بگذارید با سه چار تا از دیالوگهای عرب نیا ( در سلطانِ کیمیایی )
که همیشه دیوانه اش هستم اینجا را تمام کنم :
-
- خونهمون ... اینجا بود ... اینجا پنج تا اتاق ... دو تا باغچه و یه حوض بود ... بزرگ نبود ... اما بود
- درست رفتن از این دنیا درس اول و آخره ...
- ما ام رفتیم ... کوتاه بود ... ولی خیلی خوب بود ...
- همیشه میخواستم یه وقتی یه جورایی درست و حسابی کلک ام کنده شه ...
-
***
تاواریش های خوب من ، کرگدن از امروز برای همیشه تعطیل است .
-
***
اگر در تمام این سالها از محسن باقرلو بدی دیدید تو را به خدا حلالش کنید
و اگر خوبی ای بوده بدانید که از خوبی خودتان بوده
و به حرمتش ، یکوختهایی توی دلتان از من یاد کنید و لبخند بزنید ...
-
مواظب خودتان باشید
برای من هم دعا کنید
-
فدای همه
و با همین بغض گلوگیر :
خداحافظ .
-
-