یه لحظه جا خوردم آقا محسن...یعنی صفحه که باز شد و تیتر خداحافظ نبود این بالا یه لحظه یعنی تو یه صدم ثانیه یه موجی از امید و ذوق اومد تو دلم و بعد رفت....ولی من که از رو نمیرم...به امید اون روز که اینجا یا تو یه وبلاگ دیگه بیام ببینم نوشتین سلام...
مرسی شما جان مولا ببخشید یکوخت خدای نکرده فک نکنید آدم خودشیفته ای هستم و دارم ناز می کنم و عشوه خرکی می آیم آنهم برای شما نازنینان ... ولله بیشتر دوست داشتم اینجا را حذف می کردم یا کامنت دونی ش را می بستم که انقدر توی مختان نباشم ولی دلم نمی آید ... یعنی در مرامم نیست ... خلاصه اینکه هر کس اینطوری که ذکرش رفت فک کند مدیون من می شود ... دم همگی گرم .
این وصله ها به شما نمیچسبه هیچ جوره آقا محسن...تو رو خدا حرف از حذف و بستن کامنتدونی نزنیناااا...من دیگه طاقت این یه رقم رو ندارم!همینکه در اینجا به روی ما بازه یعنی دل شما هم به روی دل ما بازه...میایم مینویسیم..میگیم دلمون تنگه...عرض ادب میکنیم...به در و دیوارش نگاه میکنیم...هر روز هممون اینجا جمع میشیم و یکی یه یادگاری مینویسیم واستون...اینجوری دور هم جمعیم...نامه های کرگدن رو میخونیم...دلمون باز میشه...حرف از بستن اینجا نزنین که به جون عزیزترین کسم به خدا قسم اشک اومد گوشه ی چشمم...حتی نمیتونم تصور کنم که اینجا نباشه و خالی بشه... مرررررررررسی که اینهمه ما رو تحمل میکنین...مررررسی
این حرفا چیه؟!؟ به جون بابا محمود اگه یه روز اینجا رو حذف کنید یا نظردونیشو ببندین یک لحظه اینجا نمی مونم.نه من خیلی ها میرن.دل ما به همین نامه های کرگدنو نظرها و بگو بخندا خوشه. ما از دل حریری و مهربون شما با خبریم اگه خودشیفته هم شدین خیالی نیست یه نگا به اطرافتون بندازین این همه آدم مرید شما شدن بازم خیلی جنبه دارین مرررررسی
راستی یادم رفت بگم شما تو مخ ما نیستین!تو دل مایین! آخییییییش....اینقدر اون کامنتدونی پر شده بود هی خودم رو جمع و جور میکردم و پاهام دیگه خواب رفته بود!حالا اینجا یه کش و قوسی میشه به خودمون بدیم!
این کامنتدونی هم زود پر میشه...اونوقت یه پست خالی دیگه میذارین اینجا...کامنتدونی اون رو هم میترکونیم باز یه پست دیگه...بعد هی این پست خداحافظ میره پایین و پایین تر...بعد حال شما بهتر و بهتر میشه تا اون موقع.....بعدش یه روز ما با سلام روبرو میشیم...چه روزیه اون روز.... این پایین فرستادن پست خداحافظی منو یاد کارتون رابین هود میندازه!وقتی پدر تاک با شیکم گنده ش داروغه رو از تو کلیسا هل میداد و میکردش بیرون...حالا ما شیکممون اونقدی نیست ولی دلامون از اونم گنده تره!چیمون از پدرتاک کمه؟!!والا!تازه غم و غصه ی دل شما رو هم به همین روش پرت میکنیم بیرون!غصه خر کی باشه که اومده تو دل شهریار ما لونه کرده؟!!!
خوب کاری کردی محسن. همین که به فکر ما هستی خودش خیلیه. درسته که خیلی دوست داریم تو پست جدید بذاری ؛ ولی حالا که خودت نمی خای عیب نداره. همینجا نامه هاتو می خونیم و لذت می بریم. و وقتی تعداد کامنتا زیاد شد ؛ ما رو می بری به یه شبه پست جدید. اصلن این خودش میتونه یه جور وبلاگ نویسی باشه دیگه. یه نوع جدیدش. میخام بگم بازم از خودت ابتکار نشون دادی. دمت گرم.
چی بگیم که تو رفتنت هم با مرامی!! منم تعجب کردم اولش که دیدم ! بعد دیدم نوشتی که دوستا اذیت نشن تو کامنت گذاشتن.... واااااای داد می زنم از دستت آقا محسن. بیا از خر شیطون بیا پایین بگو برای همیشه هستی و ما هم دلمون خوش باشه...
اولا که دمت گرم لوتی ! اینجا آپ میکنی و خالی و خط فاصله میذاری ! یه جا واسه یکی از دلت مینویسی که یه بچچه مثل من میخونه بدجور دلش میخواد بهت بگه محسن خان باقرلو ! کرگدن یازده ساله یا ده ساله ، تو محشری ! محشر رو نمیتونم توصیف کنم ! چون اصلا تویه مخیلاتم نمیگنجه ! در کل صفا و صمیمیتی که داری بدجور کیش و مات میکنه آدمو !
آقا میگم شما نمی خوای یه استفاده ای از این محبوبیتت ببری آیا ؟ میگم کامنتها رو پولی کن کامنتی ۱۰ تومن خداییش کاسب میشی ها یا لااقل یه عوارضی بزن اینجا نون توشه ها
خدایی تو گودر که اسمت اومد بالا ذوقمرگ شدم
مهدی پژوم
چهارشنبه 15 دیماه سال 1389 ساعت 12:33 ق.ظ
سلام آقا... بدین مژده گر جان فشان ام رواست...
نیمه جدی
چهارشنبه 15 دیماه سال 1389 ساعت 12:34 ق.ظ
باور کنید تا دیدم لینکتون بولد شده از خوشحالی جیغ زدم! شایدم یه روزی بیاد که بنویسین : به زودی با غزلی به روز می شویم! یادتون میاد؟
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام. وااااااااااااااااااااااااااااااای چقدر من الان ذوق زده ام !!!! فوران شادی ایم الان !!!!!!!!! آخه امروز از صبح نمی دونم آفتاب از کدوم طرف در اومده بود کلی خبرای خوب شنیدم خدارو شکر !!!! توو هیر و ویری ِ اسباب کشی و وسائل جمع کردن و اینا این خبرا خیلی بهم انرژی می داد ! یکی دوتاش که توضیحش مفصله ! ولی یکی از خبرای خوب این بود که مجله چلچراغ رفع توقیف شد !!!!! بعد یکیش اینه که الان داره اینجا ،یعنی کرج برف میاد !!!!!!!!!!! خدایا برف !!!!!!! یکیش خوندن نامه کرگدن بود !!!! یکیشم این پست جدید که باعث شد پست خداحافظی یه طبقه افول کنه !
شوکه شدن این دوستان نازنین به خدا. گرچه هممون می دونیم، همیشه، اون چیزی که می بینیم ممکنه حقیقت نداشته باشه. و یا چیزی باشه که ما نتونیم ببینیم. "در زندگی دردهایی هست..."..
حالاً کلا میگم. نمی دونم، شاید حدس زدنش هم درست نباشه. اما هر کجا هستید شاد و سلامت باشید.
دست شما درد نکنه جناب کرگدن که انقدر به فکر مائی و کامنت دونی جدید بهمون هدیه کردی ،این الان ذوقش از عیدیای عید نوروز هم بیشتره ، همون پول نوآئی که مثلاً پدربزرگ و مادربزرگ ها به نوه هاشون می دن !!!!! کاش برا این پست ِ سکوت هم یه عنوانی می زاشتین !!!! مثلاً : سکوت ۱، صفحه سپید ۱ ، یا خالی ۱ ، یا بدون شرح ۱ ، یا .... ازین چیزا دیگه ! بعد با این وضع نظرئگذاشتنای ما تند تند پر میشه و بعدیاشم هی شماره گذاری می کردین !
گفتیم دوستان برای کامنت گذاشتن اذیت نشوند ...
مررررررررررررسی...
یه لحظه جا خوردم آقا محسن...یعنی صفحه که باز شد و تیتر خداحافظ نبود این بالا یه لحظه یعنی تو یه صدم ثانیه یه موجی از امید و ذوق اومد تو دلم و بعد رفت....ولی من که از رو نمیرم...به امید اون روز که اینجا یا تو یه وبلاگ دیگه بیام ببینم نوشتین سلام...
مرسی شما
جان مولا ببخشید
یکوخت خدای نکرده فک نکنید آدم خودشیفته ای هستم و دارم ناز می کنم و عشوه خرکی می آیم آنهم برای شما نازنینان ... ولله بیشتر دوست داشتم اینجا را حذف می کردم یا کامنت دونی ش را می بستم که انقدر توی مختان نباشم ولی دلم نمی آید ... یعنی در مرامم نیست ... خلاصه اینکه هر کس اینطوری که ذکرش رفت فک کند مدیون من می شود ... دم همگی گرم .
مرررررسی استاد
شما در این بلاگستان یه دونه هستین
ممنون که اینو ازمون دریغ نکردین
والا ما راضی هستیم
این وصله ها به شما نمیچسبه هیچ جوره آقا محسن...تو رو خدا حرف از حذف و بستن کامنتدونی نزنیناااا...من دیگه طاقت این یه رقم رو ندارم!همینکه در اینجا به روی ما بازه یعنی دل شما هم به روی دل ما بازه...میایم مینویسیم..میگیم دلمون تنگه...عرض ادب میکنیم...به در و دیوارش نگاه میکنیم...هر روز هممون اینجا جمع میشیم و یکی یه یادگاری مینویسیم واستون...اینجوری دور هم جمعیم...نامه های کرگدن رو میخونیم...دلمون باز میشه...حرف از بستن اینجا نزنین که به جون عزیزترین کسم به خدا قسم اشک اومد گوشه ی چشمم...حتی نمیتونم تصور کنم که اینجا نباشه و خالی بشه...
مرررررررررسی که اینهمه ما رو تحمل میکنین...مررررسی
این حرفا چیه؟!؟
به جون بابا محمود اگه یه روز اینجا رو حذف کنید یا نظردونیشو ببندین یک لحظه اینجا نمی مونم.نه من خیلی ها میرن.دل ما به همین نامه های کرگدنو نظرها و بگو بخندا خوشه.
ما از دل حریری و مهربون شما با خبریم
اگه خودشیفته هم شدین خیالی نیست
یه نگا به اطرافتون بندازین
این همه آدم مرید شما شدن
بازم خیلی جنبه دارین
مرررررسی
تنکس گاد...
منم مثه الهه یه لحظه جاخوردم بعد گفتم نکنه چیزی نوشتینو محوه بعد دیدم ا همون خط تیره های معروفه
به به
اینکه به فکر کامنت گذاراتی یعنی هنوز دلت اینجاست
میدونم که بر میگردی
راستی یادم رفت بگم شما تو مخ ما نیستین!تو دل مایین!
آخییییییش....اینقدر اون کامنتدونی پر شده بود هی خودم رو جمع و جور میکردم و پاهام دیگه خواب رفته بود!حالا اینجا یه کش و قوسی میشه به خودمون بدیم!
این کامنتدونی هم زود پر میشه...اونوقت یه پست خالی دیگه میذارین اینجا...کامنتدونی اون رو هم میترکونیم باز یه پست دیگه...بعد هی این پست خداحافظ میره پایین و پایین تر...بعد حال شما بهتر و بهتر میشه تا اون موقع.....بعدش یه روز ما با سلام روبرو میشیم...چه روزیه اون روز....
این پایین فرستادن پست خداحافظی منو یاد کارتون رابین هود میندازه!وقتی پدر تاک با شیکم گنده ش داروغه رو از تو کلیسا هل میداد و میکردش بیرون...حالا ما شیکممون اونقدی نیست ولی دلامون از اونم گنده تره!چیمون از پدرتاک کمه؟!!والا!تازه غم و غصه ی دل شما رو هم به همین روش پرت میکنیم بیرون!غصه خر کی باشه که اومده تو دل شهریار ما لونه کرده؟!!!
کار خوبی کردین.دست شما درد نکنه.همینم غنیمته.دق کردیم از اون پست قبلی.سکوت خیلی بهتره.اصلن شما همش پست سکوت بذار ولی اون کلمه ی لعنتی رو ننویس گارداش
خوب کاری کردی محسن.
همین که به فکر ما هستی خودش خیلیه.
درسته که خیلی دوست داریم تو پست جدید بذاری ؛
ولی حالا که خودت نمی خای عیب نداره.
همینجا نامه هاتو می خونیم و لذت می بریم.
و وقتی تعداد کامنتا زیاد شد ؛ ما رو می بری به یه شبه پست جدید.
اصلن این خودش میتونه یه جور وبلاگ نویسی باشه دیگه.
یه نوع جدیدش. میخام بگم بازم از خودت ابتکار نشون دادی.
دمت گرم.
نه خدا وکیلی فکر خوبیه!
وبلاگ نویس انقده مهربون؟
چی بگیم که تو رفتنت هم با مرامی!! منم تعجب کردم اولش که دیدم ! بعد دیدم نوشتی که دوستا اذیت نشن تو کامنت گذاشتن.... واااااای داد می زنم از دستت آقا محسن. بیا از خر شیطون بیا پایین بگو برای همیشه هستی و ما هم دلمون خوش باشه...
salam va arze eradat.
بزن اون زنگو مرشد.
همین پست خالی هم برای ما جماعت دوستان دنیایی از امیدواریه محسن خان.
خب کاری کردی آقا محسن ... همین 4 خط تیره هم حکم غنیمته واسه ماها ...
همین یعنی باش مرد ..
ما دلمون خوشه .. میدونیم هستی ...
وای اول که دیدم اسمتون تو به روز شده ها اومده بالا کلی ذوق کردم پریدم اینجا....
بازم ممنون...اما هنوزم میشه جایی ساخت برای نامه های کرگدنی که تنها سفر کرد ها...
از ما گفتن بود...
کرگدنی که دلش نمیآد تنها سفر کنه!
چرا فکر میکردم کامنت گذاشتم اینجا؟
به هر حال خوشحالم اومدی! (آیکون توو رودرواسی قرار دادن کرگدن!)
اول عین برق گرفته ها زل زدم به مانیتور بعد هم با صد تا انگشت کیلیک کردم .......
مرسی که اینقدر مهربونی
کار قشنگی بود
دلمون روشن شد
از این شکلکای جلف بوس و بغل ندراه؟
بچچه ها بیاین این کامنتدونی هاشو اونقدر بترکونیم که هی به خاطر دل ما پست سفید بذاره و اون کلمه نحس خداحافظ بره به جهنم
اولا که دمت گرم لوتی ! اینجا آپ میکنی و خالی و خط فاصله میذاری ! یه جا واسه یکی از دلت مینویسی که یه بچچه مثل من میخونه بدجور دلش میخواد بهت بگه محسن خان باقرلو ! کرگدن یازده ساله یا ده ساله ، تو محشری ! محشر رو نمیتونم توصیف کنم ! چون اصلا تویه مخیلاتم نمیگنجه ! در کل صفا و صمیمیتی که داری بدجور کیش و مات میکنه آدمو !
شبت بخیر بامرام !
صبح فردای شما بخیر
آقا میگم شما نمی خوای یه استفاده ای از این محبوبیتت ببری آیا ؟
میگم کامنتها رو پولی کن
کامنتی ۱۰ تومن
خداییش کاسب میشی ها
یا لااقل یه عوارضی بزن اینجا
نون توشه ها
خدایی تو گودر که اسمت اومد بالا ذوقمرگ شدم
سلام آقا...
بدین مژده گر جان فشان ام رواست...
باور کنید تا دیدم لینکتون بولد شده از خوشحالی جیغ زدم!
شایدم یه روزی بیاد که بنویسین : به زودی با غزلی به روز می شویم!
یادتون میاد؟
درود
-
-
-
-
-
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.



خدایا برف !!!!!!!

وااااااااااااااااااااااااااااااای چقدر من الان ذوق زده ام !!!!
فوران شادی ایم الان !!!!!!!!!
آخه امروز از صبح نمی دونم آفتاب از کدوم طرف در اومده بود کلی خبرای خوب شنیدم خدارو شکر !!!!
توو هیر و ویری ِ اسباب کشی و وسائل جمع کردن و اینا این خبرا خیلی بهم انرژی می داد !
یکی دوتاش که توضیحش مفصله ! ولی یکی از خبرای خوب این بود که مجله چلچراغ رفع توقیف شد !!!!!
بعد یکیش اینه که الان داره اینجا ،یعنی کرج برف میاد !!!!!!!!!!!
یکیش خوندن نامه کرگدن بود !!!!
یکیشم این پست جدید که باعث شد پست خداحافظی یه طبقه افول کنه !
درود
ای بابا!
شوکه شدن این دوستان نازنین به خدا. گرچه هممون می دونیم، همیشه، اون چیزی که می بینیم ممکنه حقیقت نداشته باشه. و یا چیزی باشه که ما نتونیم ببینیم. "در زندگی دردهایی هست..."..
حالاً کلا میگم. نمی دونم، شاید حدس زدنش هم درست نباشه. اما هر کجا هستید شاد و سلامت باشید.
شادیت را آرزوست. آمین./
کرگدن عزیز شب شما و بامداد روز چهارشنبتون بخیر قربان !!!!!

چقدر این نامه هاتون حس خوبی به آدم می ده هااااا!
به غیر از من و جناب زودیاک کس دیگه ای نیست ؟!!!!
دست شما درد نکنه جناب کرگدن که انقدر به فکر مائی و کامنت دونی جدید بهمون هدیه کردی ،این الان ذوقش از عیدیای عید نوروز هم بیشتره ، همون پول نوآئی که مثلاً پدربزرگ و مادربزرگ ها به نوه هاشون می دن !!!!!
کاش برا این پست ِ سکوت هم یه عنوانی می زاشتین !!!! مثلاً : سکوت ۱، صفحه سپید ۱ ، یا خالی ۱ ، یا بدون شرح ۱ ، یا .... ازین چیزا دیگه ! بعد با این وضع نظرئگذاشتنای ما تند تند پر میشه و بعدیاشم هی شماره گذاری می کردین !
خوشت میاد دف بدی مارو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به به سلام نصف شبی بارانی ما به شما
کسی نیست آیا ؟!!!! این گوشه موشه ها ؟!!!!
من هستم
کرگدن جان اروم بخواب ما همچنان بیداریم
تهران برفی و بارونی شد
سلام علیکم ... نصفه شب به خیر
یعنی نمیدونی با چه ذوقی باز کردم وبلاگت رو !
چی میشد همین دو خطی که تو کامنت دونی نوشتی رو توی پستت مینوشتی ؟؟؟ هان ؟؟؟؟
سلام. صب به خیر.
فقط خواستم اعلام حضور کنم و بگم :
شهردر امن و امان است آسووووووووده بخوابـیـــــــــــــــد