« متصل »

فک کن وسط یک جلسهء جددی که با موضوع هم اندیشی برای شرکت هرچه باشکوه تر در نمایشگاه بین المللی الکامپ تشکیل شده وسط آنهمه بحثهای سنگین ... مدیرعامل ، مجموعهء معاونین و مدیران و پرسنلش را به کهکشانی های رئال مادرید تشبیه میکند که سطح انتظاراتش را بیان و افق های جدیدی را ترسیم کند ، بعد یک عزیزی از مدیران میگوید : آقا رئال چیه ! بفرما بارسلون ! و مدیرعامل هم میگوید : اصلن استقلال ! که آبروی فوتبال ایرانه توو آسیا ! ... یک کُرکُری و کل کل کوچولو که حال و هوای جلسه را عوض و خستگیها را در میکند ... میخواهم بگویم آدمها در هر سن و سالی ، در هر جایگاه و مرتبتی و در هر شان و موقعیتی به قول امید بلاغتی « متصل » هستند به علائق و سلائقشان ... متصلند به اتصال هایی که بین آنها و بودن برقرار است ... خوشند به دلخوشی های هرچند کوچکشان ... زنده اند به هرآنچه که نشان از زندگی و سرزندگی داشته باشد ...  و با همینهاست که اندکی از بار هستی می کاهند !

نظرات 11 + ارسال نظر
پروین چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:38 ق.ظ

این استفاده از شیوهء "humanize" کردن در سخنرانی های جدی، خیلی شیوهء جالب و هوشمندانه ای است. برای القای نزدیکی به شنونده. و موثر هم هست. همانطور که چقدر قشنگ توجه ترا به خود جلب کرد. که در میان هیروویر کار و برنامه ریزی و .... وجه انسانی (و شوخ و شنگ) مدیر را دیدی.

تیراژه چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:16 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

سلام علیکم
صبح به خیر
کاش نوشته ی امید بلاغتی را هم میگذاشتید

خیلی خوب است که آدمها هوشمندانه از این اتصالات برای رفع و رجوع امورات کاری و رسمی استفاده میکنند
مثل معلم هایی که سر کلاس نقبی به خاطراتشان میزنند یا روزمره شان را تعریف میکنند برای صمیمی کردن فضا و البته مفهومی کردن درس.

دو خط آخر کلا معنای خاص تری داشت. کلی تر بود و سخت تر و فلسفی . <دلخوشی های کوچکی که از بار هستی میکاهند>..
هوم..

محسن باقرلو چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:25 ق.ظ

نوشتهء خاصی از امید منظورم نبود
امید توی نوشته هاش از کلمهء « متصل » زیاد استفاده میکنه !

تیراژه چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:32 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

بله!
ممنون از توضیحتون.

نینا چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:51 ق.ظ

ما تو کارمون این موضوع را خیلی تا کید میکنن.و اینکه با مخاطب یم هم اندیشی و به قول دوست گرامی اتصال داشته باشی.
تاحالا مطالب ایشونو نخوندم

yasna چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:29 ق.ظ http://delkok.blogfa.com

الان که نمیدونم فوتبال در چه وضعیته... اما نوشته من یاد کل کل قدیمی انداخت... که قبلا همین رئال واسم مثال زده بودند...
چند پیش ها که جوون تر بودیم... من داداشم سفت وسخت فوتبال اسپانیا رو دنبال می کردیم... من طرفدار سفت وسخت رئال داداشم یه بارسایی دو آتیشه... رئال اون موقع ها همیشه به بارسا می باخت و لیگ هم خیلی مابی نبود ولی جام ملتها چند سال قهرمان میشد...
چند سال بعدش گرفتار کار و درس و تحیقیق شدم... گره خوردم تو هم... هی تو دیوار می خوردم... دیگه خسته شده بودم .. همش در حال ناله و غر زدن.. یادمهاون موقع همون دادا بارسایم بهم گفت مثل رئالت باش... میزبانه اما شخصیت قهرمانی داره...

دل آرام چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:23 ق.ظ http://delaramam.blogsky.com

چقدر عالی... هم کار و هم شوخی در کنار هم.

جعفری نژاد چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:27 ق.ظ

نه فقط این پست، کلن پست های این چند وقتت را که می خوانم دائم یک چیز گوشه ی ذهنم بُلد می شود:

که آدم ها، "همه" ی همه ی آدم ها، یک روز، یک جایی از زندگی به بی فایده بودن کلنجار با زندگی، به این که زندگی گوش شنیدن فحش های کشداری که حواله اش می کنیم را ندارد، به این که جنگیدن با زندگی خاص ترین تاکتیک های جنگی و البته زیرکانه ترین حیله ها را می طلبد، مومن می شوند.

بعد از این،آدم ها، "خیلی" از آدم ها می نشینند کنار زندگی، لبخند می زنند، دستشان را می اندازند گردنش و آرام زیر گوشش می گویند: "باهات راه می یام، باهام راه بیا"

مطمئن نیستم، اما به گمانم این زیاد هم بد نباشد

کورش تمدن چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:34 ب.ظ

سلام
چه جالب.منم وقتی تشبیهشون به رئال رو خوندم تو دلم گفتم چرا رئال؟حداقل میگفت بارسا
با این پستت خیلی موافقم.

سرزمین آفتاب چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:29 ب.ظ http://sarzamin-aftab.blogsky.com

محسن جان؟

الان شما "متصل" هستید به این وبلاگ ؟
یا... وبلاگ " متصل" است به شما؟

محسن باقرلو چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:22 ب.ظ

من متصل هستم به اتصال این وبلاگ به دلهای مخاطبین نازنینش !

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.