مثل هوا مثل غذا ... مثل آب مثل خواب ...

امشب وحید و محبوب اینجا بودند ... شام را پایین بودیم کنار مامان و بابا و بعد آمدیم بالا ... از یازده حرف زدیم تا همین الان که حدود ساعت دو نصفه شب است و چقدر مززه داد ... نه گمانم این نوشته ها و کاریکاتورهای اغراق آمیزی که دربارهء مدرن شدن ، دیجیتالی شدن و ماشینی شدن زندگی می بینیم هیچوخت تا آن درجهء آخر رنگ واقعیت به خود بگیرند چون آدمی اینها را لازم دارد ... این دور همی ها و نفس به نفس هم دادن ها را ... این چشم در چشم شدن ها را ... این کلام ها و مکالمه ها را ... نیاز داردشان ... مثل هوا مثل غذا ... مثل آب مثل خواب ...