مادرم نهایت غیظ و غضبش برای کسی که علیرغم اوضاع مالی مناسب چند صد هزار تومان بدهی اش به او را نمی پردازد این است : ( خاک بر سر ! ) تازه آنهم با لبخند و مطایبه ... مادر مریم هم که رفته ام عیادتش روی تخت بیمارستان وختی می بیند دستم را از درد می مالم ، نگران و مادرانه تهدید میکند که اگر دکتر نروم دیگر با من دست نخواهد داد ! ... طفلک های نجیب خدایگان انسانیت و عطوفت اند ... انصافن نسل شریفی بودند ... حیف شد که دارند تمام میشوند ... حیف شد که جایشان را دادند به ما ! و تازه حیف تر شد که ما جایمان را دادیم به نسل جدید !