عصری همینطوری نشسته بودم که یاد پارسال پیارسال افتادم و فراخوان مسابقهء عکاسی با موضوع ماه محرم که وبلاگ ما هیچ ما نگاه می خواست برگزار کند و ناتمام ماند ... بعد به این فک کردم که خودم امسال همچین فراخوانی بگذارم و بچچه ها عکس بگیرند بفرستند ولی دیدم اگر آدمی که اعتقادات مذهبی - تقریبن - ندارد و هر سال اوائل محرم توی وبلاگش یک پست در مذمت خرافه بازی ها و افراطی گری های هیئت ها و دسته جات و حواشی شان می نویسد ، بردارد همچین کاری بکند ، بنظرم یک کم خنده دار است ... آدم می شود زمبور بی عسل ! ... البته خب ایرادی هم ندارد که مثلن یک دکتر متخصص ریه سیگار بکشد یا یک متخصص زنان و زایمان خودش نازا باشد ! ... ولی علیرغم اینکه نمی شود به گناه آن خرافه ها و افراط های آهنگران بلخی ورداشت به شوشتر گردن زیبایی های بصری چشم نواز این مراسم را زد ، در کل اگر همچین فراخوانی می زدم قشنگ و منطقی نبود ... خوب که دقیق شوی می بینی خیلی چیزهای دیگر زندگی هم اینطوری هستند ... اتفاقات ... آدمها ... همه چیز ... یعنی می توانند دو بخش داشته باشند ... یک بخش آزار دهنده و عذاب آور و یک بخش مطلوب و دوست داشتنی ...