دلم یک دوست می خواهد ، که اوقاتی که دلتنگم
بگوید خانه را ول کن ، بگو من کِی ، کجا باشم
« سعید صاحب علم »
...
دانشگاه بزنگاه ویژه و تقاطع بزرگی است برای رسیدن آدمهای عجیب و مختلف به هم در اثرگذارترین و طلایی ترین دورهء زندگی ... و همین دو ویژگی یعنی متنوع و مختلف بودن آدمها و ناب و طلایی بودن آن دورهء بخصوص موجب میشود که بخش مهمی از تکوین و قوام یافتن شخصیت آدم چه منفی چه مثبت مرهون همین دوره باشد و بماند تا همیشه ... عکسهای دوران دانشجویی مخصوصن عکسهای خوابگاهی یک اصالت و معصومیت و زلالی خاصی دارند که میشود یک پُست مفصصل درباره منشاء و علتهاش نوشت ... و به نظرم دقیقن همان منشاء و علتهاست که باعث میشود عکسهای این دوران توی هر آلبومی که باشند آن صفحات آلبوم وزن و عمق بیشتری داشته باشند و در حین ورق زدن مکث بیشتری بطلبند ... مثلن همین عکس ، برای شمایی که دارید نگاهش می کنید ( غیر از هم دانشکده ای ها البته ! ) یک عکس رنگ و رو رفتهء قدیمی معمولی است اما برای من آدمها و المانهاش می توانند بهانهء ساعتها خاطره بازی باشند ...
...
اصل مطلب در آمیخته شدن حس بیت بالا و عکس پایین در این شب اواخر اسفند ماهی بود و مرور یک خاطرهء عجیب و بخصوص از دوست نازنینی که اولین نفر سمت راست تصویر می بینید اما چون حرف کشید به جاهای دیگر ، آن خاطره هم بماند برای وختی دیگر ...
خوابگاه پسرا هم که واقعا نوبر بود...من فقط محسن فاتحی رو شناختم...اون بقیه خیلی آشنان اما اسمشون یادم نمیاد.... اونا هومانه به دیوار؟بعد اون حاج آقاهه کیه تو عکس؟
عکسهای چاپی هم دنیای داشت برای خودش...آدمو پرتاب میکنه به عمق خاطره های دست نخورده...کاش یه فراخوان میذاشتی هرکی عکس داره بفرسته....قشنگ میشدا
خدای من! خوابگاه ....
چقدر خوب گفتی راجع به معصومیت و اصالت عکس ها و عمق و وزن آلبوم هایاون دوران طلایی...
چقدر حال و هوام عوض شد...
با این بارونی که از صبح داره می باره و این روزهای آخر سال، خوندن این پست همه چی رو کامل کرد واسه رفتن به عمق خاطره های ناب!
سمیرا جون! در راستای پیشنهادی که دادی، فکر نکردی که ما کدوم عکس های هشلهفتمون رو از خوابگاه بفرستیم که حفظ آبرو بشه؟
من همینجا نشستم جم نمیخورم تا قصه سمت راستی رو بخوووونم
من حس کنجکاویم الان تراوش کرده
معمولا کامنت نمیذارم... ولی حیفم اومد نگم ک چقد این پست ب دلم نشست... مخصوصا با اون حسو حالی ک اون شعر ب ادم میده..
تولدتون مبارک
با بهترین آرزوها
محسن خان تولدتون مبارک باشه. براتون لحظه های خیلی خوبی آرزو دارم و امیدوارم روزهای پیش رو پر باشه از اتفاقات دوستداشتنی و دلنشین.
انگار این جا یک نفر دارد خاطره بازی می کند و در عین حال تولدش هم هست و اینها . اول این که -البته اگر خیلی توی ذوق نزند این حرفم - می خواهم بگویم که بدترین خاطرات زندگی من بر می گردد به دوران خوابگاهی بودنم . یعنی بی سر و سامانی مطلق بود همه اش . درگیری های عوضی و آدمهای عجیب و زندگی به هم ریخته و خلاصه راستش زیاد به آن روزها برنمی گردم . عکسها را هم دوراز دسترس یک جای دوری نگه می دارم .
و اما تولد شما که از صمیم قلب تبریک می گویم و امیدوارم که کنار مریم ترینتان سالهای سال سالم و شاد زندگی کنید .
محسن جان تولدت مبارک!
ایشالا که همیشه موفق باشی.
زاد روز تولدتان هزاران بار مبارک . امیدوارم سالیان سال سالم باشید در کنار عزیزانتون .
سلام و عرض ادب و احترام به آقای کرگدن تازه متولد شده.
تولدتون مبارک.
ایشالا راه تون روشن.
دلتون پر از امید
و لبتون همیشه به لبخند
عمر غصه هاتون کوتاه
و شادی هاتون پیوسته و مستدام.
بازم خیلی خیلی تبریک میگم.
شاد باشید.
میلادتون شاد باش.
دلتون و لبتون در کنار هم بخنده تا ابد.
بهترین ها ی زندگی نصیبتان شهریار...
تولدتان مبارکمان باشد.
تولدتون مبارک جناب باقرلو
سلام.تولدتون مبارک.دنیادنیا
سلامتی وخوشبختی و
بهروزی و پیروزی رو
واستون آرزومندم
یاحق...
تولدت مبارک آقای باقرلو
پیرشی بهسلامتی و دل خوش
سلام
تولدتان مبارک باشد جناب باقرلوی عزیز
امیدوارم همیشه سلامت باشید و عمر دراز و پربرکتی داشته باشید
آقا محسن تولدتون مبارکا باشه
سلام. تولدتون مبارک. همیشه شاد و پیروز باشید
تولدتون مبارک آقای محسن خان
مدتیه که از نوشته هاتون لذت می برم ولی اولین باره که براتون کامنت میذارم، سلامت و پاینده باشید.
برتس دیتان هپی
تولدتون مبارک
محبوب جان دیگه بازارمون رو کساد نکن بابا عکس خوبم داشتیم....مخصوصا تو....تپل تپل ....جان تپل....میگما کسی این برادران رو معرفی نکرد ها