از درخت همسایه بزنم.
انقد خسیس بازی در نیارید !
این جور محرومیتا آیندهء آدمو خراب می کنه ها !!
حتی ممکنه انسان عقیم بشه !
چند روز دیگه همه برگاش میریزه و فقط میوه میمونه....خیلی مرده تو این هوا میوه میده...نه؟
خیلی زنه
مرد که میوه نمیده !
آقا از بابت خصوصی دستتون درد نکنه.
کلی استفاده کردیم.
به هرحال آدم باید حواسش به لقمه حروم هم باشه.
(دمت گرم. خیلی باحال بود)
دیشب خسب بر من مستولو شد نتونستم ببینم چی گذاشتی. حالا می بینم که پز حیاطتونو به ما آپارتمان نشینای بدبخت دادی! هرررررررررررررر
خوشالیم که برگشتی. خوشالتر میشیم که خوشال برگشته باشید
ناقوس خداحافظی زدی ... دلمان گرفت ...
دلمان درین عصرهایی که زود شب میشود گرفت !
دیدیم اپ فرمودین ... با شور و شعف باز کردیم ... دیدیم حال وهوای دوست داشتنی پاییز و خرمالوهای نارنجی غلبه کرده بر روزهای کوتاه و شبهای بلندش ...
و غبطه خوردیم به داشتن برادری مثل حمید!