به غصه نخ بدی کارت تمومه

صبح علی الطلوع جمعهء خوبی شده بود انصافن ، چون دیشب خونهء محسن و ایرن موندیم و صبح ساعت هفت رفتیم کله پزی و بعدشم پارک و درخت و آب و آفتاب و چمن و اکسیژن و اینا ... وختی برگشتیم خونه گفتم یه کم کارامو راس و ریس کنم و بشینم به سلامتی خودم الکل بزنم برم فضانوردی ... همینکه گفتم الکل یاد یه روز بد و تلخ افتادم و به gآ رفتم و احوالاتم قهوه ای شد ... بعدش دیگه هی پشت هم بوونه جور شد واسه قهوه ای تر شدن ... تلوزیونو روشن کردم داشت یه سرود پخش میکرد که ایها الناس پاشید بیاید نماز آدینه ... خط خطی تر شدم و فحشای کشدار بود که میدادم به صاب رسانه و آدینه و نمازش ... کانال عوض کردم یه گزارش بود از افتتاح بوستان ولایت و یه شهروند پیرسگ که داشت khآیه های قالیبافو لیس می زد ناشتا ... بازم خط خطی تر و فحش خار مادر به بوستان ساز منت گذار و قالی و بافندگی ش ... زدم ماهواره شهرام کاشانی چاقال بچچه kooنی داشت زرزر و ورجه وورجه میکرد ... خاموش کردم و پاشدم رفتم دسشویی ... گلاب به روی ماهتون وسطای مسیر بودم که آب قطع شد ... راستی تا حالا با آب تگری بطری های توی یخچال خودتونو شُستین ؟!  

.