یکی بیاد فکّ منو جمع کنه !

 

امروز دو تا صحنه دیدیم که فکّمان را تا نزدیکی های زمین پایین آورد ! ... لذا چون دوست داریم شادیهایمان را با شما تقسیم کنیم برایتان تعریفشان می کنیم انشالله تعالا که حظ دنیوی و اجر اخروی به میزان لازم عایدتان بگردد ! ... اولی توی پیاده روی خیابان عباس آباد نرسیده به ولیعصر بود که صبح کلهء سحر ناشتا یک آقا پسر ریش پرفسوری و یک خانم جوان داشتند در حین قدم زدن از هم لب می ستاندند ستاندنی ها ! ... دومی هم عصر سر دوراهی یوسف آباد بود که یک خانم جوانِ به چشم خواهری خوش بر و رو ، داشت گردن یک خانم جوان خوش بر و روتر از خودش را لیس می زد ! ... به جان خودم عین واقع عرض می کنم ! ... بعد از رویت این دو صحنه از امت همیشه در صحنه ، با همان فک چسبیده به زمین که در ابتدای این سطور ذکرش رفت فکری شدیم که نکند اینها از علائم ظهور زود هنگام و یا در شرف حدوث و وقوع بودن روز قیامت باشد !

نظرات 74 + ارسال نظر
دخترک زبون دراز پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:47 ق.ظ http://dokhtarezabonderaz.blogsky.com/

اول...

دخترک زبون دراز پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ق.ظ http://dokhtarezabonderaz.blogsky.com/

ما هم که ندیدیم داریم می خونیم فکمون افتاد چه برسه به شما

من و من پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:50 ق.ظ

د بابا حالا باس عکس می گرفتی دیگه! پ اون دوربین هزااار مگا پیکسلی به چه درد می خوره وقتی از یه لیس عکس نگیره!

فلوت زن پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:50 ق.ظ http://flutezan.blogsky.com/

جل الخالق !!!!!!!!!!
دیگه ما هم داریم می ریم قاطی بلاد ِ کُفریا !!!!

دکولته بانو پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ق.ظ

چه بااااااااااااااااااااانمک !!!!!!

نیما پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:52 ق.ظ

دلیل اصلی طهور همیناس !

میلاد پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:54 ق.ظ

عجب

بنده هم چنر روز پیش ها در حین رانندگی چنین صحنه ایی مشاهده کردم
ماشین جلویم یک عدد ماتیز
خانوم و اقای سرنشین حین رانندگی در اتوبان نیایش چنان لب میستاندن که نگو
تازه خانوم هی اقاهه رو اذیت میکرد اولش بههش نمیداد


یه مطلب دیگه این خانوم زبون دراز داره جانشین بهنام میشه

بهنامکجایی که اولیتو کشتن

تیراژه پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:14 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

استاد شک نکن... نزدیکه...هم ظهور هم قیامت...از علائمش هم علاوه بر این هایی که شما رویت فرمودید میتوان اشاره کرد به این آکادمی جناب کیامهر که جماعت وبلاگستان رو این چنین....!دجال دجال که میگن همین است دیگر...استغفر ا...!!!راستی چرا اسم شما و مریم بانو توی لیست نیست؟

paizee boland پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:29 ق.ظ

Dorooooooooooooooooooooooooooooooood
age be in neshaneha bod va ba in neshaneha roze rastakhiz dar shorof.. pas bayad gharnha pish inja ghiamatha mishod ghiamati... Amma khodaish in sahneye lab setandane bayad kheli jaleb bashe onam dar on mogheiate makani.. dame on javane rish porfosoriye shoja garmmmmmmmmmmmmmmmmmm

پروین پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:30 ق.ظ

خیابون عباس آبادیه خیلی جالب بود. خوبه جوونهای عاشق هر جا هوس کردند بتونن هم رو ماچ کنند.

اما اون یوسف آبادیه مشکوک میزد. مطمینی بستنی ای جیزی نریخته بوده رو گردن خانومه، بعد دوستش داشته تمیزش می کرده؟

از شوخی گذشته، من چند وقت پیش توی یکی از خیابونهای تورنتو، ساعت های حدود پنج بعد از ظهر که حسابی شلوغه، کنار پیاده رو دوتا دختر جوون رو دیدم که داشتند فارغ از جهان و جهانیان مغازله و معاشقه و ..... میکردند. با اینکه سعی میکنم مردم رو بخاطر انتخابهای شخصی زنگی اشون هیچ وقت قضاوت نکنم، اما بنظرم خیلی صحنهء نامناسب و awkward ی اومد.
این حس رو تو بقیه هم دیدم.

نمیدونم در موردی که تو دیدی هم همینجوری بود یا مردم اوکی بودند با این مساله.

paizee boland پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ق.ظ

Hayyyyyyyyyyyyyyyyyyy beladiane kofr, be beladaye ma khosh omadin, bad hey begin Iran jaye zendegi nist

یکی پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:54 ق.ظ


چه جالب یاد یه صحنه افتادم چند سال پیش تو بلوار قائم
سمنان بلا نسبت خراب شده که دوتا آقا پسر تو سرمای زمستون بهم چسبیده بودنو ما هم کوررر عینک نبرده
بودیم کلی وایسادیم از دور دقت کردیم کاینا چه غلطی دارن می کنن که بعد که دوزاریه افتاد دوتا پاداشتیم
دوتام قرض گرفتیمو در رفتیم.بد زمونه ای شده ها
نمیدونم چرا عوض دختر این دوتا خنگا بهم
چسبیده بودن!!! واقعا!!!
یاحق...

azade پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:40 ق.ظ http://13farvardin.aminus3.com

hala boosidan eb nadare vali dovomish o vaghean didin?! ye zare kasife vasate khiaboon !
rasti ba taakhir, ghadame fereshte ye koochooloo be khoonevade ye shoma mobarak :)

روشنک پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:05 ق.ظ

حدود محل کار من تو مسیر شماست!
از امروز ۴ تا چشم اضافه قرض میکنم واسه شکار صحنه!

هیشـــکی ! پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:16 ق.ظ http://hishkii.blogsky.com

سلام
صبت بخیر
پیاده روی عباس آباد بامزه بود اتفاقن نوش جونشون ولی یوسف آبادیه چندش بود

الهه پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:47 ق.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

سلااااام و عرض ارادت...
آقا فکتون سالمه؟دچار کشیدگی عضلات صورت نشدین که خدای ناکرده؟منکه صورتم کش اومد خداییش!
چه مملکت آزادی داشتیم و نمیدونستیم!
ظهور زود هنگام؟!تا همین الانش هم کلی دیر شده که به همچین صحنه هایی رسیدیم!وا اسفااااا....این بود آرمانهای ما؟

آرش امین زاده پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:12 ق.ظ http://arashaminzadeh.blogfa.com

مطمئنی امروز اصولا از خونه بیرون رفتی ؟

کرگدن پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ق.ظ

الان این چی بود جناب امین زاده ؟!
متلک بود !
تیکه بود !
انتقاد بود !
اعتراض بود !
ضدحال بود !
برجک پیاده کنی بود !
دغل پیشه روسیاه کنی بود !
دروغگو رسوا کنی بود !
مچ گیری بود !
زبل خان بازی بود !
منو نیگا خیلی باهوشم بود !
مبارزه با تشویش اذهان عمومی بود !
دفاع از جایگاه ظهور و قیامت بود !
صیانت از کیان جمهوری اسلامی بود !
چیچی بود بلاخره ؟!!

کرگدن پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:33 ق.ظ

یک کامنت مفصل دیگر هم
نوشته بودم که منصرف شدم از ارسالش
چون یک درصد احتمال دادم
شاید منظورتونو خوب متوجه نشده باشم !

مریم پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:59 ق.ظ http://mazhomoozh.blogfa.com

تازگیا تو یوسف آباد از این صحنه ها زیاد می بینن. می گم نکنه اون ورا انقلاب شده؟!

محمد پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:59 ق.ظ

چرا اکثر خانمها گفتن چندش و کثیف و حال بهم زن بوده ولی آقایون نگفتن؟چرا همه با وجود ادعای روشنفکری و آزادی قایل بودن برای همه، بازهم مخالفت میکنن با چنین مساله ای؟
این پیام خصوصی است.

کرگدن پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ق.ظ

یعنی فقط من بخونمش ؟!

کرگدن پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:01 ق.ظ

فک کنم دقیق نخوندین کامنتا رو محمد عزیز
خانومایی که گفتن چندش
صرفن منظورشون یوسف آباد بوده و نه عباس آباد !

بی تا پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:16 ق.ظ http://khanoomek.blogfa.com/

من خودم بالشخصه خالق متعدد صحنه هایی از این دست بودم ... دیدن چشمهای از حدقه در اومده ی ملت ؛ خیلی خنده دار و گریه دار بود توامان... یک صحنه که در وسط چارراه امیرآباد ساختیم که راننده ی یه ماشین از پشت چراغ قرمز اومد پایین تا وسطای چارراه که مثلن منو دستگیر کنه...هاهاها...خیلی حال میده این هنجارشکنی ها... حمید هم یه خاطره از ایرانسل میگفت...همیشه تو یادمه...خیلی خوبه...خیلی...

عاطفه پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:16 ق.ظ

سلام دادا محسن.. صبح شوما بخیر
صحنه ی اول: نمیدونم چرا این قضیه رو آزاد نمیذارن! فک میکنن هر چی زد و بند کنن و جلوشو بگیرن بهتره.. خب نیست دیگه.. میشه مثلن یواشکی کاری! میشه خالی کردن عقده توخیابون..
صحنه ی دوم: شاید از نظر اکثر آدما چندش باشه.. ولی من چرا چندش؟! شاید واقعن یه امر طبیعیه باشه.. این قضیه توکشورای دیگه وجود داره.. اینجاست که رو همه چیز سرپوش میذاره.. شاید چون به ما یاد دادند که بده ما هم حالمون از این کار بهم میخوره..

گل گیسو پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 ق.ظ http://gol-gisoo.blogsky.com/

سلام
اوه اوه
فکر کنم با دیدن این صحنه ها اگر کمی خوابالود هم بودین خواب از سرتون پریده!!
الان فک من نیاز به عمل پیدا کرد از فرط چسبیدن به زمین

محمد پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ق.ظ

من منظورم همون یوسف آباد بود.بیشتر یه جور تابو ست به نظر من.البته میدونم که توی مملکت کنونی این ناهنجاریه.اما توی جمعهای کوچکتر و روشنتر نباس ناهنجاری باشه.اونا هم حق دارن.

کاپوچینو پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ق.ظ http://capuccino.blogfa.com

وانیا پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:31 ق.ظ

سلام قربان زیاده عرضی نیست

کرگدن پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:06 ق.ظ

در چه موردی وانیا بانو ؟!
درمورد عباس آباد و یوسف آباد ؟!!

بی تا پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 ق.ظ http://khanoomek.blogfa.com/

لطفن آدرس ایمیلت رو بده

ژاکلین پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ق.ظ http://17pm.blogfa.com

هی وای من!!! اینقدر از این صحنه ها تو شیراز زیاده که اگه به فرمایش آقایون ریش دار بی ریشه بخواد زلزله بیاد شیرازیا می شن ژاپنی!!!

میرزاقلمدون پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ق.ظ

محسن دارم میام سمت شرکتت
وقتی رسیدم اس ام اس میدم سربع بیای پایین گردتنو لیس بزنم . اوکی هانی؟؟؟؟

شاپرک پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:20 ب.ظ http://bahanehayedeltangy.blogfa.com/

به به

مامانگار پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ب.ظ

..پس منظور از پیاده شدن فک..همانا شاد شدن است ؟!..
..من تعبیر دیگه ای داشتم..فکرمیکردم منظور حالم گرفته شد..است..

پَـ ـرشـ ـان پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:11 ب.ظ

آقا این عشرتکده ها رو جمع کردن ... ملت هم موندن وسط خیابون...
خونه خالی گیر نمیاد این روزها...
مامان بابا ها همش خونه اند...

سوسک سیاه! پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:28 ب.ظ http://sooksesia.persianblog.ir/

بابا اینام دل داشتن شما چرا جناب کرگدن نسل سومی...اما اون دوتا خانوما که خب چندشششششششششششششش

Knight پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ب.ظ http://funoos.blogfa.com/

لایک به نظر پرشان!
خب اگه خونه هاشون مکان بود که نمیومدن بیرون دیگه...
من مخالف این حرکتها نیستم ولی خب هرچیزی هم هنجاری داره...
به هر حال ما هم کفمان برید به جان مولا!!!

ماهی تنگ بلور پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:41 ب.ظ http://parspalace.persianblog.ir/

خدا شانس بدهخاک اون کوچه خیابونا طوطای چشم آقا

وروجک پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:46 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com


من مدل عباس ابادی تا دلت بخواد دیدم ولی یوسف ابادی دیگه خیلی فجیعه حالم بد شد
من بودم می رفتم جلو کارتشونو می گرفت توقیف می کردم که تو یه مکان عمومی از این چندش بازیا در میارن تازه اگه کارت داشته باشن

آرمـــــ ــــان پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:59 ب.ظ http://lie-f.blogfa.com/

"صحنه را دیدم ...
بر خود لرزیدم ...
از عمق فاجعه گویا
ناخواسته قدری ...یدم"

آلن پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:19 ب.ظ

صحنه اول ؛ شاید از نشانه ها ی ظهور آقا باشه ؛ ولی صحنه دوم قطعن از نشانه های ظهور خداست.
شک نکن.

هاله بانو پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:26 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

وای نگید عموی نوظهور
این حرفها کراهت داره
مملکت اسلامیه الان شما اسلام رو گذاشتید رو ویبره با این نوشته
اینجا و این حرفها

تازه شما خوبش رو دیدید
چند وقت پیش هوا بارونی بود و می بارید خفن
دو نفر هم از خدا خواسته هوا از این رومنس تر پیدا نکرده بودن زیر بارون به قول شما در ملاعام چه لبی می ستاندن

هاله بانو پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:28 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

فقط یه سوال فنی الان پیش اومده؟
این دختره تو این عکس چه جوری خودش رو به اون بالا رسونده؟ نکنه از اون بالا اومده پایین؟
خوب بچه است دیگه سوال براش پیش می یاد

حسین کرد شبستری پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:54 ب.ظ http://yadeyaremehrban.blogfa.com

jalal khaleeeeeeeeeegh
rastesh doyomi ro bavar nemikonam

آرش امین زاده پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:01 ب.ظ http://arashaminzadeh.blogfa.com

اولولون جان
منظورم این بود که نکنه خواب موندی و این چیزا رو خواب دیدی ؟

امیلی پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:27 ب.ظ http://newbride.pesianblog.ir

من یه سوال دارم دوست دارم همه نظر بدن

آیا هم جنس بازها بیمارند یا منحرفند؟ من خودم جواشو نمی دونم

مکث پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:01 ب.ظ http://maks2011.blogsky.com

محسن خدا دوستت داره که خواسته توی زندگی ت همچین چیزهایی ببینی. به خصوص مورد دوم خیلی زیباست. محسن؟ چطوری لیس می زد حالا؟ مگه دختره روسری نداشت؟ شاید بستنی ریخته بوده داشته پاک می کرده. جوابمو بده ها. می یام ببینم جوابمو دادی یا نه.

مکث پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:02 ب.ظ http://maks2011.blogsky.com

میرزا قلمدون رسید دم شرکتت؟ خبرم کن ببینم چی شد دم در شرکت.

کارلوش چییزوش !!! پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:19 ب.ظ http://ieeee web lag chi bid ?????

والا نه بیمارن نه منحرف ...
ما یه هم خدمتی داشتیم ...
دگر باش تشریف داشتن ایشون !!!
(البته اینکه از کجا فهمیدیم هم جریااااااان داره هاااااا )
... !!!!!!!!!!!!!
از اون جریاناااااا
خلاصه کلی دوری میجستیم از این آقا
بچه ی خیلی باحالی بودددددددا
ولی خب دیگهههه
فوق العاده خطر ناکککککککک هم بود !!!
اینو میخواستم بگم که نه بیمارن
نه منحرف ...
خب اینجوری بگم
که
دست خودشون نیست
شایدم باشه
(من چه بدونم خبببب !؟)
اگه مردی برو از خودش بپرس !!!!
در هر صورت
حتی با اینکه یک بار ایشون در بازی والیبال پیشنهادی به این شرح(البته برای شوخی) از خودشون به دوست برد پیت منشانه ی ما در وکردن که:
تو بیا دفاع زیر تور وایسا ...
منم تور .... !!!!
...
خداروشکر که ما تونستیم در مقابل این عوامل استکبار و گرگ پیر استعمار انگل.یس خائن ... با تمسک جستن به دامن گل منگل.یه ولای.ت پایداری از خودمون در وکنیم و به شعار با مسمای بیسج مدرسه.عشق است رنگ و بوی جدیدی بدیم که امید است مورد لطف ایزدی واقع شود !


با تشکر
مخاطب خاموش
(راستش روشن بودیما قبلا تراااااااا
ولی خب دیگه
پول امام زمون ما رو آب (مجاز از قبض آب) برد !!!
و دیگه برا گاز پول نداریم که خودمونو اینجا رووووشنننن کونیم !!
نه خاک به سرم ببخشید کونیم نه هاااااااا ... کنیم !!!)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.