دختر را در هر سه روز نمایشگاه دیده ام ... کمی تپل ، یک مقدار پُر رو ، خیلی زیبا ... دختر را در هر سه روز نمایشگاه دیده ام ... هر روز با یکی ... البت چون ما نمی توانیم کانترمان را ترک کنیم این ( یکی ) چیزی است که من دیده ام لذا شاید هم ( چن تا ) ...
و حالا میفهمم چرا نمایشگاهها بهترین مکان و امکان برای کاریابی و کارآفرینی و کللن مقولات مربوط به فرصت های شغلی هستند !
ها ها ها
امکانات بالقوه و البته بالفعلی دارد این نمایشگاه ها وکلا اجتماعات ما ایرانی ها! که معمولا مثل همیشه سرسری از کنارشان میگذریم تا اینجا از دریچه ی چشمهای نافذ و دقیق شما بخوانیمشان.
ضمنا روزهای الکامپ است و پادرد و سردرد و خستگی ها و استرس های مخصوص به خودش
خسته نباشید قربان...
خخخخخخ.
کار افرینى داشته!!!
اووووووووووووم..اعتراف میکنم




!!
که دوزاریم نیتتفتاد از این پست
یعتتنی متوجه نشدم این دیدن
توی دایره کاریابی و کارآفرینی
معنیش چی بود..به طور حتم
کسی هم نیست که اینوقت
شب دوزاری کـــج وکوله منو
با چکش صاف کنه وبندازتش
یاحق...
کار زنها رو مسخ میکنه کل هویت و بودن و being شون رو دگرگون می کنه مفهوم عشق رو تو وجودشون نابود میکنه کار از زنها مردهای ضعیف می سازه زنهای خونه دار مقتدرند اما زنهای شاغل یک نیمچه زن یک نیمچه مرد ضعیف!!
دوستان انگار کلهم اجمعین به نوع اشتغال بانوی فوق الذکر توجه کافی نداشته اند! گرچه توضیحاتِ پست مکفی بود به نظرم!
قربان این ذهن های پاک و پاستوریزه تان! والا!!
ﻛﺎﺭ ﻋﺒﺎﺩﺗﻪ ﺩﻳﮕﻪ...ﺧﻴﻠﻲ ﻫﻢ ﺧﻮﻭﻭﺏ...
خوب این هم یه نوع کاریابی از نوع ج ن س ی اشه دیگه...کلا تو جمع های شلوغ و اونم مثل نمایشگاه ها این نوع کاریابی رواج خوبی یافته و خیال طرفین هم تا حدودی راحته ....مکان مکان مناسبی است....ولب متاسفانه این هم بایستی به شور گذاشته بشه و ریشه یابی بشه این نوع رفتار ناهنجار..
این ناهنجاریها همه یه ریشه ای دارند که این مقوله اگه تو این ورطه بیفته وقت و مکان مناسبی می طلبه که از حوصله ی خیلی ها خارجه.....ممنون از اشارات زیبایتان استاد...
باشد تا عده ای این مطالب و پست های هشدار دهنده رو بخوانن و راه کاری بیندیشند....تا بعد.
انواع بدلیجات حراج شد....
چه عجب که مومنین و مومنات نیومدن بگن وای بر ما .... چرا قضاوت کردی .....
سرکار خانوم مهربان!
مومنین و مومنات، دیگه الزامی برای نظر دادن در «جمع» نمی بینن! نظرشون رو خصوصی می دن، تا جمع دوستانه تون با خوندن نظرهای مخالف، متنشنج نشه!
صرفاً جهت اطلاعتون عرض کردم.
دوست دارین نظرهای مومنین و مومنات رو بخونین و مثل همسرتون بهشون بخندین و مسخره شون کنین و اوقات خوشی رو برای خودتون و دوستانتون رقم بزنین؟
بعد از خنده و استهزاء، یه پستی بنویسید و شعار بدین که:
اگه من در دوره ی حضرت ابراهیم بودم، به جای اینکه بت هاشون رو بشکنم، «بهشون فرصت می دادم حرف بزنن و من به نظرشون گوش بدم»!!!
نه خدایی آقا محسن الان فهمیدی؟
مریم انصاری حالا دیدی این تویی که دنبال دعوا و دردسره...
اعصاب همه رو تو وبلاگهای دیگه بهم ریختی حالا نوبت اینجاست؟راحت نمیتونی زندگی کنی؟به یه روانکاو مراجعه کن در اسرع وقت.شاید خوب شدی...
شاید همه برادرانش باشند از کجا معلوم
هاهاها بلند میخندم به این حرف خودم برادرانش زرشک توی این دوره زمونه ...
من همیشه گفتم مغزم به این روش های بدیع خلق رابطه قد نمیده!
کلا نمایشگاه رو باید تنها رفت که با ذوق بری توی غرفه هایی که دوست داری، نه اینکه هی دنبال دستِ گمشده همرات بگردی!
خسته هم نباشید جناب باقرلو