هی عوضی
تست کردن اون دزدگیر لعنتی تو بذار واسه روز
امشب یکی اینجاس که کله ش
قد دیگ نذری پزون هیئت مهدی آفتابه ایناس
و ته گلوش می سوزه با شعلهء نارنجی
بس که بیصدا فریاد زده و بی هوا هوار کشیده
آخرشم هیچچی به هیچچی سه هیچ ترک زمین
دستاشو گذاشته روو گوشاش که یعنی خفه ش کن
اما تو از روو سایهء افتاده رو پرده ش خیال میکنی تازه اول نمازشه
دروغای سایه ها رو باور نکن توو این شهر بی آفتاب دود زدهء تک سرنشین
اینجوری زودباور باشی لابد اگه یکی بهت بگه همین فردا
پسر پورشه سوار جُردنی بعد محرم صفر بی برو برگرد
میره خواستگاری دخترک آدامس فروش ایستگاه مترو تو ام باور میکنی
هی عوضی جان مادرت
تست کردن اون دزدگیر لعنتی تو بذار واسه روز
امشب یکی اینجاس که کله ش
قد دیگ نذری پزون هیئت مهدی آفتابه ایناس ...