بازی صوتی شب یلدای 1390

 

 

  

-

شاید اغراق آمیز باشه ولی حقیقت داره 

زندگی من بعد از بازی وبلاگی عکس های کودکی که دو سال پیش اینجا و در وبلاگ محسن باقرلو برگزار شد ٬ تغییر کرد و متحول شد . 

من از یک آدم عادی که گاهی یه چیزایی توی وبلاگش می نوشت تبدیل شدم به یک آدمی که وبلاگ شد بخش مهم و عمده زندگیش و بهترین دوستهای زندگیم رو اینجا و توی این عالم مجازی پیدا کردم . با غمهای هم غمگین شدیم و با خوشی های هم شاد ... 

پس پر بیراه نیست اگر بگم هرچی که توی بلاگستان دارم و هرچی که اینجا شدم مدیون محسن باقرلو هستم که بدون شک شهریار بلاگستانه و مثل برادر دوستش دارم . 

چند ماه پیش که محسن پاییز بلند از محسن باقرلو قول گرفت که مثل پارسال بازی شب یلدا رو راه بندازه انقدرخوشحال شدم که نگو  

اما بعد از بازی عکس های محل کار که محسن رو خیلی اذیت کرد گفت که دیگه بازی راه نمیندازه و چند شب قبل از شب یلدا که کلید این بازی رو می زدیم وقتی ازش پرسیدم امسال بازی شب یلدا داریم یا نه ؟ جواب منفی داد . 

به نظرم این بازی باید اینجا و تو خونه محسن باقرلو برگزار می شد واسه همین از اعتمادش سوء استفاده کردم و بدون هماهنگی و اطلاعش کلید انداختم به در خونه مجازیش و  این پست رو اینجا نوشتم . امیدوارم محسن بی ادبی منو ببخشه و داداش کوچیکش رو عفو کنه ...


این پست و تمام ملحقات تلخ و شیرینش تقدیم می شود به مریم عزیز شیرزاد

 

 

منتظرتون نمیذارم 

تشریف ببرید ادامه مطلب و صدای محشر بچه ها رو گوش کنید ... 




اولین شب زمستان نود

بابک اسحاقی




 

ادامه مطلب ...