از دوم دبستان بر می گشتیم خانه ...

داشتم خاطرهء بغض آلودی را از کودکی هام برای همکاران تعریف میکردم ... همان که مرور و یادآوری اش همیشه دل آزرده و بیزارم میکند از خود و بیشتر از بیزاری متعجبم میکند که چرا چطور آنروز برفی سال حوالی شصت و نمیدانم چند ، در زمینهای خالی برفپوش حد فاصل مدرسه تا خانه آن خبط را کردم ... 
.
مثل هر روز چار پنج تایی داشتیم از دوم دبستان بر می گشتیم خانه ! از آسفالته که انداختیم توی خاکی تا زانو برف گرفته و محله و خانه هامان که از دور سوسو زد دلمان گرم شد و تلافی کرد یخ زدگی صورت و دماغ و انگشتانمان را و بازی هامان شروو شد ... یکی از خنده دارهاش این بود که من هر روز همان اوائل راه کیف گندهء قهوه ای سگک دارم را می انداختم لای برفها و بعد یکی از بچچه ها را میگذاشتم لای منگنه که اللا بللا باید کیف من را تا خانه بیاوری ! ... شوخی جددی بود که گاه میگرفت و گاه نمیگرفت ... 
.
آنروز قربانی کریم بود ... سیه چرده و لاغر و خنده رو و خجالتی ... پسر شهید بود و خیابان ما به نام پدرش مزین ... تنها بچچه محلی بود که از نوک پا تا فرق سر تهرانی بودند و شیک و باکلاس و آنجا در آن مختصات زمانی و مکانی که فارسی حرف زدن جرم محسوب میشد ، جور بودنشان بدجوری وصلهء ناجور بود طفلک ... بگذریم ... کریم زیر بار نرفت کیفم را از لای برفها وردارد و بیاورد تا خانه ... من هم محکم خواباندم زیر گوشش ... انقدر محکم که توی نی نی چشمهاش رعد و برق زد ... بعد بی هیچ حرفی و هیچ اعتراضی با بغض کیفم را تا در خانه آورد ... 
.
خدا من را ببخشد ... واقعن می گویم این را ... اگر آن دنیایی باشد حاضرم سر هر چیز دیگری داغ و درفشم کنند اللا این یکی که امید دارم به حلالیت کریم ... چن سال پیش که گذرم افتاد به آن شهر کوچک بچچگیهام ، رفتم در خانه شان و برادر کوچکش که برای خودش مردی شده بود شماره موبایلش را داد و گفت سالهاست که رفته تهران و مسئول آزمایشگاه یک بیمارستان بزرگ است اما من هیچوخت جرات نکردم تماس بگیرم یا بروم ببینمش ... 
.
اینها را که تعریف کردم یکی از همکاران خانممان هم خاطره ای مشابه تعریف کرد که توی کودکی هاش وسط فوتبال محکم زده زیر گوش یکی از همبازی هاش و مثل من خیلی وختها به حلالیت گرفتن فک میکند و اینها ... دیدم چقد ما آدمها شبیهیم به هم در اینکه هرچقدر هم که تلاش کرده باشیم برای خوب بودن ، باز هم بلاخره یک وختی یک روزی یک جایی به یکی بدهکار مانده ایم که مانده ایم .