سلام رفیق فیلتر بخوره تو سر منو جوگیریاتم سانسور نکن این کرگدن بینوا رو بذار حرف دلش رو بزنه خدایی لاغر شدی حالا ؟ پوست استخوان که نشدی خب شما تا سی سال دیگه هم روزی نیم کیلو کم کنی باز جای نگرانی نیست از الان دارم غصه غروب فردایت را می خورم جان من نشینی توی خونه غصه بخوریها برو پیش آرش یا آقا طیب که دلت باز بشه مواظب خودت باش ماچ
سلام محسن خان جان . هربار که این ۴ نامه رو میخونم بیشتر به این نتیجه میرسم که هربار سعی میکنی روحیه دارتر بنویسی ولی هربار کمتر موفق میشی چون هرروز دلتنگ تر میشی . آقامحسن اینجوری فقط بیشتر اذیت میشی . همون گیج رفتن و تلو برگشتن که کرگدن گفت . شبت بخیر بزرگمرد تکدل .
آقا محسن نیستی اما خونه ات شده خونه ی امید! باورت میشه هروقت دلم میگیره و احساس تنهایی میکنم میام اینجا؟ وقتی اینجا میام و بین دوستای خوبم میام وقتی کامنتهای پر از محبتشونو میخونم و وقتی میبینم در خونه ات هنوز به رومون بازه امید میگیرم. کاش نرفته بودی و کاش بازم بیای هرچه زودتر!
روشنک بانوووووووو٬ شب بخیر.. خوب؟ خوب خودشو بخ من چه کار داره؟ رفیقم داره غم میخوره این همه غم کم کم نه٬ یک سر میخوره... و ما مست میکنیم تا به سیاهی برسیم
درووووووووووووووووووووووووووووووود محسن مث هر شب اما امشب زودتر اومدم سر قرار مث دیالوگ های بهروز وثوقی تو فیلم کندو:
یه بطر عرق بیار گلومو تر کنم یه چیزی ام بیار بزارم دهنم واسه مزه.. اما این یارو نفهمید من بش چی گفتمو بر بر بهم زل زد.. گفتم گیو می ویسکی |آی وانت بی درانک ک ک ک ک از کرزی بوی ی ی
این نامه چهارمی نشون میده که دل کرگدن بدجوری گرفته...محسن حلالت نمیکنه این کرگدن؟چرا اینقدر اذیتش میکنی ؟ ها؟چرا حرف نمیزنی؟چرا زل زدی به من و بغض کردی؟بابا لامصب بذار اون بغض لعنتیت بشکنه...بیا بگو دلت واسه کرگدن بیچاره تنگ شده...این بچه هی هر روز تا غروب از پنجره زل میزنه به بیرون منتظره تا باباش بیاد...هر شب با اشک میخوابه شامشم نمیخوره....گاهی تب میکنه توی خواب هزیون میگه چند بار اسم تورو آورد...محسن خان باقرلو یه ذره احساس داشته باش بچچه....میدونم که الان بغض کردی شایدم داری میباری اما به فکر ما نیستی به فکر این کرگدن بیچاره باش اگه همینجوری پیش بره بهار امسالو نمی بینه ها...گفته باشم
راحت و آروم بخواب شهریار که فردا تعطیله . ولی ما ول بکنت نیستیم برار . تو حرم به یادت هستم و دعاگوت که هرچه زودتر برگردی درکمال آسایش خیال و آرامش روح و روان و سلا متی جسم و جان . این کرگدن کوچولوی مارو هم انقدر ناراحت و غصه دار نکن . شبت خوش و بامداد جمعه ات بخیر .
می دونستم دلت شکسته از بی مرامی ها بی خیال این ملت دنیای مجازی شو و خودتو اذیت نکن فقط برای دل خودت بنویس ولی همین که اومدم بست جدید دیدم خوشحال شدم باشی یا نباشی به یادتم آقا محسن آقا کرگدن
چیزی برای گفتن ندارم.فقط گوش می کنم...
سالها کرگدن شنیده حالا ما باید گوش کنیم...
گوش می کنیم در سکوت تا هر وقتی که لازم باشه...
سلام رفیق
فیلتر بخوره تو سر منو جوگیریاتم
سانسور نکن این کرگدن بینوا رو
بذار حرف دلش رو بزنه
خدایی لاغر شدی حالا ؟
پوست استخوان که نشدی خب
شما تا سی سال دیگه هم روزی نیم کیلو کم کنی باز جای نگرانی نیست
از الان دارم غصه غروب فردایت را می خورم
جان من نشینی توی خونه غصه بخوریها
برو پیش آرش یا آقا طیب که دلت باز بشه
مواظب خودت باش
ماچ
مخلصیم
چقدر این نامه ی چهارم توش غم و غصه داشت.. امیدورام هرچه زود لبخندبیاد رو لبت.. لبخندی که هیچ وقت پاک نشه.. با هیچی پاک نشه..
سلام.
اومدم بگم (( ما هستیم))
deltangihayi ke har ruz bishtar nemud mikone! farda chi mishe yani?
سلااااااااااام کرگدن جان

عصر پنجشنبه ی زمستونیتون به خیر و خوشی و سلامتی ...
سلام کرگدن جان و همچنین محسن باقرلوی جیگر طلا
شبت بخیر ...
سلام محسن خان جان . هربار که این ۴ نامه رو میخونم بیشتر به این نتیجه میرسم که هربار سعی میکنی روحیه دارتر بنویسی ولی هربار کمتر موفق میشی چون هرروز دلتنگ تر میشی .
آقامحسن اینجوری فقط بیشتر اذیت میشی . همون گیج رفتن و تلو برگشتن که کرگدن گفت .
شبت بخیر بزرگمرد تکدل .
آقا محسن نیستی اما خونه ات شده خونه ی امید!
باورت میشه هروقت دلم میگیره و احساس تنهایی میکنم میام اینجا؟ وقتی اینجا میام و بین دوستای خوبم میام وقتی کامنتهای پر از محبتشونو میخونم و وقتی میبینم در خونه ات هنوز به رومون بازه امید میگیرم. کاش نرفته بودی و کاش بازم بیای هرچه زودتر!
دروووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووود
شب همه به خیر و خوشی ی ی ی ی
ما که با ناتخوشی خوشیم و براتون از ته قلب آرزو داریم که از خوشی خوش باشین
امروز برات دعا کردم
همیشه لحظه اخر خدا نزدیکتر میشه
محسن خان اینورا ؟؟؟
خوبی؟؟
روشنک بانوووووووو٬ شب بخیر..
خوب؟ خوب خودشو بخ من چه کار داره؟
رفیقم داره غم میخوره
این همه غم کم کم نه٬ یک سر میخوره...
و ما مست میکنیم تا به سیاهی برسیم
درووووووووووووووووووووووووووووووود محسن
مث هر شب اما امشب زودتر اومدم سر قرار
مث دیالوگ های بهروز وثوقی تو فیلم کندو:
یه بطر عرق بیار گلومو تر کنم یه چیزی ام بیار بزارم دهنم واسه مزه.. اما این یارو نفهمید من بش چی گفتمو بر بر بهم زل زد..
گفتم گیو می ویسکی
|آی وانت بی درانک ک ک ک ک از کرزی بوی ی ی
مست میکنم و ...
خود بخوان این حدیث مفصل..
این نامه چهارمی نشون میده که دل کرگدن بدجوری گرفته...محسن حلالت نمیکنه این کرگدن؟چرا اینقدر اذیتش میکنی ؟ ها؟چرا حرف نمیزنی؟چرا زل زدی به من و بغض کردی؟بابا لامصب بذار اون بغض لعنتیت بشکنه...بیا بگو دلت واسه کرگدن بیچاره تنگ شده...این بچه هی هر روز تا غروب از پنجره زل میزنه به بیرون منتظره تا باباش بیاد...هر شب با اشک میخوابه شامشم نمیخوره....گاهی تب میکنه توی خواب هزیون میگه چند بار اسم تورو آورد...محسن خان باقرلو یه ذره احساس داشته باش بچچه....میدونم که الان بغض کردی شایدم داری میباری اما به فکر ما نیستی به فکر این کرگدن بیچاره باش اگه همینجوری پیش بره بهار امسالو نمی بینه ها...گفته باشم
شب خوش
دعا میکنم سر رشته کارت همیشه به دستت باشه
و غم هات یکی یکی اب شن
شب ارومی داشته باشی
خوب بخوابی
و فردا روز قشنگی برات باشه
خودتم میدونی که حتی یه لحظه بسه واسه تغییر کردن
شب به خیر
راحت و آروم بخواب شهریار که فردا تعطیله . ولی ما ول بکنت نیستیم برار . تو حرم به یادت هستم و دعاگوت که هرچه زودتر برگردی درکمال آسایش خیال و آرامش روح و روان و سلا متی جسم و جان . این کرگدن کوچولوی مارو هم انقدر ناراحت و غصه دار نکن . شبت خوش و بامداد جمعه ات بخیر .
می دونستم دلت شکسته از بی مرامی ها بی خیال این ملت دنیای مجازی شو و خودتو اذیت نکن فقط برای دل خودت بنویس ولی همین که اومدم بست جدید دیدم خوشحال شدم باشی یا نباشی به یادتم آقا محسن آقا کرگدن
بای بای